فحاشی اجتماعی؛ از بی‌پاسخ ماندن نیازها تا خشونت فیزیکی
کد خبر: 4162356
تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۶:۰۵
ایکنا گزارش می‌دهد

فحاشی اجتماعی؛ از بی‌پاسخ ماندن نیازها تا خشونت فیزیکی

یک استاد دانشگاه گفت: میزان فحاشی در جامعه زمانی افزایش می‌یابد که نیازهای جمعی افراد درک و پاسخ داده نشود. درهای تعامل میان افراد بسته شده است و احساس می‌کنند نمی‌توانند با صحبت‌ و راه‌های سازنده‌، مشکل را حل کنند.

توهین و فحاشی15 ساله بودم و سال دوم دبیرستان را می‌گذراندم، در مراوداتی که با همکلاسی‌ها داشتم، کلماتی می‌شنیدم که تا پیش از این به گوشم نخورده بود و بوی توهین می‌داد. پس از پرس‌وجوی معنای آنها از دوستانم، متوجه درستی حدسم شدم، اینکه نهایت توهین هستند، آن هم از نوع جنسی. برایم عجیب است که چرا بعضی از همکلاسی‌هایم باید از این کلمات توهین‌آمیز جنسی در یک گفت‌وگوی عادی استفاده کنند.

17 ساله که بودم، وقتی همراه خانواده به مسافرت رفته بودیم، در خیابان، صدای بلندتر از حد جوانی را شنیدم که همان کلمات را خطاب به دوستش می‌گفت که در فاصله‌‌ کمی از او ایستاده بود. در 18 سالگی، یک روز که در کلاس دانشگاه با چند تن از همکلاسی‌ها نشسته‌ بودیم و بساط شوخی و خنده به پا بود، شنیدم که چند نفر صفاتی از جنس همان کلمات توهین‌آمیز را به یکدیگر نسبت می‌دادند؛ ولی این بار به‌عنوان فحش در مکالمه استفاده نمی‌شد، بلکه به صفت و شوخی تبدیل شده بود.

حین گشت‌وگذار در شبکه‌های اجتماعی، لطیفه‌ها، فیلم‌ها و عکس‌نوشته‌هایی می‌دیدم که این کلمات توهین‌آمیز در آنها به کار رفته بود. چنین کلماتی درواقع کاربرد فحش و ناسزا دارد و واکنش طبیعی هر انسانی با شنیدن آنها ناراحتی است، ولی انگار کلمه‌ای معمولی‌ بود که همیشه در جریان محاورات روزمره استفاده می‌شد.

موضوع به فضای مجازی ختم نمی‌شود و در کوچه و خیابان به‌طور عادی این کلمات به گوش می‌رسند؛ گویا به بخشی از ادبیات روزمره جامعه‌ای تبدیل شده که در آن زندگی می‌کنیم و افراد به گفتن و شنیدن آنها عادت کرده‌اند.

در 21 سالگی، وقتی برادر 9 ساله‌ام در حیاط مشغول بازی با بچه‌های همسایه بود، صدایشان را می‌شنیدم؛ ولی به محتوای آن دقت نمی‌کردم تا اینکه کلمه‌ای از جنس همان ناسزاهایی را شنیدم که در مدرسه، کوچه و خیابان و فضای مجازی متداول شده بود. یکی از کودکان این کلمه را به زبان آورده بود؛ ولی قصد توهین به دوستانش را نداشت و فقط کنجکاو بود بداند معنای این کلمه که از دیگران شنیده، چیست؟

با شنیدن این کلمه از زبان یک کودک حس عجیبی داشتم؛ تلفیقی از تعجب، ناراحتی، خشم و تأسف. کلمه‌ای که پیش از این فقط از زبان بعضی از نوجوانان و بزرگسالان شنیده می‌شد، اکنون از زبان کودکی خارج می‌شود که حتی معنای آن را هم نمی‌داند و به اطلاعات بیشتر همسالانش امیدوار است. امیدواری نابجایی هم نبود؛ چون در کمال تعجب شنیدم که یکی از همان کودکان به آهستگی معنای واژه را گفت و به‌تبع حیای کودکانه‌ای که داشت، توضیح داد حرف بدی‌ است و نباید آن را تکرار کرد.

برای واکاوی و ریشه‌یابی این معضل، سراغ یک روانشناس اجتماعی رفتم. محسن عزتی در این‌باره اظهار کرد: فحاشی و ناسزاگویی دلایل فرهنگی و اجتماعی بسیاری دارد؛ ولی از منظر روانشناسی، ما انسان‌ها احساسات و باورهایی از جمله خشم داریم. در علم روانشناسی، واکنش طبیعی انسان به عوامل بیرونی که باعث رنجش او می‌شود، عصبیت نام دارد. پرخاشگری کلامی یکی از اشکال عصبیت است که به‌صورت پرخاشگری دهانی یا همان فحاشی بروز می‌یابد و روشی نادرست برای بروز خشم است که به جای کنترل و مدیریت صحیح خشم به‌ کار برده می‌شود و دلایل متعددی هم دارد.

وی افزود: افراد می‌توانند با کسب مهارت کنترل خشم، به‌ هنگام ناراحتی ناشی از این هیجان، رفتار درستی نشان دهند. یکی از رفتارهای نادرست در نتیجه بروز خشم، پرخاشگری و فحاشی است. اگر فحاشی به‌عنوان شیوه بروز خشم در محیط رشد و پرورش کودک باشد، او نیز از طریق یادگیری‌های مشاهده‌ای، چنین رفتاری را درونی‌سازی می‌کند و جزو لاینفک ویژگی‌های شخصیتی و رفتاری‌اش می‌شود؛ لذا اولین منبع آموزش رفتار در خانواده، سیستم‌ها و شبکه‌های تعاملی والدین است و اگر فحاشی و پرخاشگری کلامی از جمله این تعاملات باشد، این شیوه رفتاری به کودک انتقال می‌یابد.

این روانشناس اجتماعی درباره بخش دوم عوامل فحاشی تصریح کرد: روح ما بخشی به نام ایگو یا خود دارد که به هنگام احساس خطر یا تهدید، مکانیسم‌هایی برای دفاع از خود انتخاب می‌کند؛ یعنی به محض احساس خطر یا تهدید، برای جبران آن به توهین و فحاشی رو می‌آورد تا از خود دفاع و از فروپاشی‌اش جلوگیری کند.

وی گروه همسالان را سومین عامل مؤثر در فحاشی دانست و گفت: در بعضی از گروه‌های همسال، فحاشی نشانه صمیمیت است، به‌طوری که برای نشان دادن میزان صمیمیت خود با فرد مقابل، به ناسزاگویی رو می‌آورند و این نشان‌دهنده میزان نزدیکی و راحتی آنها با یکدیگر است. درواقع، تعدادی از واژه‌ها و اصطلاحات در بعضی از فرهنگ‌ها ناسزا محسوب می‌شود، ولی در بعضی دیگر به معنای صمیمت است.

تأثیر فرهنگ و ادبیات عمومی بر فحاشی

عزتی ادامه داد: بعضی فحاشی‌ها برای اعتراض بخشی از جامعه به وضع موجود، تصمیمات و سیاست‌های کلان است که نوعی خشونت کلامی به‌ شمار می‌آید، بعضاً از دایره قانون و ادبیات عمومی هم فراتر می‌رود و معترضان در هر صنف، طبقه یا گروه اجتماعی به فحاشی رو می‌آورند. بعضی مواقع، خشونت‌ها به دیوارنویسی، نوشتن مطالبی روی در‌ و دیوار سرویس‌‌های بهداشتی عمومی، اتوبوس، قطار و... نیز سرایت می‌کند. همه این‌ها نشانه‌هایی از پرخاشگری و خشونت کلامی در عرصه عمومی است.

وی بیان کرد: گاهی تصور می‌کنیم کسی صدای اعتراض و انتقاد ما را نمی‌شنود؛ در نتیجه برای اثرگذاری بیشتر اعتراض به خشونت کلامی رو می‌آوریم که مرحله بعدی آن خشونت فیزیکی است. حتی در مسائل اجتماعی و سیاسی نیز چنین وقایعی مشاهده می‌شوند. زمانی که انتقادی به گرانی نان یا بنزین داریم، در اعتراض به این مسئله تجمع و اگر احساس کنیم به اعتراض ما توجهی نمی‌شود، شاهد تغییر مسیر اعتراض به طرف شعار دادن خواهیم بود که نوعی خشونت کلامی است. شعارهای هنجارشکن، قانون‌شکن و توهین‌آمیز تغییر مسیر می‌دهد و اگر باز هم حرف معترضان شنیده نشود، کم‌کم به خشونت فیزیکی رو می‌آورند که بدترین نوع بروز خشونت است.

این روانشناس اجتماعی درباره ناکامی‌های بیرونی، مسیر حرکت فرهنگ و ادبیات عمومی و تأثیر آنها بر فحاشی توضیح داد: فحاشی همواره در طول زمان وجود داشته است؛ ولی امروزه شیب صعودی دارد. با مقایسه ادبیات نسل دهه 50 با جامعه امروز، مشاهده می‌کنیم که متأسفانه فحاشی افزایش یافته و بخشی از علل آن ناشی از فرهنگ و بخش دیگر ناشی از نارضایتی‌های بیرونی است.

رابطه مستقیم بحران هویت و مشکلات فرهنگی

به گفته وی شیب تند فحاشی اجتماعی نشان‌دهنده بحران هویت نسل جوان جامعه ما، شناخت نداشتن آنها از خودشان، ناآشنایی این نسل با فرهنگ و تاریخ ملی خود و استفاده از کلمات ناشی از خشم و کینه و نارضایتی بوده که تا حد زیادی در ادبیات و فرهنگ محاوره‌ای مردم نفوذ کرده است. اگر مسئولان زودتر از این‌ها، نارضایتی‌ها را شنیده و به آنها اهمیت داده بودند، امروز شاهد چنین وضعیتی نبودیم. متأسفانه امروز از جمله کشورهایی هستیم که فحاشی و بددهنی در آن بسیار زیاد شده است و اگر سری به بطن جامعه بزنیم، همه جا رد پای ناسزاگویی را می‌بینیم.

عزتی درباره آمارهای پزشکی قانونی از دعواها و نزاع‌های خیابانی اظهار کرد: اگر این آمار را استخراج کنیم، قطعاً وجود خشونت کلامی و فحاشی را پیش از هر نزاع فیزیکی مشاهده می‌کنیم؛ در نتیجه ضعف فرهنگی و اهمیت ندادن به برنامه‌ها و پیوست‌های اجتماعی و فرهنگی باعث شده تا امروز شاهد مشکلات فرهنگی باشیم که طی سال‌های اخیر از آنها غافل بوده‌ایم. این بی‌توجهی‌ها باعث شده تا میزان فحاشی در جامعه به‌صورت غیرقابل مقایسه‌ای با سال‌های پیش افزایش یابد.

وی درباره نفوذ فحاشی جنسی به سطح مکالمات روزمره افراد در جامعه بیان کرد: این بحثی بسیار جدی و از ابعاد گوناگون قابل بررسی است. با قرار گرفتن در فضاهای اجتماعی مختلف مشاهده می‌کنیم که در گذشته نسبت دادن بعضی از ناسزاها به افراد به دعوا و اتفاقات تلخی ختم می‌شد، ولی امروز دو دوست برای نشان دادن سطح صمیمیت خود فحش خانوادگی به یکدیگر نسبت می‌دهند و به دنبال آن می‌خندند؛ در نهایت هم اتفاق خاصی رخ نمی‌دهد.

این روانشناس اجتماعی با طرح این پرسش که در چه قشری از جامعه چنین ادبیاتی بیشتر رواج دارد، ادامه داد: اگر به مناطقی که کلونی‌ها مستقر هستند، سر بزنیم، می‌بینیم که بخشی از طبقات پایین جامعه بیشتر درگیر فحاشی جنسی در محاوره‌های روزمره هستند. حتی در گذشته هم ادبیات این اقشار به همین شکل بود. به‌طور کلی، یکی از ریشه‌های جدی این موضوع را نبود پیوندهای عاطفی و صمیمی میان جوانان می‌بینیم.

وی در خصوص مشکلات و معضلات نسل نوجوان و جوان تصریح کرد: تک‌فرزندی باعث شده تا افراد محیط، شیوه و شبکه‌های روابط فردی را تجربه نکنند و نیاموزند. ناگزیر فرهنگ اشتباهی رخنه کرده و اتفاقی نیست، حتی سخنان طنزی که برای گروه‌ها، شهرها و فرهنگ‌های گوناگون ساخته می‌شود، کاملاً فحاشی کلامی است. این مسئله در سال‌های پیش ریشه دارد که ما در خواب غفلت بودیم و مسیر طی شده در این مدت اصلاً اتفاقی نیست.

عزتی افزود: در گذشته بارها به لطیفه‌ها و سخنان مثلاً طنزی که برای یکدیگر می‌ساختیم یا برای ما می‌ساختند، واکنش نشان می‌دادیم. در حال حاضر، وضعیت فحاشی در مکالمات روزمره نمود بدتری از لطیفه‌های گذشته است. متأسفانه درگیر بحث تهاجم فرهنگی شدیم و در مقابل آن هیچ اقدامی نداشتیم. با گذشت زمان دیدیم که تک‌فرزندی شبکه‌های ارتباطی را فرا نمی‌گیرد و انگار نسخه‌هایی از پیش نوشته‌شده ارائه شد که نسل جدید برای برقراری ارتباط باید حتماً از واژه‌های ناسزاگونه استفاده کند.

وی با بیان اینکه در گذشته استفاده از بعضی واژه‌ها وابسته به جنس بود، توضیح داد: بعضی ناسزاگویی‌ها قبلاً میان جوانان و نوجوانان پسر بیشتر بود؛ ولی متأسفانه امروز در میان هر دو جنس دختر و پسر به میزان مساوی رواج دارد، به‌طوری که نمی‌توان گفت استفاده پسران از الفاظ رکیک بیشتر از دختران است.

راه یافتن ادبیات جنسی به برنامه‌های رسانه ملی

این روانشناس اجتماعی درباره ریشه‌های فحاشی در ادبیات روزمره بیان کرد: ریشه‌های این وضعیت را صرفاً در یکی دو سال گذشته نمی‌توان جست‌وجو کرد. امروز در بعضی از برنامه‌های صداوسیما و جنگ‌های طنز به صراحت، فحش‌های متداول یا جنسی در متن لطیفه‌ها یا شوخی‌ها بیان می‌شود و برخی مخاطبان از شنیدن آنها لذت می‌برند که نشان از عادی و متداول شدن این ادبیات در سطح جامعه است؛ ولی بعضی از افراد به‌دلیل فراوانی چنین سخنانی نمی‌توانند فرزندان خود را به مشاهده برنامه‌ها تشویق کنند.

وی ادامه داد: این غفلت فرهنگی، بی‌تفاوتی و اهمال در همه دوره‌های گذشته باعث شده تا به نقطه امروزی برسیم؛ برای مثال اگر فیلم یا مجموعه تلویزیونی‌ یا تئاتری که ادب و متانت در آن رعایت شود، مورد قبول جامعه نباشد، حتماً نویسنده یا کارگردان در برنامه خود از واژه‌های ناسزا برای جلب مخاطب استفاده می‌کند تا بتواند احساس نیاز او را به شنیدن این کلمات پاسخ دهد. حتی برنامه‌های تلویزیون و صدا‌وسیما نیز به این معضل گرفتار است، به‌طوری که حتی در استندآپ کمدی‌هایی که به تازگی در کشور ما رواج یافته، می‌بینیم که کمدین برای خنده گرفتن از مخاطب به خود و خانواده‌اش توهین و در مواقعی هم فحاشی می‌کند.

عزتی با بیان اینکه موضوعاتی مثل فحاشی اجتماعی بسیار پیچیده و نگران‌کننده هستند، گفت: ادامه این مسیر بدون تلاش برای بهبود آن، ارزش‌های فرهنگی ما را به یغما می‌برد و نسلی از انسان‌های فحاش به جامعه تحویل می‌دهد. انسان به هر میزانی که فحاشی کند، از عقل و خرد دور می‌شود. زمانی که شخص نمی‌تواند انتقادات را به خوبی پاسخ دهد، به فحاشی رو می‌آورد تا بتواند شخص مقابل را از میدان به در کند. این رفتار در همه جا خود را نشان می‌دهد.

وی ادامه داد: فحاشی مسیر گفت‌وگو را مسدود می‌کند؛ افراد زمانی که از منطق خود یا فرد مقابل ناامید شده باشند، برای اتمام بحث، تحت‌ تأثیر قرار دادن مخاطب یا سرکوب او، از فحاشی، توهین و پرخاشگری استفاده می‌کنند. هر چقدر میزان فحاشی گسترش یابد، میزان خرد، فهم و گفت‌وگو کاهش می‌یابد. این زنگ خطری‌ است که برای جامعه ما به صدا درآمده است.

شیوه‌های بروز خشم در فرهنگ‌های گوناگون متفاوت است

فاطمه اکبرزاده، دکترای جامعه‌شناسی و مدرس دانشگاه نیز درباره فحاشی اجتماعی اظهار کرد: این مسئله در خشم، ناراحتی و نگرانی ناشی از برطرف نشدن یک یا چند نیاز، ریشه دارد. فحاشی اکتسابی است و افراد آن را از دیگران می‌آموزند؛ برای مثال فحاشی در جامعه ایرانی با فحاشی در دیگر جوامع از نظر ادبیات و رفتار متفاوت است؛ بنابراین شیوه‌های ارائه خشم نیز در فرهنگ‌های گوناگون متفاوت به‌شمار می‌رود.

وی افزود: به‌طور کلی، میزان فحاشی در جامعه زمانی افزایش می‌یابد که نیازهای جمعی افراد درک و پاسخ داده نشود. درهای تعامل میان افراد بسته شده است و احساس می‌کنند نمی‌توانند با صحبت‌ و راه‌های سازنده‌، مشکل را حل کنند. البته افراد جامعه ما روش‌های سازنده را نیاموخته‌اند؛ ولی اگر بلد باشند نیز در چنین شرایطی، امیدی به کاربردی بودنش ندارند؛ بنابراین وقتی نیاز به عدالت، حق انتخاب، آزادی و صمیمیت میان افراد پاسخ داده نشود، انباشت ناامیدی و خشم را به همراه دارد و به اشکال گوناگون مثل فحاشی بروز می‌یابد.

این مدرس دانشگاه با بیان اینکه فحاشی آسان‌ترین و کم‌هزینه‌ترین راه ابراز خشونت است، تصریح کرد: خشونت کلامی بیشترین اثر روانی را بر مخاطب دارد، حتی شاید بیشتر از خشونت فیزیکی به ایجاد حس حقارت در مخاطب منجر شود و عزت نفس او را تخریب کند. با بروز این رفتار، میزان خشونت در جامعه افزایش می‌یابد و زمینه انواع خشونت‌ ایجاد می‌شود.

وی درباره تأثیر مهارت گفت‌وگو در جلوگیری از فحاشی بیان کرد: متأسفانه هیچ کدام از نهادهای رسمی یا غیررسمی در کشور، آموزش مهارت‌های 10گانه سازمان بهداشت جهانی از جمله تفکر نقادانه، مهارت حل مسئله، کنترل خشم و... را به عهده نگرفته‌اند؛ بنابراین افراد جامعه ایرانی به‌درستی این مهارت‌ها را آموزش ندیده‌اند و اهمیتی هم برای آنها قائل نیستند. مردم جامعه ما از تأثیر نگرش صحیح بر زندگی، سلامت روان و طول عمر نیز آگاهی ندارند. مفاهمه‌ای که این مهارت‌ها طی گفت‌وگو میان افراد ایجاد می‌کند، در جامعه ما قابل مشاهده نیست. این مسئله به افزایش فاصله اجتماعی منجر می‌شود و به دنبال آن، افراد نه تنها توانایی درک یکدیگر را ندارند، بلکه احترامی هم برای دیگران قائل نیستند.

جامعه‌ای بدون نشانه‌ای از زنده بودن

اکبرزاده گفت: همه این‌ها از شکل‌گیری اعتماد عمومی جلوگیری می‌کند، روابط مسالمت‌آمیز شکل نمی‌گیرد و در نهایت جامعه‌ای با افراد جدا از هم خواهیم داشت که وفاق در میان آنها وجود ندارد، هیچ پیوستگی و نوع‌دوستی‌ اجتماعی میان افراد این جامعه وجود نخواهد داشت و در نهایت، هرکس فقط به فکر منافع و نیازهای خودش است؛ در نتیجه فردگرایی شدید رواج یافته و به طرف جامعه‌ای حرکت می‌کنیم که شکل ارگانیسم زنده را نمی‌توان در آن یافت؛ زیرا انسجام خود را از دست داده است.

وی درباره افزایش فحاشی جنسی در جامعه بیان کرد: مهم‌ترین عامل این مسئله، افزایش میزان خشم است، به‌طوری که با افزایش میزان خشم و فشار روانی، فحاشی به طرف رکیک‌ و رادیکال‌تر شدن حرکت می‌کند؛ زیرا افراد فکر می‌کنند با بیشتر شدن غلظت فحاشی، بار روانی بیشتری از ذهن آنها تخلیه می‌شود. ناتوانی در گفت‌وگوی درست، ناتوانی در ابراز مسالمت‌آمیز نیازها، ناتوانی در ابراز وجود و ناتوانی در بروز درست احساسات باعث قطع شدن ارتباط محبت‌آمیز افراد با یکدیگر و توسعه خشونت‌ می‌شود.

این مدرس دانشگاه در خصوص تبعات فحاشی در اجتماع توضیح داد: به دنبال افزایش آمار خشونت و نزاع در جامعه، آسیب‎‌های اجتماعی، خودکشی‌، قتل‌ و خسارت به اموال عمومی هم افزایش می‌یابد که گام اول آن، خشونت کلامی و فحاشی است. آمار موجود نشان می‌دهد که جامعه ما در حوزه آموزش‌ و پروش و تربیت به جنبشی گسترده نیاز دارد تا آگاهی افراد درباره نگرش و تفکر درست افزایش یابد و مسیر سالم‌سازی جامعه که پیامدهای مثبت فراوانی همراه دارد، باز شود.

وی اظهار کرد: جامعه‌ای که افراد آن به یکدیگر احترام بگذارند، درک متقابل وجود داشته و اعضای آن برای یاری رساندن به یکدیگر کوشا باشند، در مقابل جامعه‌ای قرار دارد که نبود درک متقابل میان افراد آن و بسته بودن راه‌های ارتباطی میان آنها به افزایش افسردگی، خشونت اجتماعی و بازتولید خشونت منجر می‌شود.

تمرین صبر؛ مانع بروز خشونت‌های لحظه‌ای

این مدرس دانشگاه بیان کرد: پیش از اینکه فردی شروع به فحاشی کند، ابتدا میزان زیادی از کشمکش روانی را درون خود تجربه کرده و در نهایت آن را به‌صورت فحاشی بروز داده است، ولی باز هم بعد از برون‌ریزی خشم، راحت نشده و آن را درون خود احساس می‌کند. جامعه‌ای که افراد آن به هر دلیلی تمرین صبر نداشته باشند، اختلافات کوچک میان آنها می‌تواند موجب شکل‌گیری و بروز خشونت شود که چنین مسئله‌ای را به هنگام رانندگی شهروندان بیشتر از هر چیز دیگر می‌توان مشاهده کرد. افراد چنین جامعه‌ای آرامش درونی ندارند و دائماً متلاطم هستند؛ وجود فشارهای روانی، استرس، اضطراب و نگرانی در افراد این جامعه به وضوح قابل مشاهده است.

وی در پایان تصریح کرد: فضای مجازی و ارتباطات همیشه به‌صورت یک شمشیر دولبه فرصت و تهدید است. افرادی که جویای آگاهی برای زندگی بهتر هستند، از وجه فرصت آن بهره می‌جویند و افرادی که به دنبال مکانیسم‌های خشونت هستند، امتداد درون خود را در فضای مجازی دنبال می‌کنند. ساختار زیربنایی جامعه مهم‌ترین مسئله شکل‌دهنده به افراد است. این فضا بروزی از فضای حقیقی جامعه است که می‌تواند بازتولید‌کننده یا کاهش‌دهنده خشونت باشد؛ زیرا می‌تواند به افراد درباره زندگی درست آگاهی دهد.  

در جمع‌بندی سخنان کارشناسان و صاحبنظران می‌توان نتیجه گرفت که احساس خشم و نارضایتی از مشکلات جامعه و بی‌توجهی مسئولان به این مسئله، بحران هویت و فرهنگ در میان جوانان و نوجوانان، کاهش پیوندهای عاطفی میان جوانان و خانواده‌ها و در نهایت، بی‌توجهی چند ساله به فرهنگ جامعه ایرانی، مسیر حرکت ادبیات و فرهنگ عمومی را به سمت انحراف از مسیر اصلی و تکامل خود متمایل کرده است.

راه‌حل آن نیز جلوگیری هرچه سریع‌تر از این انحراف و یافتن دارویی برای زخم‌های واردشده به ادبیات و فرهنگ عمومی است. حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی جامعه تأثیر ویژه‌ای در کاهش میزان خشم و به دنبال آن، ناهنجاری‌های ادبی، فرهنگی و اجتماعی دارد؛ همچنین تأثیر آموزش مهارت‌های روانشناسی و مهارت‌های زندگی از طریق مراجع رسمی در این خصوص حائز اهمیت است که باید به آن رسیدگی شود. به‌طور کلی، از بین بردن آفات و گردوخاکی که درخت ادبیات و فرهنگ جامعه ایرانی را بیمار کرده، باید اولویت علوم انسانی و کارگزاران این علوم قرار گیرد؛ زیرا آینده زبان و ادبیات فارسی در دوره کنونی دچار بحران شده است و ما مسئول نجات و انتقال آن به نسل‌های بعدی هستیم.

زهراسادات مرتضوی

انتهای پیام
captcha