نماز بهجت العرفا؛ مصداق تلاوت خاشعانه/ نحوه تلاوت قرآن بزرگان تبیین و الگو شود
کد خبر: 3653331
تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱۳۹۶ - ۰۸:۴۶
راه‌های رسیدن به تلاوت خاشعانه/ سیدمحسن میرباقری مطرح کرد:

نماز بهجت العرفا؛ مصداق تلاوت خاشعانه/ نحوه تلاوت قرآن بزرگان تبیین و الگو شود

گروه فعالیت‌های قرآنی: استاد دانشگاه شهید رجایی و کارشناس مسائل دینی ضمن ارائه تحلیل پیرامون تلاوت خاشعانه و راه‌های حصول آن بیان کرد: آیاتی که آیت الله بهجت(ره) در نمازهای عشاء شب‌های جمعه از سوره‌های جمعه و اعلی تلاوت می‌کرد، مصداق صوت احسن و تلاوت خاشعانه بود.

سید محسن میرباقری
به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، قرآن کریم معجزه جاوید رسول خدا(ص) است که این کتاب دارای وجوه مختلفی از اعجاز است و الفاظ آن نیز دارای نورانیت، به همین دلیل انس با این کتاب مقدس می‌تواند روح و جان انسان را صیقل دهد چنان که در روایتی از نبی اکرم(ص) وارد شده که فرمودند: «إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ لَتَصْدَأُ كَمَا يَصْدَأُ الْحَدِيدُ وَ إِنَّ جَلَاءَهَا قِرَاءَةُ الْقُرْآن‏»، دل‌ها نیز مانند آهن زنگار می‌گیرند و جلای دل‌ها قرآن است.
اهمیت قرائت قرآن و مأنوس بودن با این کتاب مقدس زمانی بیشتر مشخص می‌شود که بدانیم در آیات مختلف نیز نسبت به خواندن کلام الله توصیه شده‌ایم، جایی که خداوند در کریمه 20 سوره مزمل فرمود: «فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ»، هر چقدر که برای شما میسور است، قرآن بخوانید، از طرفی در سخنان گوهربار ائمه(ع) نیز به این مهم نه تنها توجه شده، بلکه تلاوت مطلوب و صوت احسن نیز تعریف شده که می‌توان برآیند این سخنان نورانی را در این خلاصه کنیم که باید به دنبال «تلاوت خاشعانه» بود.
برای کشف چگونگی تلاوت خاشعانه و راه‌های حصول آن و همچنین، تحلیل پاره‌ای از روایات وارد شده در این زمینه، با دکتر سیدمحسن میرباقری، استاد دانشگاه شهید رجایی و کارشناس مسائل دینی به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه مشروح آن تقدیم علاقه‌مندان می‌شود؛

آقای دکتر، به عنوان مقدمه در ابتدا خشوع را تعریف نمایید.

خشوع به معنای افتادگی قلب است، البته شاید با تواضع تفاوتی داشته باشد که تواضع ممکن است، فقط ظاهری و بدنی باشد، ولی خشوع به قلب مربوط می‌شود و همیشه می‌گوییم قلب خاشع، در مورد تلاوت قرآن هم در مصباح الشریعه جمله زیبایی وجود دارد که «فَقَارِئُ الْقُرْآنِ مُحْتَاجٌ إِلَى ثَلَاثَةِ أَشْيَاءَ قَلْبٍ خَاشِعٍ وَ بَدَنٍ فَارِغٍ وَ مَوْضِعٍ خَال‏».
کسی که می‌خواهد قرآن بخواند به سه اصل نیازمند است، «قلب خاشع»، «بدن فارغ» و «مکان خلوت»، یعنی قلبی که در پیشگاه خداوند و قرآن در حال خشوع باشد، بدن هم فارغ باشد و به چیز دیگری مشغول نباشد که او را از قرآن و درک قرآن بازدارد و سوم مکانی خلوت که فقط او باشد و قرآن و محضر پروردگار، پس خشوع به معنای افتادگی قلبی است.
در نماز هم گفته‌اند ما همینگونه باشیم، «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ»، انسان‌هایی رستگار می‌شوند که اولا مومن باشند، ثانیا یکسری اعمال صالح انجام دهند و اولین آن این است که در نمازشان خاشع باشند، یعنی در نماز فقط به حرکات ظاهری اکتفا نکنند و قلب آنها نیز خاشع باشد، طبیعتاً وقتی انسان متذکر خداوند باشد خود را کوچک می‌بیند، این کوچک دیدن، شرمنده بودن و افتادگی قلب، در واقع خشوع است.
در محضر قرآن هم باید همینگونه بود، باید در پیشگاه قرآن خاشع باشیم، خود را در مقابل عظمتی ببینیم که کوچکی خودمان را بلافاصله احساس کنیم، این حالت خشوع است، در واقع ما عظمتی را می‌بینیم و این حس ایجاد می‌شود که من کجا و آن عظمت کجا؟ این افتادگی است. البته خشوع از قلب به بدن منتقل می‌شود، در روایتی داریم که فرمودند: «لَوْ خَشَعَ قَلْبُهُ لَخَشَعَتْ جَوَارِحُهُ؛ کسی که قلب او خاشع باشد بدن او هم خاشع خواهد بود».

فرمودید برای رسیدن به خشوع درک عظمت خداوند لازم است، آیا مؤلفه‌های دیگری نیز در این زمینه وجود دارد؟

این که اولا انسان خود را طلبکار نبیند و بدهکار ببیند، اگر ما را محضر یک بزرگی دعوت کنند و او به ما اجازه دهد تا با او دیدار خصوصی داشته باشیم، می‌گوییم این من هستم که به دیدار او رفته‌ام یا می‌گوییم او چقدر بزرگ است که به من اجازه ورود داده است؟ تا در  محضرش حاضر شوم.
«الجاهل اذا یصلی ینتظر الوحی»، آدم جاهل وقتی دو رکعت نماز می‌خواند خیال می‌کند، چه کار بزرگی انجام داده و منتظر است تا بر او وحی نازل شود، اما انسان عارف آن است که فرمود: «إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ»، هر چقدر که معرفت عارف بیشتر می‌شود و بالاتر می‌رود، افتادگی او بیشتر می‌شود.
چون آن عظمت را می‌بیند و می‌گوید، من کجا و او کجا و حالا او به من اذن داده که با او حرف بزنم، در محضر او باشم، جواب من را می‌دهد، سوالات من را می‌شنود که «لِكُلِّ مَسْأَلَة مِنْكَ سَمْعٌ حاضِرٌ وَ جَوابٌ عَتيدٌ»، تو برای هر درخواستی گوش شنوا و جواب آماده داری، این عنایت را اگر انسان درک کند در حالی که او نیازی به من ندارد، آن وقت است که لاجرم خشوع در انسان به وجود می‌آید.
این حالتی است که بر ذکر خدا هم گفته شده است، در آیه 16 سوره حدید فرمود: «أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ»، خداوند می‌فرماید: در برابر دو چیز خاشع باشید، یکی ذکر خداوند که مصداق اتم آن نماز است و دیگری قرآن که ذکر الله است چنانکه فرمود: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ»، بعد به صورت خاص با عبارت «وَ مَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ» قرآن را می‌گوید، و خداوند می‌گوید آیا برای اهل اهل ایمان وقت آن نرسیده که در برابر قرآن خاشع بشوند.
نباید انسان خودش در برابر قرآن ببیند، بلکه عظمت قرآن را ببیند و خود را برابر او ناچیز دریابد، باید قاری این حس و حال را داشته باشد و تصور کند که او را در برابر عظمتی قرار داده‌اند که من در برابر او ذره‌ای نیستم، آن وقت به من اجازه داده‌اند، وارد شوم و در آن غواصی کنم، فکر کنم، با خداوند حرف بزنم و رابطه برقرار کنم، این معنای خشوع در برابر قرآن است.

علاوه بر واژه خشوع تعبیر خشیت را نیز داریم، این دو واژه با یکدیگر چه تفاوت و یا ارتباطی دارند؟

خشیت یعنی ترس، نه خوف، خوف، مطلق ترس است، اما خشیت، ترس از عظمت است چنانکه فرمود: «إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ»، هر چقدر انسان علم و معرفتش بالاتر رود عظمت خداوند را بیشتر درک می‌کند، اگر بیشتر درک کرد، این ابهت ذات احدیت او را بیشتر می‌گیرد، من که از خداوند نمی‌ترسم، دلیلش آن است که درجه معرفتم پایین است.
او که به مقام عصمت می‌رسد که جای خود دارد، در احوالات امام مجتبی(سلام الله علیه) نقل می‌کنند که وقتی ایشان می‌خواستند، وضو بگیرند و در محضر خداوند حاضر شوند، رنگشان تغییر می‌کرد و گاهی لرزه بر اندامشان می‌افتاد، اینها شوخی نیست، چون می‌خواهد به محضر الهی برود و با او حرف بزند این حالات بر ایشان عارض می‌شود.
آن معرفتی که او دارد این حس را در او ایجاد می‌کند، این ترس است یعنی ترس از عظمت الهی نه مثل خوف، اما خشوع افتادگی است، اینها می‌توانند لازم و ملزوم یکدیگر باشند، اما دو تا مفهوم هستند.

ممکن است برای قاری که قرار است سراغ قرآن برود و آن را قرائت کند نیز این حالات اتفاق بیفتد؟

اگر درک عظمت قرآن و محضر پروردگار را بکند، بله، یکی از بزرگان داستانی را نقل می‌کرد که کسی به استادش گفت: من هر شب یک ختم قرآن می‌کنم، استاد به او گفت که خیلی خوب است، اما امشب که خواستی قرآن بخوانی احساس کن که در جمع اصحاب پیامبر(ص) هستی و می‌خواهی برای آنها بخوانی، این شاگرد رفت و فردا آمد، گفت: وقتی من با این حس خواستم، قرآن بخوانم یک جزء بیشتر نتوانستم، استاد مجدد به او گفت: امشب تصورت این باشد که در محضر رسول الله(ص) می‌خواهی قرآن بخوانی، این شاگرد فردا آمد و گفت: یک صفحه بیشتر نتوانستم بخوانم، استاد گفت: امشب تصورت این باشد که الآن قرآن دارد بر تو نازل می‌شود و تو این عبارات را بازگو می‌کنی، فردا آمد و گفت: لب از لب نتوانستم باز کنم.
البته لازم نیست از این صوت‌های معمول و ... استفاده شود تا تلاوت خاشعانه دست دهد، یک طلبه سید افغانی در مسجدی در ماه رمضان قرآن می‌خواند و وقتی به تلاوت او گوش می‌‌دادیم کاملا انسان متوجه می‌شد که گویی قرآن دارد بر او نازل می‌شود، این حالت را اگر انسان نسبت به قرآن بگیرد که الآن دارد این آیات بر من نازل می‌شوند آن وقت قرآن مدل دیگری در قلب انسان عظمت پیدا می‌کند و خشوع دیگری می‌آید، تا این که انسان قرار بگذارد که می‌خواهد این مقدار از قرآن را تند و تند بخواند و رد شود و برود، خب اینگونه از تلاوت آن اثر را نخواهد داشت.
در نماز چطور نباید عجله داشته باشیم و شتاب‌‌زدگی در نماز مانع حضور قلب می‌شود، در محضر  قرآن هم همین است، قرآن، کلام خداوند است و خداوند دارد با ما حرف می‌زند چه حسی باید به من دست بدهد، آیا درست است که من باید حواسم جای دیگر باشد و با عجله بخوانم و بروم سراغ کارهای دیگر؟ طبیعتا صحیح نیست.
قاری یک وقتی باید برای قرائت قرآن بگذارد، البته دستوراتی داریم که روزانه 50 آیه بخوانید، آنها به جای خود، اما اگر قرائت 50 آیه در یک وعده کار دارد، هر چقدر که می‌شود در وعده دیگری قرآن را با حوصله و تامل بخواند.
سید محسن میرباقری

برای رسیدن به جایی که احساس کنیم قرآن بر ما نازل می‌شود، لازم است چه سیری را طی کنیم؟

یکسری آداب را برای تلاوت قرآن گفته‌اند، اولا وضو که شبه واجب است، با طهارت بودن و در مکان خلوت قرآن خواندن بخشی از این آداب است، البته ممکن است در جمع هم باشد، اما برای خودش موضع خلوتی داشته باشد و ارتباطش را موقتا با هر چه هست قطع کند و خلوت شخصی برای خودش داشته باشد، در محضر قرآن باشد و بدون عجله قرآن بخواند.
قرائت قرآن مثل نماز است، یکی از اساتید ما می‌فرمودند این آیه «وَ إِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»، مربوط به نماز جماعت است که زمانی که امام جماعت دارد قرآن می‌خواند شما نخوانید و گوش کنید، البته نه این که اگر قرآن را شنید، حرام باشد که گوش نکند ولی خلاف ادب است، به هر حال باید شرایطی را برای خودمان به وجود آوریم مانند طهارت، مسواک زدن و ... تا به تلاوت مطلوب برسیم.
مطلب دیگر این است که ما قرآن را بخوانیم و نفهمیم این چیز معمولی نبوده، تلاوت به معنای خواندن و فهمیدن است، اگر به کسی بگوییم این کتاب را بخوان، فهمیدن در آن خود به خود لحاظ می‌شود و لازم نیست، بگوییم بخوان و بفهم این که بخوان و نفهم این غیر معمول است.
وقتی ائمه(ع) می‌فرمودند، قرآن بخوانید، مخاطب آنها کسانی بودند که عرب بودند یا زبان عربی می‌دانستند و معنای آن این بود که قرآن را بخوان و بفهم، به علاوه این که دستور تدبر هم داده‌اند، لذا این که گفته‌اند بخوانید و تدبر هم کنید، یعنی وقتی قرآن را می‌خوانید بفهمید. جفا است به قرآن که کلام خدا را بخوانیم و نفهمیده عبور کنیم، البته نه این که آنهایی که نمی‌فهمند هیچ بهره‌ای نمی‌برند، چون بالاخره این الفاظ نورانی است، اما خواندن برای فهمیدن است و اصل بر این است.
اگر قرآن را که می‌خوانیم تامل کنیم و جمله به جمله آن را متوجه شویم، طبیعتا از حالت رفع تکلیفِ صرف، خارج می‌شود، مانند نماز که بخواند و بفهمد یا نفهمد، در اولی ادای تکلیف است و در حالت دوم رفتن به حوزه قرب و با خداوند سخن گفتن و در محضر او قرار گرفتن است.

آقای دکتر، پیرامون موضوع گفت‌وگوی ما روایاتی نیز وارد شده است، از جمله این که امام کاظم(ع) هنگامی که قرآن را تلاوت می‌کردند، اشک می‌ریختند یا در روایاتی تأکید شده که قرآن با حزن خوانده شود، تحلیل شما نسبت به این احادیث چیست؟

خود قرآن اینگونه توصیف می‌کند و معلوم می‌شود، وقتی انسان درست قرآن می‌خواند باید این حس به او دست دهد، در آیه 23 سوره مبارکه زمر فرمود: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِيَ»، سپس می‌فرماید: «تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ» پوست بدن آنهایی که به اصطلاح خشیت دارند به لرزه می‌افتد و قلب آنها نیز وقتی به یاد خداوند می‌افتد، نرم می‌شود.
در جای دیگری، مومنان حقیقی را خداوند اینگونه توصیف می‌کند که «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»، خب اگر قرار باشد، یاد خداوند به قلب بیاید و با نیامدن آن فرقی نکند این که یاد درست و حسابی نیست، چطور یاد امتحان، دانشجوی درس‌خوان را عوض می‌کند و شور در دلش می‌افتد، مومن حقیقی کسی است که زمانی که می‌خواهد دست به گناه ببرد، اسم خدا را که می‌برند، در دل او شور می‌افتد و دیگر آن کار را انجام نمی‌دهد.
در ادامه آیه می‌فرماید: «وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا»، وقتی آیات قرآن خوانده می‌شود بر ایمان او افزوده می‌شود، یعنی قرآن این توانمندی را دارد که بر ایمان بیفزاید و اگر بر ایمان من افزوده نمی‌شود، پس من مؤمن حقیقی نیستم و حضورم آن طور که شایسته است در محضر قرآن نبوده و تلاوت من هم خاشعانه نیست، بنابر این اگر انسان حق تلاوت را ادا کند، همانطور که فرمود: «يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ»، در این زمان هم خشوع می‌آید و هم بکاء.
معصوم(ع) جایگاه خود را دارد، اما این حدیث که امام موسی بن جعفر(ع) در حین تلاوت می‌گریستند من را یاد مرحوم آیت الله بهجت(ره) می‌اندازد، البته قصد مقایسه نیست، اما در نمازهای شب جمعه مرحوم آیت الله بهجت(ره)، می‌دیدم که عده خاصی هم می‌آمدند برای گوش دادن به این نماز، ایشان صدای آنچنانی نداشتند، قرائت فنی آن مدلی هم در کار نبود، اما به یک معنا صوت حسن بود و بلا استثنا وقتی در نماز آیات سوره جمعه و سوره اعلی را تلاوت می‌کردند، می‌گریستند و دیگران هم به گریه می‌افتادند.
قرآن این اثر را دارد، وقتی انسان آن را با توجه بخواند و خود را در محضر خداوند بداند، این تأثرات را هم در پی دارد، حیف است که این گوهر گرانبها در اختیار ما است، ولی وقت لازم را نمی‌گذاریم، وقت گذاشتن هم با توجه به رعایت آداب و ... است و همه ما موظف هستیم که در شبانه‌روز وقتی را برای قرآن بگذاریم، روز قیامت آیا جا دارد که قرآن شِکوه کند که من در اختیار شما بودم، شما با امکانات مختلف در شبانه‌روز چقدر برای آن وقت گذاشتید و با این کلام خدا چقدر ارتباط برقرار می‌کردید؟

به مرحوم آیت الله بهجت(ع) و کیفیت تلاوت قرآن ایشان در نماز اشاره کردید، آیا می‌توان گفت برای رسیدن به تلاوت خاشعانه نیازمند معرفی این الگوها هستیم و با واکاوی این الکوها می‌توانیم به نتیجه برسیم؟

احسنتم، الگو بسیار تأثیرگذار است، اینکه نحوه قرآن خواندن بزرگان را ملاحظه و بررسی کنیم، در احوالات برخی از بزرگان نقل می‌کنند که رو به قبله به مدت طولانی می‌ایستادند، قرآن را به دست می‌گرفتند و آن را قرائت می‌کردند، طبیعی است که اینها آثار خودش را دارد و اگر فرصت کمی را هم می‌گذاریم باید با این کیفیت باشد که من باشم و قرآن، من و محضر پروردگار و توجه کنم که او دارد با من حرف می‌زند، آن وقت است که آثار قرائت قرآن را می‌بینیم.
به خاطر دارم یک تابستان هر روز 45 دقیقه برای قرائت 50 آیه وقت می‌گذاشتم و بعد از یک ماه آثارش را نشان می‌داد و انسان کاملا حس می‌کرد که قرآن دارد در من تغییری ایجاد می‌کند، ضمن اینکه الگوها را هم می‌توانیم، معرفی کنیم، علاوه بر این داستان‌هایی از قرآن خواندن بزرگان را هم داریم که می‌توانیم آنها را نقل کنیم، می‌گویند برخی از مراجع مقید بودند که حتما روزی یک جزء قرآن بخوانند.

روایت دیگری داریم که از پیامبر(ص) سؤال شد، چه کسی در قرائت قرآن صوت احسن دارد، ایشان فرمودند کسی که وقتی قرآن تلاوت می‌کند، ببینید که او از خداوند خشیت دارد، تحلیل شما پیرامون این روایت چیست؟

همین موردی که از آیت الله بهجت(ره) نقل کردم می‌تواند یکی از مصادیق باشد، در مجموع حس قلبی انسان این می‌شود که قاری از خداوند، خشیت دارد و در محضر قرآن است و آثار قرآن در قاری اینطور جلوه می‌کند که او به بکا می‌افتد و این می‌شود صوت حسن.
در روایت نمی‌گوید صوت فنی و آن چنانی، واقعا با همان لحن و لهجه خاصی که ایشان داشت، اما وقتی قرآن را تلاوت می‌کرد، همه تحت تأثیر قرار می‌گرفتند و می‌دیدیم که خشیت دارند.

پس با این اوصاف تکلیف روایاتی که می‌گویند قرآن را با الحان و اصوات عربی بخوانید نیز روشن می‌شود و معلوم می‌شود منظور الزاما استفاده از نغمات و فنی خواندن قرآن نیست.

بله، البته حالا اینها را نفی نمی‌کنیم، اینها هم اثر خاص خودش را دارد اما، خیر این نیست، بلکه قرآن را باید با توجه خواند، در برخی از قرا گاهی انسان می‌بیند که گویی دارد قرآن را درک می‌کند و می‌خواند و آن وقت این قرائت یک اثر دیگری دارد، اما برخی‌ها که فقط به فکر این هستند که آن فنون را رعایت کنند، خودشان نیز در فضای قرآن وارد نمی‌شوند. بیشتر از این که بخواهند درک محضر قرآن را بکنند، بیشتر حواسشان به اجرای دقیق فنون است، البته باز هم می‌گویم که نفی نمی‌کنیم، اما باید حالت متعادلی داشت و الزاما صوت حسن آن نیست و همراه بودن با تدبر بسیار مهم است.
نکته‌ای را پیشتر  گفتید که جا دارد بیشتر پیرامون آن توضیح عرض کنم که بین دو روایت گاهی تفاوتی می‌بینیم، یک جا می‌گوید «لَا خَيْرَ فِي قِرَاءَةٍ لَيْسَ فِيهَا تَدَبُّرٌ» در روایتی هم دستور می‌دهند که به صورت مطلق فقط قرآن بخوانید، یک نکته این بود که باید متن را فهمید و اگر کسی سعی کند که بفهمد درجه‌ای از تدبر است.
برخی‌ها برای معنای تدبر می‌گویند منظور بازگشت به عقب است یعنی قاری برگردد و ببیند چه چیزی را تلاوت کرده و جمع‌بندی کند تا بیشتر جا بیفتد، این معنای خوبی است برخی دیگر نیز گفته‌اند آیات یک موضوع را پشت سر هم بخوانید تا از آنها فهم جامعی داشته باشید، اما در مجموع به نظر می‌رسد تدبر هر نوع فعالیت ذهنی برای فهم قرآن را شامل می‌شود.
حالا اگر کسی قرآن بخواند و هیچ فهمی در آن نباشد، این جا شاید مشمول روایتی شود که فرمود در قرائتی که در آن تدبر نیست، خیری نخواهد بود، البته در عین حال شاید منظور از این روایت نیز آن خیر کثیر و شایسته باشد وگرنه الفاظ قرآن آثار خودش را دارد، ولی این آثار درجاتش بسیار متفاوت است.

منظور از الحان عربی که بدان اشاره شده چیست؟

در حدیثی داریم که فرمودند: «أَعْرِبُوا حَدِيثَنَا فَإِنَّا قَوْمٌ فُصَحَاءُ»، یعنی احادیث ما را به زبان فصیح بخوانید، یا در قرآن فرمود قرآن «بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ»، در لغت گاهی عربی را در مقابل عجم و گنگی قرار داده‌اند، پس بنابر این روایت را به عربی بخوانید، شاید منظور از روایت مورد سؤال شما نیز همین باشد که قرآن را با بیان فصیح و روشن قرائت کنید. حالا اگر کسی فارس است و فصیح می‌خواند و لهجه‌اش فارسی است این اشکالی ندارد.

آیا شواهدی از نحوه تلاوت قرآن ائمه(ع) نیز وجود دارد؟

در مورد امام مجتبی(ع) دارد که ایشان قرآن را با صوت احسن تلاوت می‌کردند و مردم هم اطراف منزل ایشان می‌نشستند و به قدری شلوغ می‌شد که راه بسته می‌شد، علی القاعده می‌تواند نحوه تلاوت ایشان به صورت ترتیل بوده باشد، چنان که در نماز نیز به صورت ترتیل آیات قرآن را تلاوت می‌کردند.

در مورد ترتیل بیشتر توضیح می‌دهید؟

وقتی با امیرالمؤمنین(ع) بیعت شد و پس از 24 سال که از رحلت رسول خدا(ص) می‌گذشت و ایشان نماز جماعت را برپا کردند، همه گفتند گویی که رسول خدا(ص) نماز می‌خواند و تلاوت حضرت این تأثیرگذاری را داشت.  
ترتیل یعنی خواندن کوتاه کوتاه آیات که فرصت تدبر در آن باشد، خداوند هم می‌فرماید: «وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا»، در جای دیگری دارد که کافران گفتند: چرا قرآن به صورت یکجا نازل نشده است؟ خداوند به پیامبر(ص) می‌فرماید: «كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلًا»، برای این است که دل تو را با قرآن تثبیت کنیم، لذا قرآن را به صورت ترتیل نازل کردیم، لذا همانطور که این ترتیل در نزول حکمت‌هایی داشته در خواندن هم می‌تواند، دارای برکات و اثرگذاری‌هایی باشد.

در قرآن و پاره‌ای از روایات اشاره شده که قبل از تلاوت قرآن «استعاذه کنید»، آیا منظور صرف پناه بردن زبانی به خداوند است؟

همانطور که در آیه 98 سوره نحل فرمود: «فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»، استعاذه به معنای پناه بردن به خداوند است، اما اولا این دستور می‌تواند ناظر به نماز باشد، چون انسان در نماز هم قرآن را تلاوت می‌کند و از طرفی در هنگام نماز مؤمن بالاترین اوج‌گیری را دارد و از همین رو شیطان نیز تمام تلاش خودش را انجام می‌دهد تا نگذارد نمازگزار در محضر الهی باشد.
همچنین استعاذه زبانی است، اما در واقع حاکی از قلب است، مهم این است که در قلب به خداوند پناه برده شود، وقتی این اتفاق افتاد این استعاذه به زبان جاری می‌شود، بنابر این به همان مقداری که در نماز شیطان مزاحم است و موجب می‌شود تا چیزهای مختلف به ذهن انسان برسد، حین تلاوت قرآن نیز همین مسأله صادق است.
نماز بهجت العرفا؛ مصداق تلاوت خاشعانه/ نحوه تلاوت قرآن بزرگان تبیین و الگو شود

سؤال آخر از محضر شما نیز پیرامون مسابقات قرآن است، نظر شما در این مورد چیست، آیا مسابقات قرآن می‌تواند ما را به تلاوت خاشعانه نزدیک کند یا یک آسیب تلقی می‌شود؟

البته مسابقات هم می‌تواند کمک کند و هم می‌تواند آسیب‌زا باشد، من فکر می‌کنم باید بین جریانی که ایجاد می‌شود و افرادی که وارد این جریان می‌شوند، تفکیکی صورت گیرد، جریان مسابقات شکوه قرآن را به نمایش می‌گذارد و این در فضای عمومی جامعه اثر می‌کند و توجهات نیز به قرآن زیاد می‌شود اما این یک طرف قضیه است.
طرف دیگر قضیه کسی است که وارد این حوزه می‌شود، او باید حساب خودش را با خداوند صاف کند که برای چه هدفی به مسابقات می‌ر‌ود، اگر صرف دنیا باشد تلاوت نمی‌تواند روی او اثر بگذارد، باید مثل معلمی بود که برای خداوند درس می‌دهد اما حق‌الزحمه‌ای هم می‌گیرد و اشکالی هم ندارد، اما یک وقت، فقط برای پول و شهرت است که در اینجا این قاری باید خودش را اصلاح کند وگرنه آن اثر را نمی‌گذارد.
یک تصوری هم می‌توانیم داشته باشیم که یک کسی در مسابقات دنیایی عمل می‌کند، اما دلیلی ندارد بعدا که سراغ قرآن می‌رود هم نیت او دنیایی باشد و برخورد این‌چنینی با قرآن داشته باشد، در واقع مسابقاتی که شرکت کرده جزء حساب آخرتی او محسوب نمی‌شود.
بنابر این مسابقات کار جمعی خوبی است، اما افراد باید دنبال خلوص نیت باشند، البته در کار جمعی این نکته هم باید رعایت شود که باید دید چند درصد از هزینه‌ها برای فهم قرآن اختصاص داده می‌شود، لذا نباید فقط روی قرائت قرآن متوقف شد.

در پایان و به عنوان کلام آخر، اگر نکته‌ای هست، بفرمایید.

امام صادق(ع) ذیل آیه 121 سوره بقره «الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ أُولَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَنْ يَكْفُرْ بِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» فرمایشی دارند که تقدیم می‌کنم. امام(ع) می‌فرمایند: عده‌ای هستند که «يُرَتِّلُونَ آيَاتِهِ» قرآن را ترتیل می‌خوانند، «وَ يَتَفَهَّمُونَ مَعَانِيَهُ» معانی آن را درک می‌کنند، «وَ يَعْمَلُونَ بِأَحْكَامِهِ»، بنا را می‌گذارند که به آیات عمل کنند نه اینکه رد شوند، «وَ يَرْجُونَ وَعْدَهُ» هرگاه خداوند وعده بهشت و مغفرت می‌دهد خوشحال به رحمت الهی امیدوار می‌شوند، «وَ يَخْشَوْنَ عَذَابَهُ» آیات عذاب در دل آنها خشیت ایجاد می‌کند، «وَ يَتَمَثَّلُونَ قِصَصَهُ» قصه‌های قرآن را درک می‌کنند، «وَ يَعْتَبِرُونَ أَمْثَالَهُ» از مثل‌های قرآن عبرت می‌گیرند، «وَ يَأْتُونَ أَوَامِرَهُ وَ يَجْتَنِبُونَ نَوَاهِيَهُ»، اوامر قرآن را اطاعت و از نواهی آن اجتناب می‌کنند، «مَا هُوَ وَ اللَّهِ بِحِفْظِ آيَاتِهِ وَ سَرْدِ حُرُوفِهِ وَ تِلَاوَةِ سُوَرِهِ وَ دَرْسِ أَعْشَارِهِ وَ أَخْمَاسِهِ»، اما حق تلاوت اینها نیست، کسانی که هستند که «حَفِظُوا حُرُوفَهُ وَ أَضَاعُوا حُدُودَهُ» حروف آن را حفظ می‌کنند، اما حدود آن را ضایع می‌کنند، «وَ إِنَّمَا هُوَ تَدَبُّرُ آيَاتِهِ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِه‏»، تلاوت این است که در آیات تدبر کنند؛ چرا که خداوند نیز به این مسأله تأکید کرده است.
و صلی الله علی محمد و آله
خداوند ان شاء الله ما را اهل قرآن و عترت قرار دهد.

مرتضی اوحدی 
مطالب مرتبط
captcha