به گزارش خبرنگار ایکنا؛ نشست «الزامات و بایستهها در پژوهش و نگارش رسالههای دکتری» امروز، ۲۹ مهر، با سخنرانی احمد پاکتچی، رئیس بنیاد دانشنامهنگاری و پژوهشکده نهجالبلاغه، در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران برگزار شد.
پاکتچی در این نشست بیان کرد: در این روزها بر روی رسالههای دکتری که در طول حدود ۴۰ سال اخیر نوشته شده مروری داشتم و به چکیده رسالههایی که بیشتر جلب توجه میکرد نیز مراجعه کردم و سعی کردم که به بررسی محتوای آنها نیز بپردازم، چه اینکه داور برخی از این رسالهها نیز خود بنده بودهاند.
پژوهشهای متنمحور
وی به آسیبشناسی رسالههای دکتری پرداخت و بیان کرد: اولین آسیبی که در حوزه رسالههای دکتری علوم قرآن و حدیث وجود دارد که البته منحصر به این رشته هم نیست عبارت از پژوهشهای متنمحور است. ریشه این مسئله نیز در نظام آموزشیِ سنتی و حوزوی میبینم که در این نظام، آموزشها متنمحور بوده و اگر از یک طلبه میپرسیدند که چه چیزی میخوانید، نمیگفت که در ترم فلان هستم بلکه میگفت که در حال حاضر، کتاب مغنی یا سیوطی و ... را میخوانم. یعنی آموزشها ای نطور بوده که یک متن را تمام میکردند و به سراغ متن بعدی میرفتند و این روال تا مرحله درس خارج ادامه مییافت که در این مرحله از متنمحوری بیرون میآمدند. نکته جالب توجه این است که همین درس خارج حتی در نظام دانشگاهی هم وجود ندارد و به قدری متنمحور هستیم که تا آخرین ترم دکتری نیز متن خوانده میشود.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: این مشکل به این دلیل پدید آمده که درک زیادی از حوزه پژوهش نداریم که تأثیر خود را در پژوهشهای ما نیز گذاشته است و با پژوهشهای متنمحور مواجه هستیم. در نظام دانشجویی ما، علاقه زیادی نسبت به گرفتن رسالههای دکتری در زمینه ترجمه یا تصحیح یک متن وجود دارد. استادانی بودند که بیست جلد کتاب را بین چهل دانشجو تقسیم میکردند و هریک از این دانشجویان بخشی از این بیست جلد را به عنوان یک پایاننامه میگرفتند، اما این پژوهش، آن هم در سطح دکتری که یک نفر با نوشتن آن به یک آدم صاحبنظر تبدیل شود نیست و با این کارها چنین اتفاقی نمیافتد.
وی بیان کرد: برخی برای اینکه این کار را توجیه کنند، گفتهاند که اگر ترجمه با تحقیق همراه باشد و پاورقیهای انتقادی هم به آن اضافه کنیم، کار ارزش پیدا میکند، اما مهم این است که در حقیقت در این نوع کارها به دنبال یک اثر متنمحور بودهایم، لذا نقدهایی که مطرح میشود نیز صوری، جزئی و در حد گذران امور بوده و عمقی نشده است؛ نهایتاً هم این طور است که اگر یک نفر چهارصد صفحه رساله در این زمینه و به این صورت بنویسند تبدیل به یک صاحبنظر نخواهد شد. این کار در مقطع ارشد اتفاق افتاده، اما در ۱۰ هزار رساله دکتری که بنده مروری بر آنها داشتهام، نیز این رویه وجود دارد و بسیاری از آنها این طور هستند.
«پژوهشی در مورد ..» عنوان مقاله هم نمیشود
پاکتچی در ادامه افزود: گاهی برای اینکه رساله صورت زیباتری پیدا کند با رسالههایی تحت عنوان «پژوهشی در مورد فلان متن» مواجه میشویم، اما «پژوهشی در مورد فلان» حتی عنوان یک مقاله هم نیست، تا چه رسد به رساله دکتری. همین که میگویید پژوهشی، یعنی یک کاری قرار است صورت گیرد، اما اتفاق خاصی قرار نیست بیفتد، اما در رسالههای دکتری مکرر با این عنوان روبرو هستیم. حالا سؤال این است که شما قرار است در مورد متن چه چیزی بگویید؟ آیا میخواهید بگویید مؤلفش چه کسی است؟ یا اینکه چند نسخه خطی و یا شرح دارد؟ در حقیقت این موارد اطلاعات کتابشناختی هستند و اطلاعات کتابشناختی نیز شما را به یک فرد صاحبنظر تبدیل نمیکند؛ بنابراین باز هم در این رسالههای دکتری که ظاهری شکیل دارند، با مطالعات متنمحور مواجه هستیم که زمینه رشد کافی برای دکتر شدن یک نفر را فراهم نمیکند.
استخراج از یک متن معین
وی تصریح کرد: در مواردی نیز میبینیم که موضوع رساله، استخراج مطالبی از یک متن معین است؛ مثلاً فلان چیز در مجمعالبیان یا المیزان. مثل فترت در مجمعالبیان که البته این نویسنده نمیخواهد روی فترت یک کار نظری انجام دهد بلکه میخواهد مجمعالبیان را بگردد و ببیند در مورد فترت چه گفته شده است. اگر این کار با دقت بالایی انجام شود نهایتاً در حد یک مقاله علمی ـ ترویجی خواهد بود، چون مسئله و نویسنده میخواهد روی متن، یک سلسله اطلاعات را استخراج و ترویج کند، اما نمونه این موارد بسیار زیاد است و در احادیث نیز مضافالیه ما بحارالانوار است؛ مثلاً میگویند که فلان چیز در بحارالانوار که بسیار زیاد است.
موضوعاتی که مسئله ندارد
پاکتچی با اشاره به گونه دیگری از رسالههای دکتری بیان کرد: برخی آثار که به عنوان رساله دکتری هستند، در نگاه اول، آدم را یک مقدار جذب میکنند و خیال میکنیم که این پژوهش کار بهتری است، اما اینها آثار موضوعمحور محسوب میشوند. کسی که یک موضوع را انتخاب میکند و به سراغ مسئله نمیرود؛ یعنی عاجز بوده از اینکه مسئله پیدا کند. دانشجو خیلی راحت میتواند اتقان را در مقابل خود بگذارد، موضوعات آن را ببیند و به نوعی از انواع علوم قرآن، تحت عنوان واژههای قبائل عرب در قرآن برسد و خیال کند که موضوع مهمی را برای رساله انتخاب کرده است و تصمیم میگیرد که در مورد واژههای قبائل عرب در قرآن بنویسد، اما این مورد اصلاً یک موضوع نیست و مسئله ندارد. به همین دلیل است که وقتی میخواهد پروپوزال بنویسد گیر میکند.
«موضوع در قرآن یا حدیث»؛ بدون تز
وی در ادامه افزود: یکی از شیوههای معمول در انتخاب رساله نیز این است که به سراغ موضوعات علم میرویم؛ لذا این عناوین در سالهها بسیار زیاد است و یک دهم کل رسالهها همین است. مثلا «فلان موضوع در قرآن یا حدیث». مانند «عالم ذر در قرآن کریم» یا «عالم ذر در احادیث». برخیها به موضوعات جدید علاقه دارند و مثلاً «زن در قرآن یا حدیث» را کار میکنند و فکر میکنند که این مورد یک موضوع است، اما وقتی میخواهند تِز ارائه کنند، چیزی برای گفتن ندارند. گاهی اوقات حتی به جای اینکه در قرآن و حدیث به دنبال موضوع باشیم، در متن دنبال موضوع هستیم که در این صورت پژوهش ما یک پژوهش موضوعمحور و متنمحور خواهد بود.
روی دور معیوب تکرار
پاکتچی بیان کرد: یک گام جلوتر، پژوهشهایی هستند که ظاهر آراستهتری دارند و عنوان آنها بهتر است و ظاهر را که نگاه میکنید، احساس میکنید که مسئله دارند، اما مشکل این است که اولین رساله در این زمینه مسئله داشته، اما از بعد از آن دیگر مسئلهای وجود ندارد و در اینجا با یک مدل تکرار شونده مواجه هستیم. یک نفر آمده و فکر کرده یک مفسری است که روش تفسیری خاصی دارد و باید آن را مطالعه کرد. مثلاً علامه طباطبایی یا سیدقطب یک روش خاص دارند که جزء اولین مواردی هستند که افرادی در مورد روش آنها به مطالعه پرداختند، اما بعد از مدتی این قبیل کارها روی یک دور معیوب میافتد.
بررسی تفاسیری که مهم نیستند
وی در ادامه افزود: بخشی از این رسالهها روش تفسیرهایی است که این تفاسیر هیچوقت مهم نبوده و حرف تازهای ندارند. مثلاً یک واعظی که منبر میرفته، تصمیم به نوشتن تفسیر کرده و رسالهای در روش تفسیری او نوشته شده است. محتوای اینها نیز از قبل قابل حدس است، چنانکه در رساله میگویند که مفسر آیات را با آیات دیگر تفسیر میکند، مفسر از صرف و نحو عربی استفاده میکند و .... اما سؤال اینجاست که مگر قرار است مفسر کار دیگری انجام دهد؟ خیلی از این مفسرین از خودشان روش تفسیری ندارند و اگر از آنها میپرسیدید روش تفسیری شما چیست، نمیتوانستند جواب بدهند، اما ما میخواهیم به اجبار روش تفسیری را به آن آدم تحمیل کنیم.
ابتکارات کلیشهای
پاکتچی به نوع دیگری از رسالهها اشاره و بیان کرد: برخی از رسالهها نیز این طور هستند که مثلاً به بررسی تطبیقی یک تفسیر با تفسیر دیگر پرداختهاند. انبوهی از رسالهها در این موضوع است و یک بابی هم تحت عنوان تفسیر تطبیقی ایجاد شده که نمیدانیم دقیقاً دنبال چیست و اگر تفاسیر را مقایسه کنیم، از درون آن چه چیزی بیرون میآید؛ بنابراین باید دنبال سؤال باشیم. از همه رایجتر در این زمینه نیز بررسی فلان مسئله نزد شیعه و سنی است. این تحقیقات کلیشهای است و ظاهراً یک تحقیق علمی هستند و در اصل محتوای آنها تکراری است. گاهی اوقات نیز از سنخ ابتکارات کلیشهای است و یکی از موارد در این زمینه شبیهسازیهای کلیشهای فاقد محتواست که در رشتههای مختلف میتواند اتفاق بیفتد. مثلاً «نقش دانش رجال در علوم قرآن» یا «مدرسه تفسیر شیعی» و یا «روش تفسیری در تفاسیر روایی» را مطرح میکنند که باز هم داری آسیب هستند.
عناوین بیش از حد گسترده
وی تصریح کرد: یکی از بلایای عام نیز عناوین بیش از حد گسترده است که در رساله وجود دارد و برای موضوعی که انتخاب کردهایم، باید بیست جلد بنویسیم تا پاسخ داده شود و زمانی که کسی درگیر این رساله شود، رسالهاش نیز ناقص خواهد بود. مانند «روش نقد در تفسیر»، «مبانی و روشهای تفسیری معتزله»، «نقد اهم آراء مستشرقان پیرامون قرآن»، «یا نقد و بررسی روشهای تفسیر قرآن» و یا «نقد و بررسی اعجاز علمی قرآن» که بسیار گسترده هستند.
عدم انطباق محتوایی
پاکتچی تصریح کرد: در یکسری موارد نیز رساله عدم انطباق محتوایی دارد، در عناوین مختلف، دو یا سه مورد را دیدم که توجهم را جلب کرد و حدس زدم که این رساله باید اشکالاتی داشته باشد. وقتی که به متن مراجعه کردم دیدم اشکال هم وجود دارد. مثلاً یک کسی رسالهای در مورد «مشترکات قرآن و تورات در مسئله معاد» مینویسد و در نگاه اول جالب است، اما بنده با آن شَم کارآگاهی احساس میکنم که مشکل دارد، چراکه تورات اصلاً در مورد معاد حرفی نزده است. در تورات یک آیه نیز در مورد آخرت و معاد نداریم و سؤال این است که این نویسنده میخواهد کدام نکته را بررسی کند؟ به رساله رجوع کردم و دیدم که این اتفاق نیفتاده و از تورات چیزی نیاورده، اما به سراغ صدوقیان و علمای یهود رفته و بررسی کرده که آنان چه نظری در مورد آخرت دارند که این نظرات، تورات نیست.
خلأ روشی در تحقیق
وی در ادامه بیان کرد: برخی اوقات نیز با خلأ روشی در تحقیق مواجه هستیم. برای عملی کردن ادعا باید از روشهایی استفاده شود، اما وقتی رساله را میبینید، متوجه میشوید که از روش درست استفاده نشده است. مثلاً موضوعات مشترک قرآن و کتب عهدین، یا مسئله اسرائیلیات که چندین رساله دکتری در این زمینه داریم. یا برخی دوست دارند در حوزه معناشناسی و انسانشناسی کار کنند، اما با روش کار آشنا نیستند. برخی اوقات نیز با موضوعات زیبا مواجه هستیم، مثلاً موضوع «طرح مسائل جوانان از منظر قرآن» که یکی از مواردی است که چندین رساله دکتری در این زمینه داریم. یا مثلاً «مسائل مربوط به جوانان در قرآن و سنت»، اما معلوم نیست این مسائل چطور قرار است، انجام شود. یا مسائلی مانند تهاجم فرهنگی و امثال آن از منظر قرآن و حدیث که باز هم روش انجام کار مشخص نیست.
نگرش نظاممند به مجموعه قرآن
پاکتچی در بخش دیگری از سخنان خود به بایستههای یک پژوهش اشاره و تصریح کرد: یک مشکل جدی در پژوهشهای قرآنی و حدیثی داریم که مصداق کامل «یؤمنون ببعض و یکفرون ببعض» است. به این صورت که به صورت انتخابی به سراغ آیات و احادیث میرویم و آنها را مورد استفاده قرار میدهیم. مثلاً میگویند که یک همایشی در مورد زن قرار است برگزار شود. دانشجو تصمیم میگیرد به این همایش مقاله بدهد، اما مسئله از این قرار است که دانشجو محاسبه میکند که اگر آیات و روایات با مذاق عصر حاضر خوش آید و از بانوان تمجید کند، اینها را به صورت مفصل مطرح میکند، اما اگر شرایط به گونه دیگر باشد گویی که اصلاً چنین آیاتی در قرآن نیست و جهت کار تغییر میکند؛ بنابراین باید به قرآن به صورت نظاممند که دارای یک پیکره واحد است رجوع کنیم.
درک مفاهیم قرآن را در بافت نزول
وی در ادامه افزود: لازم است که مفاهیم قرآن را در بافت نزول درک کنیم و متوجه شویم آن آیات در بافت نزول چگونه فهم میشده است. نکته بعدی اینکه باید در مفهوم انس با قرآن بازاندیشی داشته باشیم. خیلی اوقات در فضای جامعه، انس با قرآن به صورت رمانتیک فهم میشود و وقتی از آن صحبت میشود، در یک فضای رمانتیک سیر میکنیم و انگار انس با قرآن یک عشق و دلدادگی است. البته که این باید باشد، اما اینکه بخواهیم به صورت عشقی آن را بفهمیم، در این مورد بحث است. اینکه میگویند کسی که با قرآن انس دارد، آن را بهتر میفهمد، نه اینکه اگر مراودات رمانتیکی داشته باشد آن را بهتر میفهمد، یعنی کسی که آن را زیاد میخواند و مسلطتر است انس بیشتری دارد، بهتر میفهمد.
گزارش از مرتضی اوحدی
انتهای پیام