عاشورا، انقلاب و اصلاح نبود، امتداد بعثت نبوی بود
کد خبر: 3840197
تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱۳۹۸ - ۰۱:۰۱

عاشورا، انقلاب و اصلاح نبود، امتداد بعثت نبوی بود

گروه معارف ـ به باور عضو هیئت علمی دانشگاه شیراز قیام امام حسین(ع) را نمی‌توان انقلابی‌گری یا اصلاح‌طلبی نامید، بلکه قیام حضرت امتداد بعثت نبوی بود که تزکیه و تعلیم انسان‌ها را دنبال می‌کرد.

عاشورا؛ امتداد بعثت نبوی

عاشورا، از جمله وقایع مهم تاریخ بشریت است که با گذشت 1400 سال از آن واقعه، هنوز جای تحلیل و بررسی دارد؛ این بیانگر ارزش و نوع خاص این حادثه است که می‌تواند در همه عصرها و برای همه نسل‌ها، مورد توجه قرار گیرد. به همین دلیل در هر برهه‌ای از تاریخ، تحلیل‌های خاصی  متناسب با آن دوره از واقعه عاشورا ارائه شده است؛ اما برخی معتقدند حوادث تاریخی را نباید براساس الگوها و اصطلاحات امروزی مورد بررسی و ارزیابی قرار داد، بلکه باید آن‌ها را در چارچوب اقتضائات همان دوران و با ادبیات خاص مربوط به خودش بررسی کرد. خبرگزاری ایکنا در همین رابطه گفت‌وگویی با شکرالله خاک‌رند، پژوهشگر تاریخ اسلام و عضو هیئت‌علمی دانشگاه شیراز داشته است که متن آن را در ادامه می‌خوانید: 

 

قیام عاشورا، نه انقلاب بود و نه اصلاح
امام حسین(ع) هیچ‌کس را دشمن ابدی تلقی نمی‌کرد
امام حسین(ع)، به دنبال جذب حداکثری بود
امام حسین(ع) حرکت خود را با گفت‌و‌گو، دعوت و تبلیغ آغاز کرد
مبانی حرکت‌های مدرن اصلاح‌طلبی و انقلابی‌گری، تزکیه و تعلیم نیست

ایکنا ـ به نظر شما، واقعه عاشورا یک قیام و انقلاب به معنای مصطلح آن در زمینه سیاسی و نظامی است، یا حرکتی اصلاح‌طلبانه محسوب می‌شود؟

واژه‌های انقلاب و اصلاح که ترجمه‌ای از شیوه‌‌های تحول سیاسی و اجتماعی در غرب است، واژه‌های مدرنی محسوب می‌شود، بنابراین خطاست که واژه‌هایی نظیر انقلاب، اصلاح، دموکراسی و ... را به گذشته تعمیم داد. در واقع تعمیم این واژه‌ها به گذشته باعث بدفهمی اتفاقاتی می‌شود که در گذشته رخ داده است. این موضوع فقط تحلیل واقعه عاشورا را دربر نمی‌گیرد، بلکه گذشته و تاریخ را نمی‌توان با معیارها و شاخص‌های امروز شناخت. آنچه در واقعه عاشورا روی داد، هم حرکت اصلاح‌طلبانه بود و هم حرکت انقلابی، بر اساس تعریفی که خودمان از انقلاب و اصلاح ارائه دهیم، نه آنچه در غرب تعریف و توصیف می‌شود. قیام عاشورا نه انقلاب بود و نه اصلاح، چون انقلاب‌های فرانسه، روسیه و ایران به لحاظ مبانی انسان‌شناختی و هستی‌شناختی با حرکت امام حسین(ع) متفاوت است. در انقلاب‌های دنیای مدرن، ابتدا دوگانه‌ای تعریف شده و بر اساس آن، تضاد یا تعارضی آشتی‌ناپذیر توصیف می‌شود، سپس گروهی که به دنبال انقلاب است، گروه مقابل را به عنوان دشمنی که باید نابود شود، تلقی کرده و از روش‌هایی که نوعا در انقلاب‌ها به کار گرفته می‌شود، استفاده می‌کند. این در حالی است که در تفکر دینی‌ای که امام حسین(ع) بر اساس آن عمل کردند، هیچ‌گاه هیچ‌کس دشمن ابدی تلقی نمی‌شود و رویکرد امام، جذب حداکثری بود؛ به همین دلیل تا آخرین لحظات عمر تلاش می‌کردند تا دشمن را از دشمنی‌اش منصرف کنند و طبیعتا رویکردی که به لحاظ نظامی در پیش گرفتند، تدافعی بود نه تهاجمی؛ بنابراین این تفاوت‌ها را باید عمیق‌تر مورد ملاحظه قرار داد.

در پاسخ به سوال شما می‌توان گفت روش امام حسین(ع)، تربیت و تصحیح حرکت حکومت و جامعه بود، یعنی همان هدف انبیا که تزکیه و تعلیم انسان‌ها نام داشت. تزکیه و تعلیم گاهی در سطح فردی اتفاق می‌افتد و گاهی در سطح اجتماعی و کلان. از آنجا که پنجاه سال بعد از وفات پیامبر(ص)، به صورت جمعی نوعی انحراف و بازگشت به دوره جاهلیت اتفاق افتاده بود، امام حسین(ع) دقیقا همان رویکرد پیامبر(ص) را تکرار کردند، یعنی ابتدا حرکت خود را با گفت‌و‌گو، دعوت و تبلیغ آغاز کردند و زمانی که طرف مقابل به جای پاسخ منطقی و متناسب با روش پیامبر(ص)، می‌خواست آزادی، عزت، استقلال و کرامت مسلمانان را با قتل و غارت از بین ببرد، امام حسین(ع) همان رویکرد پیامبر(ص) یعنی رویکرد دفاعی و بازدارنده را در پیش گرفتند و مانند ایشان لحظه‌شماری می‌کردند که دشمن دست از دشمنی بردارد و تعاملی که بر اساس آن، جامعه به حرکت اصلی خودش بازگردد، اتفاق بیفتد.

ایکنا ـ اگر امام حسین(ع) به‌دنبال تصحیح انحرافی بودند که در جامعه اسلامی اتفاق افتاده بود، آیا نمی‌توان قیام ایشان را حرکتی اصلاح‌طلبانه نامید؟

استفاده از واژه‌هایی که امروز به کار می‌رود، رهزن است، یعنی نمی‌تواند روح آن حرکت تاریخی را در خودش جا بدهد؛ بنابراین بهتر است از تعابیر خود امام یا تعابیر قرآنی استفاده کنیم. قرآن هدف از بعثت انبیا را تزکیه و تعلیم مردم معرفی می‌کند، یعنی همان روش مدرسه‌ای. در این روش، پیامبر(ص) یا امام حسین(ع) حکم معلم را دارند که در سیستم تربیتی و تعلیمی خود، به اقتضای وضعیت دانش‌آموز و همراهی‌اش با برنامه تربیتی و تعلیمی، روش‌های مختلفی را به کار می‌گیرند. روح کلی، رحمت و هدایت است که این کار در برخی موارد، با تشویق، ترغیب و استفاده از لحن ملایم و در موارد دیگر، با توبیخ اتفاق می‌افتد. در توبیخ نیز رحمت نهفته است. در مباحث هستی‌شناسی و خداشناسی، این موضوع را در برخوردهای خداوند با انسان نیز می‌بینیم. یک جا پیامبری مانند حضرت عیسی(ع) را مبعوث می‌کند و در جای دیگر، پیامبری مانند حضرت موسی(ع) را. در واقع به اقتضای شرایط زمانی و محیطی، روش‌ها از یکدیگر متمایز می‌شود، ولی روح کلی یکی است؛ در حالی که مبانی حرکت‌های مدرن مثل اصلاح‌طلبی و انقلابی‌گری بحث تزکیه و تعلیم نیست، بلکه اینها حرکت‌هایی سیاسی مبتنی بر معامله با طرف مقابل است، مثل حرکت‌های اصلاحی که نوعی ائتلاف با طرف‌هایی محسوب می‌شود که هیچ وجه اشتراکی با یکدیگر ندارند و ائتلاف برای این اتفاق می‌افتد که سهمی از قدرت را با ملایمت به دست آورند. آن‌هایی که روش انقلابی‌گری را در پیش می‌گیرند، به دنبال حذف دیگری هستند تا خودشان قدرت را به دست بگیرند. اینها با آموزه‌هایی که از امام حسین(ع) می‌شناسیم، همخوانی ندارد. معتقدم ما به فرهنگ واژگان اصیل دینی برای تبیین حرکت‌های دینی نیاز داریم، یعنی این واژه‌ها باید از متن دین استخراج شود تا تبیین صحیح اتفاق بیفتد.

ایکنا ـ اگر بخواهیم با رویکردی قرآنی، انسانی و اخلاقی به واقعه عاشورا نگاه کنیم، مهمترین پیام‌های عاشورا چیست؟ با توجه به اینکه در عصر گذار از سنت به تجدد قرار داریم و با بحران‌ها و خلأهایی نظیر بحران هویت، معنویت و اخلاق مواجهیم. این پیام‌ها چقدر می‌تواند پاسخگوی بحران‌های جامعه مدرن باشد؟

پیام امام حسین(ع) جدا از پیام رسول گرامی اسلام(ص) نبود، پیام پیامبران، پیام وحی محسوب می‌شود، یعنی آنچه از جانب خداوند به ایشان ابلاغ شده است؛ بنابراین پیامی که قیام امام حسین(ع) برای انسان مدرن می‌تواند داشته باشد، همان پیام بعثت نبوی است. پیام یا هدف بعثت نیز این بود که انسان را به ظرفیت‌های نهفته در خلقتش نزدیک کند که اصطلاحا هم‌چون خدا شدن، خدا گونگی و انسان کامل شدن نام دارد. طبیعتا حرکت دادن انسان‌ها از آنچه هستند، به آنچه باید و می‌توانند باشند، همان هدف کلی است که تزکیه و تعلیم نام دارد. لازمه این حرکت این است که جاده مناسبی طراحی شود، یعنی جاده‌ای که در آن انسان بتواند به استعدادهای درونی‌اش فعلیت ببخشد. این جاده ابعاد فکری، اخلاقی، سیاسی، اقتصادی و ... دارد که دین هر کدام را در قالب فقه یا کلام یا حکومت دینی طراحی کرده است، یعنی جامعه‌ای که اخلاقی باشد، قسط و عدالت در آن حاکم باشد و نظام مدیریتی جامعه البته با انتخاب مردم در اختیار اولیای خدا قرار گیرد که از آن به نظام ولایت و امامت تعبیر می‌شود. نظامی که پیامبر(ص) طراحی کردند و تلاش‌هایی که در طول 23 سال از بعثت تا وفات انجام دادند، در همین مسیر بود.

اتفاقی که بعد از رحلت پیامبر(ص) رخ داد، این بود که قالب، حفظ و محتوا از بین رفت، یعنی محتوای جامعه اسلامی بعد از وفات پیامبر(ص) به محتوایی جاهلی تبدیل شد که صورت آن، قالب جدید اسلامی بود. تمام تلاش امام حسین(ع) این بود که مسیر حرکت جامعه را به همان نقطه اصلی که پیامبر(ص) شروع کرده بود، برگرداند. کوشش‌های معمولی پاسخگو نبود، امام صحبت و گفت‌و‌گو می‌کردند، ولی جواب نمی‌داد. امکان جنگ و جهاد به سبک جنگ‌های پیامبر(ص) با مشرکان نیز وجود نداشت. در واقع امام حسین(ع) الگویی را به اجرا گذاشتند که نمونه‌اش را در تاریخ به لحاظ روش سراغ نداریم، یعنی نه می‌توان به آن اطلاق جنگ کرد، نه اطلاق جهاد، نه اطلاق انقلاب و نه اطلاق حرکت اصلاحی. الگوی خاصی بود برای اینکه ایشان بیعت نکند و بیعت نکردن در آن زمان به نوعی تمرد از حکومت تلقی می‌شد و برای یزید می‌توانست بسیار پر هزینه باشد، چون تمرد افراد معمولی از بیعت انعکاس وسیع اجتماعی و حقوقی نداشت، ولی از آنجا که امام حسین(ع) نوه پیامبر(ص) و فرزند خلیفه چهارم بود، عدم بیعت ایشان پژواک وسیعی داشت. تعبیری که آن زمان از این مسئله به عمل می‌آمد، این بود که امام حسین(ع) حکومت یزید را به‌عنوان حکومت اسلامی به رسمیت نمی‌شناخت.

مجموعه‌ای از حوادث شکل گرفت که امام حسین(ع) را بر سر دو راهی قرار داد؛ انتخاب میان حفظ حیات دنیوی خود و خانواده‌اش، یعنی زنده بودن که اکثریت مردم دچار این وضعیت شده بودند، به هر قیمتی، یا رویکرد بعثت نبوی که برای حفظ حیات معنوی و اخلاقی و کرامت انسانی خود و جامعه‌اش حیات مادی را فدا کند. امام حسین(ع) تمام اهل‌بیت خود را به انتخاب خود آن‌ها وارد این ماجرا کردند و این حرکت به نمونه و الگویی برای انسان، از جمله انسان امروز تبدیل شده که برای زنده ماندن به لحاظ صوری و ظاهری، دچار مرگ معنوی و اخلاقی شده است. در واقع پیام اصلی امام حسین(ع) به انسان امروز این است که در تعارض میان زنده بودن و زندگی معنوی، اخلاقی و با کرامت داشتن، دومی باید انتخاب شود که همان احیای بعثت نبوی است. یعنی انسان باید به سمت چیزی حرکت کند که لیاقت و استعداد شدنش را دارد. این توجه و تذکر هر ساله که در فرهنگ شیعی در قالب عزاداری محرم و صفر بروز کرده، پیامی بسیار گویاست، به همین دلیل کسانی که به شدت متاثر از مدرنیته هستند و یک فضای دنیوی محض را تجربه کرده و خسته شده‌اند، در مواجهه با این قیام و آثار و نشانه‌ها و شعائر آن به شدت متحول می‌شوند. فلسفه مناسک و مراسم عزاداری همین یادآوری و تذکر است، هم برای خودمان و هم برای کسانی که در دنیای امروز به شدت به این پیام نیازمندند.

ایکنا - در جامعه ما چه نوع نگاه و رویکردی به واقعه عاشورا وجود دارد؟ فکر نمی‌کنید برخی به دنبال بهره‌برداری و استفاده ابزاری از این واقعه هستند؟

متاسفانه این نوع استفاده همیشه وجود داشته است، خود یزید سعی کرد از این ماجرا بهره‌برداری کند و با اینکه خودش این جنایت را مرتکب شده بود، سعی کرد خود را تبرئه کرده و در کنار افکار عمومی قرار بگیرد که به شدت از این حادثه برانگیخته شده بودند. هر امر ارزشمند و مقدس و والایی می‌تواند در معرض استفاده و حتی سوءاستفاده قرار بگیرد. در جامعه امروز ما نیز این استفاده‌ها وجود دارد، ولی فراوانی آن به اندازه‌ای نیست که آن را به‌عنوان یک مسئله آنچنان پر رنگ کنیم که نیمه پر لیوان، یعنی توجه و تذکر عمومی که در چنین موقعیت‌هایی در جامعه پیش می‌آید، یادآوری عهد اولیه‌ای که انسان با حق تعالی دارد و آن عطوفت و اخلاق و ایثاری که در حادثه عاشورا نهفته است و در این ایام در تعامل اجتماعی مردم با یکدیگر می‌بینیم، به حاشیه رانده شود.

انتهای پیام

captcha