معاد؛ مهم‌ترین چارچوب در مطالعات تمدنی
کد خبر: 3981860
تاریخ انتشار : ۱۳ تير ۱۴۰۰ - ۱۷:۴۶

معاد؛ مهم‌ترین چارچوب در مطالعات تمدنی

محمدهادی همایون با اشاره به جایگاه عقیده‌ای نظیر معاد در مطالعات تمدنی، بیان کرد: تمدن را باید در چارچوبی تعریف کنیم که ذیل عقاید ما در مورد معاد، امامت و ... قرار بگیرد و جریان معاد را باید به سمت مطالعات تمدنی هدایت کنیم. البته خداوند هم بیش از یک‌سوم قرآن را به این امر اختصاص داده و این‌طور نیست که این تعداد از آیات در مسائل روز و تمدنی کاربردی نداشته باشند.

به گزارش ایکنا، نخستین نشست از سلسله‌نشست‌های کارگروه تمدن نوین اسلامی سازمان سمت شب گذشته، 12 تیرماه با عنوان «مسئله‌شناسی پژوهش‌های تمدن نوین اسلامی» و با سخنرانی جمعی از اندیشمندان برگزار شد. در ادامه، متن سخنان محمدهادی همایون، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) را می‌خوانید.

وقتی از مسئله‌شناسی صحبت می‌کنیم، با این سوال رو‌به‌رو می‌شویم که چه چیزی مسئله است و چه چیزی مسئله نیست و برای تشخیص مسئله، وارد موضوع زاویه نگاه می‌شویم که روی مبانی نظری ما استوار و کافی است که مبانی نظری خود را روشن کنیم و پس از آن مسائل روشن می‌شود. بدین ترتیب مبانی نظری و زاویه نگاه مهم است؛ گرچه نتیجه کار باید توصیه‌های کاربردی باشد و باید برای پژوهشگر و موضوع تمدن، مسئله کاربرد مهم باشد.

مسئله اصلی این است که تأمل ما در مورد تمدن، نام‌گذاری آن و مفاهیم و مطالعات تمدنی یک تأمل پسینی و نام‌گذاری و مفهوم‌سازی پسینی است. اتفاقی در قرون 16 تا 18 در سرزمین‌های اروپایی رخ داد و عده‌ای که خواستند آن اتفاق را بررسی کنند، آن رویداد را تمدن را نام‌گذاری کرده‌اند و بعد روی این واقعه شاخص‌سازی کردند و وارد تاریخ شدند و گفتند در واقعه‌ای که در یک جغرافیای خاص رخ داده، عناصری مانند شهرنشینی را مشاهده می‌کنیم و اگر خواستیم به تاریخ رجوع و تمدن را پیدا کنیم، شاخص‌های آن چنین است.

نیازمند بازنگری در مطالعات تمدنی هستیم

این رویه به بازنگری نیاز دارد. ممکن است با وضعیتی روبه‌رو شویم که بخشی از پدیده‌ها و مقاطعی که در تاریخ سراغ داریم و آنها را به نام تمدن می‌شناسیم ویژگی تمدن نداشته باشند. البته این از حیث نظری است و نکته مهم اینکه باید ببینیم که تمدن از حیث نظری چیست؟ نه‌ اینکه اتفاقی را که در اروپا افتاده شاخص محسوب و تمدن اسلامی را براساس آن تحلیل کنیم. اگر تمدن غربی را در نظر بگیریم، خلافت امویان می‌تواند حکومت پیشرفته‌ای باشد، اما ما نیازمند مبنای نظری هستیم و علی‌رغم اینکه موضوعات تمدنی باید کاربردی شود، اما مبنای نظری لازم است.

باید تمدن را در چارچوبی تعریف کنیم تا ذیل عقاید ما در مورد معاد و امامت و این قبیل عقاید جای بگیرد. جریان معاد را باید به سمت مطالعات تمدنی هدایت کنیم. بعید می‌دانم که خداوند بیش از یک‌سوم قرآن را به امری اختصاص داده باشد که به درد امروز ما نخورد و آن جزئیات برای تبیین تصویر ما از تمدن است و قیامت به ویژه بهشت صورت نهایی تمدنی است که ما می‌فهمیم و باید به سمت آن برویم، والا دلیلی نداشت که خداوند تا این حد به توصیف بهشت بپردازد و تا این اندازه جزئیات و دقت وجود داشته باشد. البته این ظاهر قرآن است و در مورد باطن آن حرف‌های بیشتری وجود دارد.

جریان معاد و جایگاه آن در مطالعات تمدنی

جریان معاد می‌تواند یک مبنای نظری مستحکم را در اختیار ما قرار دهد که تمام امور را شامل شود. وقتی از ایام الله سخن می‌گوییم، از روز ظهور، رجعت و قیامت سخن گفته می‌شود و اینها شاخص‌های تمدنی هستند. بنابراین مبانی نظری باید به نحوی باشد که معاد، جریان ظهور، قیامت و رجعت را شامل شود و صورت کلی آن نیز بهشت است.

نکته دیگر عبارت از تاریخ است. این جریان و حقیقت خود را در تاریخ نشان داده و مقاطع مهمی دارد که ارسال رسل است. در واقع بعثت انبیا ایستگاه‌های تحقق این تمدن هستند. ایستگاه نهایی، جریان ظهور و ایستگاه بعد از آن، موقف رجعت است و در نهایت به قیامت و بهشت می‌رسد، اما با نگاه متصل، این جریان از هبوط آدم و قیام نوح پیگیری شده تا این اتفاق بیفتد و ما در مورد ریشه عمیق و کهن تاریخی صحبت می‌کنیم و باید این نگاه تاریخی را در مطالعات تمدنی خود وارد کنیم و ببینیم اقوام مختلف چطور رفتار کردند و این مورد در تاریخ بررسی شود. در حقیقت، مصادیق شکل‌گیری تمدن را می‌توانیم از داده‌های تاریخی استخراج کنیم و برداشت‌های عالمانه‌ای داشته باشیم.

در حاشیه این بحث باید تکلیف آنچه را تمدن می‌دانیم روشن کنیم و باید مشخص شود که مثلاً یونان کجای این ماجراست. همچنین آیا می‌توانیم تمدن عاد و ثمود را با تمدن سومر تطبیق دهیم؟ اگر نمی‌توانیم، باید دید آنها چه بودند و اگر می‌توانیم، باید ببینیم که در چارچوب تحلیلی، آنها در کجا قرار می‌گیرند یا حکومت سلیمان(ع) چطور تحلیل می‌شود و اگر این تمدن با چنین عظمتی شکل گرفته و ما اعتقاد داریم که در تاریخ هست، باید ببینیم آثار آن کجاست. همچنین تمدن مصر بسیار اهمیت دارد و باید یکبار از ابتدا تا امروزش را با دید تمدنی مطالعه کرد.

علاوه بر این، یک موضوع فرعی دیگر نیز مطرح می‌شود و آن جغرافیاست و ذیل آن تاریخ شکل گرفته است. موضوعات جغرافیایی مهمی وجود دارد که در فرایند تمدن‌سازی به آن نیاز داریم. ظرفیت‌های تمدنی در زمانی و منطقه‌ای به وجود آمده و جغرافیا در رفتار انسان‌ها بسیار مؤثر بوده است. برای نمونه باید دید که تاریخ و جغرافیا چقدر در رفتار یمنی‌ها تاثیر گذاشته است یا چرا مصر از جهات زیادی با ما شباهت و تفاوت دارد برای نمونه روزی که آمریکا را ابرقدرت کردند این تلقی جغرافیایی وجود داشت که کجا باید بروند و چه کنند. 

نکته سوم آینده و بحثی نظری است و باید ادبیات معاد را وارد مطالعات تمدنی کنیم و دیگری بحث تاریخی است که تاریخ را باید به انبیا(ع) گره بزنیم و ذیل آن جغرافیا مطرح می‌شود. اگر قائل هستیم که از گذشته تا امروز یک جریان متصل و معناداری وجود داشته است، باید این خط تا آینده برود و از اینجا می‌توانیم مطالعه آینده‌پژوهانه تمدن را داشته باشیم. مهم‌ترین منبع در این باره مهدویت است که روشن‌ترین تصویر را برای ما ایجاد می‌کند. یک بحث قابل مجادله نشانه‌های ظهورند، اما این نشانه‌ها به ما می‌گویند که چطور باید رفتار کنیم و راهبردی هستند که بتوانیم تصویر نهایی را ایجاد کنیم. اگر بتوانیم این بخش را به مطالعات تمدنی اضافه کنیم، یک سیر تاریخی داریم و همه مقاطع برای ما معنادار می‌شود و سقوط و انحراف تمدن‌ها نیز برای ما روشن می‌شود. این جریان تا زمینه‌سازی ظهور ادامه می‌یابد و به تمدن‌سازی می‌رسد و تا قیامت پیش می‌رود.

انتهای پیام
captcha