سوره حمد، «اُم الکتاب» نام دارد و عصاره قرآن است؛ زیرا توحید، نبوّت، معاد و طریق ستایش، مناجات و ادب بندگی در محضر پروردگار در آن بیان شده است و بنابر روایات، قرائت آن در تمام نمازها واجب است. همچنین تلاوت آن شفابخش بیماریهاست؛ سورهای که هر مسلمان باید در هر شبانهروز، 10 مرتبه آن را تلاوت کند.
در این نوشتار به تفسیر مختصری از سوره حمد میپردازیم:
بسم: ریشه اسم از «س م و» به معنای بلندی یا از «و س م»(سمة) به معنای نشانه است. نامها گاهی فقط علامت هستند و گاهی نوعی توصیف، اما اسامی خداوند در واقع اوصاف او هستند.
الله: ترکیبی از ال + إله از ریشه لغوی «و ل ه» به معنای حِیران شدن میباشد؛ یعنی آن معبود و معشوق و کمال مطلقی که مبدأ همه کمالات وجودی و منزه از هرگونه نقصان است و همگان شیفته و والهِ او هستند، چون آن ذات اقدس جامع همه اسماء حُسنی و صفات نیکوست گفته میشود: الله اسم ذاتی است که جامع همه کمالات است. إله به معنای معبود است و در زبان عرب هر معبودی که نزد او خازع می شوند «اله» خوانده میشود چه حق و چه باطل. متعلّق این جار و مجرور ادامه سوره است یعنی ستایش رب العالمین را شروع میکنم با اسم الله در نتیجه هر «بسم الله الرحمن الرحیم» در ابتدای هر سوره، معنای مجزایی دارد.
الرحمن: اسم خاص خدا است، رحیم و رحمان از ریشه «ر ح م» میباشند، رحمن صیغه مبالغه و به معنای کثرت رحم و مهربانی است.
الرحیم: صفت مشبهه به معنای ثبات و دوام رحم و رحمت است، رحمت رحمانی خدا هم شامل مؤمنین و هم شامل کفار میشود و در واقع همان فیض وجود است، اما رحیم، رحمت خاص و پاداش خداوند به مؤمنین است که تا ابد ادامه دارد.«رحیم ≠ غضب خدا». معنی جامع رحمت خدا: إعطا برای رفع حاجت نیازمندان است از سر مهر و البته بدون رقّت قلب و تحول حالات روحی که در انسانها وجود دارد و خداوند از آن منزّه است.
بسم الله الرحمن الرحیم: شروع میکنم ... را با نام خدایی که بخشنده به عموم و بخشنده خاص به مؤمنین است.
الحمد: یعنی ستایش به خاطر کمالات اکتسابی و ذاتی و سپاس از نعمات نعمت دهنده. پس حمد متوقف بر شناخت است و تمام حمدها مخصوص خداست. زیرا اولاً: کاملترین موجود خداست و هر کمالی قائم به خداست؛ پس تنها محمود(حمد شونده) مستقل و بالأصالة خداست. ثانیاً: چه کسی این کمالات را به طور کاملتر میشناسد؟ تنها خداوند؛ پس تنها حامد(حمدکننده) که توان حمد کامل را داشته باشد، خداست. توصیفات بعدی، چرایی اختصاص حمد و ستایش خاضعانه و شاکرانه به درگاه خداوند را روشن میکند: *الله است و جامع تمام کمالات *رب است *الرحمن است *الرحیم است *مالک حقیقی تمام عالم است.
ربّ: از ریشه «رَبَیَ» و یا به معنی «مدبّر» و یا «مدیر» نیست؛ بلکه از ریشه «رَبَبَ» به معنای صاحباختیار است، کسی که کارگردان حوادث عالم است. موجودی که شأن او سوق دادنِ شیء به سوی کمال و تربیت آن است و این وصف برای او همیشگی است. مالکیت، مصاحبت، سیادت، قیومیت، ملازمت، تداوم بخشیدن رفع حوائج، تعلیم و تغذیه همه ازمصادیق ربوبیت هستند.
عالمین: جمع سالم «عالَم» است؛ به معنای آنچه که با آن علم حاصل میشود(مایُعلَمُ بِه). عالمین یعنی ماسویالله و غیر خدا و شامل ملائکه هم میشود. از آنجا که موجودات عالَم، آینه خدانما و در واقع آیه و نشانهاند، مخلوقات، عالمیان نامیده شدهاند.
ربّالعامین: کسی که عالمیان را به سوی کمال مطلق که الله است سوق میدهد و میپروراند با هدایت تکوینی (نسبت به موجودات غیر مختار)؛ تشریعی (نسبت به موجودات مُختار) و هدایت باطنی، (ایصال الی المطلوب) برای کسانی که ولایت و سرپرستی خداوند را بپذیرند.
الرحمنالرحیم: در این سوره که آغاز آن با صفت مهربانی خداوند شروع شده است؛ فلسفه آفرینش و ربوبیت(مبدأ)، که همان رحمت خداوند است؛ در این آیه تکرار شده و بشارتی است که بر آیه بعد(که إنذار از محاسبه معاد است) مقدّم شده است. در آیات انتهایی هم «نعمت»، بر «غضب» پیشی گرفته است. «یا مَن سَبَقَت رَحمَتُهُ غَضَبَه».
مالک یوم الدین: مالکیت حقیقی و مطلق نسبت به تمام موجودات و کمالات موجودات دارد؛ اما در یومِ(هنگامِ) تحقّق دین به طور کامل (مخصوصاً عدل جزایی خداوند) و هنگام قیام کردن انسانها از قبور(قیامت)، مالکیت خدا انکار نمیشود و بدون وجود حجاب، اقرار میگردد.
إیّاک نعبد: تنها تو را (خدایی که در آیات قبل شناختیم) میپرستیم که شایسته و سزاوار پرستیدن هستی. ضمیر جمع به خاطر این نکته است که انسان خود را در کنار تمامی آن عالمیان میبیند که مشمول رحمت عمومی پروردگار و فیض هستی شدهاند و مملوک خداوند هستند و مورد پرورش خداوند هستند؛ در نتیجه خود را ذرهای میبیند که در این عظمت غرق شده و دیگر خود را نمیبیند و در میان انبوه پرستندگان اظهار و اقرار میکنند که ما همواره(فعل مضارع) تو را میپرستیم و مطیع تو هستیم و در واقع توفیق عبادت هم از خداست، که با یک فیض تشنه میکند و با فیض دیگر به چشمه کوثر میرساند.
إیّاک نستعین: و در ادامه سالک الیالله اقرار میکند که ادای حقّ عبادت که شایسته مقام پروردگار است از عهده او ساخته نیست؛ لذا نیاز به یاری دارد که وقتی مالک تمام نیروها خداست، نیرورسان هم فقط اوست بنابراین فقط از او طلب کمک میکند. همچنین مهمترین نیاز و حاجت، نیاز به هدایت و راهنمایی شناختی در طریق عبودیّت است و این حرکت، نیاز به شناخت مسیر حرکت دارد که شاهراه استقامت در طریق عبودیت و عبادت است و براساس روایات این صراط، سبک و سیره زندگانی هر انسانی در دنیا و عالم ناسوت است و زندگی بالاتر یعنی آخرتی و ملکوتی انسان، براساس چگونگی سیر در این زندگی است یعنی انسان به منزله جنین در رحم دنیاست و اگر ناقص متولد شود تا ابد از نقصان خود رنج میبرد؛ لذا به کمکها و مراقبتهای ویژه دوران جنینی نیاز دارد.
إهدنا: درخواست مکرّر هدایت از سوی عبد، به خاطر پیچیدگی این راه و خطرهای گوناگون است تا هم نگهداری از داشتهها و هم رسیدن به مراتب بالاتر رقم بخورد و انسان کمکم از بافتن به یافتن برسد و از دانش، به بینش.
صراط: در لغت بزرگراه روشن و وسیع معنا شده است. شاهراه انسان تا ملاقات خداوند است که یک مسیر است؛ اما «سَبیل» راههای جزئی هر انسان تا خداست؛ لذا «صراط» مفرد به کار میرود؛ اما «سبیل» به صورت جمع هم به کار میرود(سُبُل).
مستقیم: از باب «إستفعال» و به معنای طلب قیام است از آنجا که انسان در حال قیام قدرت بر انجام کارهای بیشتری دارد، به همین جهت، نام قیام را بر بهترین حالت و استوارترین حالت هر شیء استفاده میکنند. پس طلب قیام، کنایه از ظهور و حصول آثار و منافع هر چیز است که منافع این بزرگراه در مستوی بودن(عدم کجی و اعوجاج) و گمراه نکردن سالک و سیر کننده این راه است.
الصراط المستقیم: «صراط» از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است؛ یعنی هم تشخیصش سخت است و هم عبور از آن خطرناک. این صراطِ زندگی ما در دنیا، پلی است بر روی درّههای تاریک دوزخ و به سوی دروازههای نورانی بهشت که بنابر روایتی از پیامبر(ص)، عبور برخی از انسانها از روی این پل، با سرعت نور است و برخی با سرعت دویدن و برخی افتان و خیزان! به تعبیری، برخی انسانها بعد از سقوط به گناه و ظلمت و درکات دوزخ، توبه نمیکنند و به جاده حیات برنمیگردند!
در روایات معصومین آمده است صراط استقامت ما اهلبیت(ع) هستیم، یعنی در هر نماز از خداوند میخواهیم سبک زندگی ما براساس سیره معصومین باشد و به قله کمال که، «فناء فی الله» و شهادت در راه خداست برسیم.
همه انسانها وارد و مشرف به دوزخ میشوند؛ افرادی که با هدایت قرآنی در دنیا مواظب خود بودند تا آلوده به کثافات گناهان نشوند، تاریکیها وجودشان را فرا نگرفته؛ لذا از این خطرات در راههای امن و «سبلالسلام» حرکت میکنند: «قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبينٌ، يَهْدي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ يَهْديهِمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ؛ قطعاً براى شما از جانب خدا روشنايى و كتابى روشنگر آمده است خدا هر كه را از خشنودى او پيروى كند، به وسيله آن [كتاب] به راههاى سلامت رهنمون مىشود، و به توفيق خويش، آنان را از تاريكیها به سوى روشنايى بيرون مىبرد و به راهى راست هدايتشان مىكند؛ مائده:16» و به «دارالسلام» میرسند: «وَ هذا صِراطُ رَبِّكَ مُسْتَقيماً قَدْ فَصَّلْنَا الْآياتِ لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ، لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِيُّهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ؛ و راه راست پروردگارت همين است ما آيات [خود] را براى گروهى كه پند مىگيرند، به روشنى بيان نمودهايم. براى آنان، نزد پروردگارشان سراى عافيت است و به [پاداش] آنچه انجام مىدادند، او يارشان خواهد بود؛ انعام126-127» که در ابتدای ورود عشّاق به محفل اُنس، سلام گفته شوند «أُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ يُلَقَّوْنَ فيها تَحِيَّةً وَ سَلاماً، خالِدينَ فيها حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً؛ اينانند كه به [پاس] آنكه صبر كردند، غرفه[هاى بهشت را] پاداش خواهند يافت و در آنجا با سلام و درود مواجه خواهند شد. در آنجا، جاودانه خواهند ماند. چه خوش قرارگاه و مقامى! فرقان: 75-76» و آنجا سخنانشان تنها سلام است: «لا يَسْمَعُونَ فيها لَغْواً وَ لا تَأْثيماً، إِلاَّ قيلاً سَلاماً سَلاماً؛ در آنجا نه بيهودهاى مىشنوند و نه [سخنى] گناهآلود. سخنى جز سلام و درود نيست. واقعه:25-26.» و خداوند به ایشان سلامی میدهد که لذّت آن قابل توصیف نیست «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحيمٍ؛ وَه چه سلامی که از جانب پروردگارى بسیار مهربان به مؤمنین گفته مىشود. یس:58»
اما کسانی که در این مهمانی باشکوه و کریمانه جسارت و اهانت به میزبان نمودند و به خویشتن ظلم کردند، اندوه و حسرت و ندامت، آنها را خوار و زبون کرده و به زانو درمیآورد. «وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلاَّ وارِدُها كانَ عَلى رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيًّا، ثُمَّ نُنَجِّي الَّذينَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمينَ فيها جِثِيًّا؛ و هيچ كس از شما نيست مگر [اينكه] در آن وارد مىگردد اين [امر] همواره بر پروردگارت حكمى قطعى است. آنگاه كسانى را كه پرهيزگار بودهاند مىرهانيم و ستمگران را به زانو درافتاده در [دوزخ] رها مىكنيم. مریم:71-72».
صراط الذین أنعمت علیهم: اولاً، همه نعمتها از خداست: «وَ ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّه؛ نحل:53». ثانیاً برخی نعمتها ظاهریاند و برخی نعمات باطنی: «وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَة؛ لقمان:20». نعمت باطنی همان عبور از صراط با قلب سلیم و بدون ارتکاب گناه است. نعمات دنیوی تا لحظه مرگ هستند و متنعّمان به نعمت باطنی بر اساس آیه 69 سوره نساء انبیاء، صدیقان (بسیار راستگویان که گفتار و کردارشان بر یکدیگر منطبق است)، شهیدان، و صالحان هستند که معمولاً از نعمات دنیوی کمبهره بودند. نعمت دنیوی گاهی وسیله ابتلا و آزمایش است و گاهی وسیله عذاب؛ در نتیجه نعمت درخواست شده در این آیه، نعمت «هدایت ایصال الی المطلوب» است. یعنی خدایا در جاده و صراط استقامت و مسیر زندگی، اسوه و الگویِ لحظه به لحظه مرا پیامبر و تربیت شدگانت قرار بده و دست مرا رها نکن. به همین خاطر لازم است، در پیچ و خم جاده زندگی، لحظه به لحظه و دائما، هدایت را درخواست کنیم.
غیرالمغضوب علیهم: ریشه لغوی غضب، شدّت و سختی و عدم نرمش در برابر یک شیء است؛ لذا به صخره، «غضبة» گفته میشود. پس رفتار بدون نرمش غضب نام دارد؛ اما اینکه در انسانها با خشمگین شدن و تحوّل حالت روحی محقق میشود به سبب جنبه مادیت انسان است و خداوند از خشم به معنای انسانیاش [که همراه با انفعال است] منزه است.
و لاالضّالّین: ضلالت به معنای عدم هدایت است؛ یعنی کسی که دست او را رها کردهاند و او را راهنمایی نمیکنند و او در حال حرکت در جاده است ضالّ(بیراه گزارده شده) و گمراه خوانده میشود. در نتیجه إضلال انسان توسط خداوند، به این معنی است که: خداوند نظر رحمت را از او بر میدارد و از زمره هدایتیافتگان و یاریشدگان خارج میشود و به حال خود رها میشود. در نتیجه به فرموده امیرالمؤمنین(ع) همواره گرفتار افراط و تفریط (تندروی و کندروی) میشود. یعنی عدم هدایت علمی و هدایت در مقام عمل، سبب جهل علمی و جهالت عملی میگردد؛ پا را از حد هر چیز و عدل و اعتدال بیرون گزارده و مرتکب ظلم به خویش و دیگران میشود در نتیجه مصادیق «غضبشدگان» و «بیراه ماندگان» اتّحاد دارند.
مصادیق ضلالت در قرآن عبارتند از: ضلالت اعتقادی[1]، ضلالت در صفات درونی و اخلاقی[2]، ضلالت رفتاری[3]، و ضلالت مطلق[4].
نکته آخر این است که این سوره ادب ستایش و دعا را به ما آموزش میدهد یعنی اول شناخت او و سپس محبت و عشق و عبادت، اول ثنا و بعد دعا و درخواست باید مطرح شوند و باید از موجبات غضب خداوند به موجبات نعمت خداوند پناه ببریم.
پینوشتها:
[1] .«وَ مَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإيمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيلِ؛ و هر كس كفر را با ايمان عوض كند، مسلماً از راه درست گمراه شده است» بقره:108.
[2] .«فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولئِكَ في ضَلالٍ مُبينٍ؛ پس واى بر آنان كه از سختدلى ياد خدا نمىكنند؛ اينانند كه در گمراهى آشكارند» زمر:22.
[3] .«وَ مَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيلِ؛ و هر كس از شما چنين كند، قطعاً از راه درست منحرف گرديده است» ممتحنه:1.
[4] .«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ؛ به يقين، خدا بر مؤمنان منت نهاد [كه] پيامبرى از خودشان در ميان آنان برانگيخت، تا آيات خود را بر ايشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد، قطعاً پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند» آل عمران: 164.
به قلم حجتالاسلام سعید حسنی، استاد حوزه و دانشگاه
انتهای پیام