رژیم صهیونیستی کثیف‌ترین پدیده تاریخ است
کد خبر: 4180461
تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱۴۰۲ - ۱۰:۳۸
در نشست «فلسطین از گذشته تا آینده» مطرح شد

رژیم صهیونیستی کثیف‌ترین پدیده تاریخ است

رژیم صهیونیستی برجسته‌ترین نمونه ترور تاریخ و تاریخ ترور است؛ در طول تاریخ، هم‌افزایی این دو مورد با یکدیگر وجود نداشته‌ و بنابراین صهیونیسم کثیف‌ترین و رذیلانه‌ترین پدیده‌ای بوده که تاریخ بشر تاکنون به خود دیده است.

نشست تحلیلی «فلسطین از گذشته تا آینده» در جهاددانشگاهی واحد اصفهانعملیات طوفان الاقصی که گفته می‌شود جنبش حماس دو سال به‌صورت محرمانه برای آن برنامه‌ریزی کرده است، بار دیگر افکار عمومی جهانی را متوجه مسئله فلسطین و رنج و ستمی کرد که دهه‌های متمادی است بر مردم این سرزمین می‌رود. رژیم صهیونیستی که سیستم اطلاعاتی و امنیتی‌اش در مواجهه با این عملیات غافلگیر شده بود، تلاش کرد تا در کنار سرکوب عملیات، با جنگ روایت‌ها اوضاع را به نفع خود تغییر دهد. متهم کردن حماس به کشتار غیرنظامیان اسرائیلی و وارونه‌سازی واقعیت‌ها درباره بمباران بیمارستان المعمدانی غزه، بخشی از تلاش‌های این رژیم در این راستا بود؛ بنابراین با توجه به اهمیت تبیین واقعیت‌ها درباره مسئله فلسطین و ضرورت تنویر افکار عمومی، نشستی تحلیلی با عنوان «فلسطین از گذشته تا آینده» به همت خبرگزاری‌های ایسنا و ایکنا در معاونت فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان برگزار شد. در این نشست، ابوالحسن فیاض انوش، عضو هیئت علمی گروه تاریخ و علی امیدی، عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی و روابط بین‌الملل دانشگاه اصفهان به بررسی تحولات تاریخی، سیاسی و بین‌المللی مسئله فلسطین از گذشته تا آینده پرداختند. همچنین از دیدگاه‌های محمدحسین کمالی، دانشجوی دکترای روابط بین‌الملل دانشگاه اصفهان نیز در این نشست بهره گرفته شد. شرح پاسخ‌های مهمانان نشست را به سؤالات مطرح‌شده در ادامه می‌خوانید.

ـ ریشه تقابل تاریخی فلسطین و اسرائیل چیست؟

فیاض انوش: قاعدتاً حضور من در این جلسه بیشتر از جنبه بررسی تاریخی موضوع است. تاریخ در هسته مرکزی فهم هر پدیده انسانی قرار دارد و من می‌خواهم بحث فلسطین را از زاویه‌ای بررسی کنم که در مقیاس‌های کوتاه‌مدت نمی‌گنجد. من از دو کلیدواژه استفاده می‌کنم؛ ترور تاریخ و تاریخ ترور.

پدیده صهیونیسم و تشکیل دولت اسرائیل سابقه‌ای در تاریخ ندارد و منحصر به‌فرد است. هرگاه قرار باشد اتفاقی در تاریخ بیفتد، دو حالت دارد؛ برای مثال هرکس در طول تاریخ می‌خواسته دولتی تشکیل یا فکری را توسعه دهد، از دو بعد نرم‌افزار یا مطالعاتی و سخت‌افزار یا عملیاتی بهره برده است. هرگونه اندیشه و تحقیق که در جریان کاری در طول تاریخ انجام می‌شود، بعد مطالعاتی نام دارد که به اقناع مخالفان می‌‌پردازد. وقتی بعد مطالعات تکمیل شد، به سراغ اقدام یا همان بعد عملیاتی می‌رویم.

تاریخ‌سازان از این روند معقول استفاده نمی‌کنند، به جای اقناع مخالفان از اغوا و در بعد عملیاتی هم به جای اقدام از ارعاب و معدوم‌سازی مخالفان استفاده می‌کنند؛ پس وقتی از اصطلاح ترور تاریخ بهره می‌بریم، منظورمان کسانی هستند که درک و بینش ما را از تاریخ تغییر می‌دهند. اگر به رژیم صهیونیستی نگاه کنیم، هر دو پدیده ترور تاریخ و تاریخ ترور به‌صورت هم‌افزا در آن وجود دارد.

ابوالحسن فیاض انوش عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان

کمالی: دوره بازگشت یهودیان به ارض موعود هم به ادعای تاریخی و هم ادعایی که پای در اسطوره دارد، برمی‌گردد. بخشی که به تاریخ مربوط می‌شود، به این صورت است که پس از اشغال سرزمین فلسطین از سوی رومی‌ها، مردم این منطقه چند مرتبه شورش کردند تا اینکه در سال ۷۰ میلادی به دستور تیفوس، معبد هیکل تخریب شد. در سال ۱۳۵ و ۱۳۶ میلادی، چنانکه در کتاب «تاریخ تمدن» تألیف ویل دورانت می‌خوانیم، یهودیان از این ناحیه اخراج شدند. سال‌ها گذشت و ساکنان اصلی فلسطین با پدیده مهاجرت یهودیان مواجه شدند.

در کتاب‌ «باورها و آیین‌های یهود» آمده است که صهیونیست‌ها اعتقاد داشتند یهودیان کشته‌شده در جریان هولوکاست، خود مقصر بودند، چراکه زمینه‌های مهاجرت آنان به فلسطین مهیا بوده است. این مطلب نشان می‌دهد آن یهودی که در لهستان زندگی می‌کرده، آنجا را سرزمین خود می‌دانسته است، مخصوصاً بعد از انقلاب فرانسه که یهودیان در جامعه میزبان ادغام شدند و اسطوره‌های بازگشت به ارض موعود کنار رفت.

مناظرات اعراب و اسرائیل به‌گونه‌ای بود که هر دو با اسطوره‌های خود به تقابل هم می‌رفتند. یهودیان معتقد بودند که از نیل تا فرات محدوده جغرافیایی آنان است و اعراب هم این محدوده را از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس می‌دانستند و همین باورهای اسطوره‌ای به استمرار این تقابل منجر شد.

امیدی: در تاریخ، روابط بین‌الملل، فلسفه و... گزاره‌ای به نام حقیقت و واقعیت وجود دارد که باید بین این دو تفاوت قائل شویم. حقیقت این است که پیشینه سکونت یهودیان در سرزمین فلسطین به دو هزار سال پیش، اما پیشینه سکونت خود فلسطینی‌ها به سه هزار سال قبل برمی‌گردد. فلسطینی‌ها بیشتر ریشه یونانی داشتند و از نظر تاریخی، بر هر قوم دیگر در سرزمین فلسطین مقدم هستند. مغالطه نتانیاهو که می‌گوید: «اعراب ۷۰۰ سال است به این سرزمین آمده‌اند و ما زودتر آمدیم»، خلاف واقع است. مغلطه دیگری که مطرح می‌شود، این است که فلسطینی‌ها زمین‌ها را فروختند و اسرائیلی‌ها آنها را خریداری کردند، در حالی که یهودیان از سرزمین فلسطین، حداکثر ۵ و نیم درصد را بر اساس پروژه صندوق ملی یهود خریداری کردند.

نکته سوم اینکه اتفاقات باید براساس حقیقت و واقعیت رصد شود. فلسطینی‌ها در حقیقت مالک این سرزمین هستند و حق تعیین سرنوشت و تشکیل دولت مستقل دارند؛ اما به هر حال مهاجرت یهودیان از اواخر قرن ۱۹ صورت گرفت و در بحبوحه جنگ جهانی اول تسریع شد. از سال ۱۹۳۲ که نازی‌ها در آلمان حاکم شدند و بحث هولوکاست و... مطرح شد، مهاجرت یهودی‌ها سرعت بیشتری گرفت. واقعیت این است که آنها مهاجر بودند و مهاجر نمی‌تواند ادعای حاکمیت و مالکیت داشته باشد. حتی تعدادی از مهاجران با اجازه دولت محلی فلسطین وارد این سرزمین شدند.

متأسفانه اکنون اسرائیل حاکم شده است و فلسطین محکوم. حدود دو و نیم میلیون جمعیت در اسرائیل زندگی می‌کنند؛ اما حدود شش تا هفت میلیون نفر در کنار کرانه باختری و نوار غزه سکونت دارند؛ پس ما با دو و نیم میلیون شهروند اسرائیلی روبرو هستیم که از میان آنها، ۷۳ درصد یهودی و ۲۰ درصد عرب و سایر اقوام هستند. از آن ۷۳ درصد هم قریب به اتفاق، متولد اسرائیل‌‌اند و پاسپورت و شناسنامه‌شان اسرائیلی است. در نتیجه مقامات و تحلیلگران باید فرمولی برای آینده پیش‌بینی کنند که براساس این واقعیات تنظیم شود.

علی امیدی عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی و روابط بین‌الملل دانشگاه اصفهان

فیاض انوش: ترور تاریخ شامل همه اقدامات و فعالیت‌هایی است که موجب تحریف واقعیت راستین تاریخ و مخدوش کردن درک مخاطبان از وقایع، عوامل و تحولات تاریخ‌ساز می‌شود. هدف از ترور تاریخ، جعل، تحریف، سانسور و کتمان وقایع گذشته برای زمینه‌سازی ایجاد سلطه بر واقعیت‌های آینده است. از آنجا که بخشی از این تسهیل و تسریع وقایع آینده با توسل به زور انجام می‌شود و نیز براساس اینکه می‌توان به جای اقناع با ارعاب و اعدام حرکت کرد؛ پس ترور تاریخ با تاریخ ترور همراه می‌شود.

رژیم صهیونیستی برجسته‌ترین نمونه چنین تاریخی است. در طول تاریخ، هم‌افزایی این دو مورد با یکدیگر وجود نداشته‌؛ بنابراین صهیونیسم را کثیف‌ترین و رذیلانه‌ترین پدیده‌ای می‌دانم که تاریخ بشر تاکنون به خود دیده است. بنیان این ماجرا از ترور تاریخ شروع می‌شود و بنیاد اصلی ترور تاریخ بر بستر فرایندی سیاسی و علمی شکل گرفته که در قاموس مجامع دانشگاهی، به آن شرق‌شناسی می‌گویند. شرق‌شناسی دو مؤلفه اصلی دارد؛ یکی تلاش برای شناخت تمدن‌های شرق بر اساس مفروضات و چارچوب‌های شناختی غرب یا همان مؤلفه مطالعاتی برای استیلای غرب بر شرق که علومی چون باستان‌شناسی، زبان‌شناسی و... بازوهای اصلی این جریان محسوب می‌شوند.

اکنون ترور تاریخ در موضوع صهیونیسم را در سه لایه بررسی می‌کنیم؛ لایه بنیادین که تمرکز آن بر تمدن‌های شرقی پیش از اسلام است. لایه میانی که بر تاریخ تمدن ممالک و دولت‌های مسلمان تمرکز دارد و لایه بیرونی که به ما نزدیک‌تر است و بر تاریخ معاصر تمرکز دارد. لایه بنیادی یا شرق باستان براساس نگرش توراتی و تلمودی است. آثاری که در این زمینه تولید شده، بنیادهای فکری ما را دچار تزلزل کرده است؛ برای مثال شکاف بزرگی که بین ایرانی و اسلامی بودن در اندیشه جامعه کنونی رخنه کرده، از طریق شرق‌شناسی در حال شکل‌گیری است.

در توضیح لایه بیرونی باید بگویم برجسته‌ترین شرق‌شناسی که تاریخ معاصر عثمانی و تاریخ معاصر خاورمیانه را بررسی کرده، شخصی به نام برنارد لوئیس است. او معتقد بود خاورمیانه باید تکه تکه شود و این منطقه برای آینده تمدن غرب بسیار مهم است؛ چراکه محصول تمدن غرب، میوه‌ای به نام اسرائیل بوده که تا وقتی حفظ شود، می‌توانیم سروری غرب را تضمین کنیم. تردیدی نیست که بخشی از شرق‌شناسان به اذعان خود در سیستم‌های امنیتی حاکم کار می‌کنند. همین افراد دایرة‌المعارف اسلامی را تألیف کردند که بنیاد مطالعات آکادمیک ما در جهان و ممالک اسلامی به‌شمار می‌رود. وقتی آن را مطالعه می‌کنیم، عده‌ای می‌پذیرند که یهودیان زمین‌ها را خریده‌اند و مالک آن هستند و این‌گونه اندیشه‌ آنها دستخوش تغییر می‌شود.

ـ کشورهای اروپایی و عربی قائل به تشکیل دولت فلسطین در کنار اسرائیل و موضوع سازش هستند. از سویی ما با دوگانه‌هایی در حماس و جنبش‌هایی نظیر فتح و... مواجهیم. ارزیابی شما درباره کثرت این دیدگاه‌ها چیست و چه راهکارهایی می‌تواند باعث اجماع جهانی درباره مسئله فلسطین شود؟

امیدی: کثرت دیدگاه‌ها طبیعی و تجربه‌های متعدد اعم از شکست و پیروزی، دیدگاه‌های گوناگونی ایجاد کرده است. به نظر من قضاوت ما درباره اشخاص باید براساس تاریخ باشد؛ برای مثال جنبش فتح از سوی محمود عباس شکل گرفت و این شخص، سال‌ها به جنگ‌های چریکی مشغول و دست راست یاسر عرفات بود؛ یاسر عرفاتی که فکر می‌کرد بهترین راه احقاق حقوق فلسطین، مذاکره است. یا جنبش حماس که از خاکستر اشغال، تحقیر، آوارگی، ظلم و ستم و... متولد شد. رزمندگان حماس همان کسانی هستند که در بخش میانی فلسطین زندگی می‌کردند و به اردوگاه‌های غزه رانده و در آنجا بزرگ شدند. دشمنان پیش چشم آنان، سرزمینشان را تصرف و با رفاه در آن زندگی کردند؛ ولی به‌صورت کلی یکی از موانع قدرت، نبود اتحاد است. اگر گروه‌های اجتماعی با هم متحد باشند، قدرتشان مضاعف می‌شود. همان‌طور که اگر کسی خلاف جریان آب حرکت کند، موفق نمی‌شود، هر کس هم خلاف واقعیت حرکت کند، به جایی نمی‌رسد؛ در این صورت نه فلسطینی‌ها موفق به تشکیل دولت می‌شوند و نه اسرائیلی‌ها در دریا ریخته خواهند شد.

لاجرم، باید دولت مستقل فلسطینی تشکیل شود و بهتر است که تابع خرد جمعی شویم. شورای امنیت سازمان ملل فرمولی مطرح کرده که منصفانه است. قطعنامه ۲۴۲، دو دولت اسرائیل و فلسطین را به رسمیت می‌شناسد. منشور ملل متحد که حکم قانون اساسی جهان را دارد، صراحتاً تأکید می‌کند که اگر قطعنامه‌ای از سوی شورای امنیت صادر شود، تمام کشورهای عضو لازم به پیروی از آن هستند و اگر تصمیمات سازمان ملل مورد توجه قرار گیرد، به نتیجه می‌رسیم.

سؤالی که مطرح می‌شود، این است که آیا افکار عمومی می‌تواند سیاست خارجی کشورها را تغییر دهد؟ در پاسخ می‌توان گفت که افکار عمومی، سیاست خارجی را تعدیل می‌کند. برای این مطلب هم دلایل گوناگونی مطرح می‌شود؛ برای مثال آیا ترامپ، بایدن، اوباما و... از شخصیت‌های مطلوب و مورد علاقه مردم هستند؟ ضرورتاً این‌طور نیست. در کشورهایی چون آمریکا، لابی بسیار اهمیت دارد. در کتاب «لابی اسرائیل و سیاست خارجی آمریکا» تألیف جان مرشایمر و استفان والت دلایلی مطرح می‌شود که چرا آمریکا از اسرائیل حمایت می‌کند؟

این دانشمندان برای بررسی این پرسش، موضوعاتی مطرح کردند؛ برای مثال اینکه جمعیت اعراب ۳۰۰ میلیون ولی جمعیت اسرائیل پنج میلیون نفر است. از سویی، اسرائیل کشوری بیابانی و تمام ثروت و نفت متعلق به کشورهای عربی و حوزه خلیج فارس است. نکته بعدی اینکه افکار عمومی طرفدار ظلم نیست؛ بنابراین در نهایت اعلام کردند این لابی‌های اسرائیلی و یهودی هستند که سیاست آمریکا را جهت می‌دهند. یهودیان چون از مالکیت و جذب اجتماعی محروم بودند، یکی از سازوکارهای تضمین بقایشان تصاحب مال بود. قاطبه یهودیان ثروتمندند، شرکت‌ها و رسانه‌های بزرگ را تأسیس کرده‌اند و به این شکل در سیاست آمریکا نقش‌آفرینی دارند. از طرفی باید بدانیم که هر دینی انشعاباتی دارد، یکی از انشعابات مسیحیت نیز مسیحیت انجیلی نام دارد. این فرقه معتقد است مسیح دوباره ظهور می‌کند و برای ظهور او هم باید زمینه فراهم شود. یکی از زمینه‌های اصلی رستاخیز حضرت مسیح نیز این است که یهودیان باید بر سرزمین‌ها حاکم شوند؛ پس جمع‌بندی بحث این است که افکار عمومی در تعدیل سیاست خارجی نقش ایفا می‌کند.

کمالی: آقای امیدی اظهار کرد که مناقشه باید با دخالت سازمان ملل متحد حل شود؛ ولی سازمان ملل از دولت‌های غربی تشکیل شده است که براساس حق دفاع از اسرائیل، کشتار ده‌ها هزار فلسطینی را نادیده می‌گیرند.

از زمانی که نظام منطقه‌ای خاورمیانه شکل گرفت؛ یعنی براساس توافقی که در سال ۱۹۱۶ میلادی بین بریتانیا و فرانسه بر سر تقسیم قلمرو عثمانی منعقد شد، تا سال 1945 همزمان با پایان جنگ جهانی دوم که نظام منطقه‌ای خاورمیانه شکل واقعیت به خود گرفت و سه سال پس از آن یعنی ۱۹۴۸ که مصادف با تأسیس اسرائیل است، منطقه دیگر روی آرامش به خود ندیده و همه مسائل آن به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم به منازعه اسرائیل و فلسطین ربط پیدا می‌کند؛ برای مثال یکی از محورهای مخالفت با شاه در ایران، همین روابط او با اسرائیل بود.

درباره آینده فلسطین هم باید بگویم، دیدگاه‌های مربوط به مبارزه با صهیونیسم تا سال ۱۹۸۰ در قالب دو ایدئولوژی وجود داشت؛ ناسیونالیسم عربی و مارکسیسم لنینیسم. گروه‌های گوناگون دیگر نیز وجود داشتند نظیر الفتح، جبهه خلق برای آزادی فلسطین و... که به کمک‌های کشورهای عربی و اتحاد شوروی متکی بودند. در جنگ سرد، کشورهای عربی به دو اردوگاه کشورهای رادیکال طرفدار شوروی و کشورهای محافظه‌کار طرفدار آمریکا تقسیم شدند و با هم در جدال بودند. یاسر عرفات بین این دو دسته در حرکت بود. بعد از جنگ خلیج فارس و فروپاشی شوروی، وی به سازش تن داد و از آن زمان، فلسطینی‌ها به ایدئولوژی اسلامی روآوردند. در نهایت مقاومت فلسطین براساس عامل درونی یعنی ایمان دینی و نه حمایت خارجی با اسرائیل مبارزه کرد و این عامل اصلی استمرار مبارزه با صهیونیسم است.

محمدحسین کمالی دانشجوی دکترای روابط بین‌الملل دانشگاه اصفهان

فیاض: بعد از مدتی اروپایی‌ها در تله‌ای افتادند که خود طراحی کرده بودند. وقتی دایرة‌المعارف اسلامی را می‌خوانیم، می‌بینیم که با محوریت اهل سنت است و غفلت فزاینده‌ای نسبت به تفکر شیعی دارد. همین هم باعث می‌شود که وقوع انقلاب اسلامی از سوی آنان پیش‌بینی نشود یا آنچه درباره حزب‌الله لبنان اتفاق افتاد، به تصور آنان درنیامده باشد.

بعد از شکل‌گیری دولت اسرائیل، ترور تاریخ باز هم ادامه داشت. چند گزاره اصلی وجود دارد که اگر از اسرائیل گرفته شود، مشروعیت خود را از دست می‌دهد؛ یکی از آنها، سرزمین بدون مردم است؛ یعنی مردمی که در آن سرزمین زندگی می‌کردند، در اقلیت بودند. همچنین می‌توان به گزاره‌‌هایی چون یهودیان مردمی بدون سرزمین، صهیونیسم همان یهودیت، صهیونیسم استعمار نیست، فلسطینی‌ها داوطلبانه کشورشان را ترک کردند و... اشاره کرد، در حالی که اگر دو کتاب «برخیز و اول تو بکش» یا «تاریخ نبرد مخفی علیه ایران» نوشته رونین برگمن را مطالعه کنیم، به خوبی از تاریخ ترور اسرائیل آگاه می‌شویم.

ـ با توجه به واقعیت‌های موجود، چه آینده‌ای برای فلسطین پیش‌بینی می‌کنید؟

امیدی: پدیده‌های اجتماعی با نبود قطعیت مواجهند. همیشه عاملی ظهور می‌کند و همه چیز را تغییر می‌دهد. اگر در نظر بگیریم که این عامل بروز نکند، همین روند نقطه عطفی در تاریخ فلسطین خواهد بود. متأسفانه شواهد میدانی نشان می‌دهد که بخش اعظمی از شمال غزه تخلیه شده است، تانک‌های اسرائیلی آنجا را محاصره و صهیونیست‌ها در دل فلسطین نفوذ کرده‌اند.

حد میانه‌ای برای نتانیاهو وجود ندارد و چیزی که در دستور کار اسرائیل می‌بینم، این است که این پروژه را تمام می‌کند و متأسفانه کشورهای اروپایی و آمریکایی هم به این رژیم اظهار ارادت کرده‌اند. سیاست خارجی کشورهای اسلامی در این زمینه اثرگذار نخواهد بود. سیاست گفتاری و اعمالی جمهوری اسلامی ایران هم به گونه‌ای است که خود را به‌صورت مستقیم درگیر نمی‌کند. کشورهای قوی عربی نظیر مصر، عربستان و عراق حالت انفعال در پیش گرفته‌اند و حتی از پذیرش مجروحان غزه خودداری می‌کنند. سیاست رسمی ایران هم دامن نزدن به بحران است، مگر اینکه روند حوادث تغییر کند.

فیاض: اگر دو تحول رخ دهد، آنچه در تاریخ ترور و ترور تاریخ شاهد آن هستیم، متوقف و معکوس خواهد شد؛ اول اینکه درک صحیح و سالمی از تحولات منجر به تأسیس و استمرار رژیم صهیونیستی در جامعه نخبگانی و سپس در افکار عمومی شکل بگیرد و دوم اینکه شجاعت و جسارت لازم در مقابله با ددمنشی این رژیم در میان اعراب رقم بخورد.

یکی از اقدامات اسرائیل که موجب تسهیل کار این رژیم شد، تاریخ ترور بود. فلسطینی‌ها پیش از این با کمترین تهدیدی فرار می‌کردند؛ ولی اکنون با وجود تمام بحران‌ها در صحنه می‌مانند. این اتفاق اگر فراگیر شود، برای اسرائیل بسیار خطرناک است؛ چراکه بخشی از ماشین ترور منفعل و هزینه‌ها بسیار بیشتر شده است. در گذشته، افراد زیادی در هر سه لایه تاریخی کار می‌کردند؛ ولی اکنون در بدنه اصلی این رژیم شاهد انفکاک هستیم.

سؤالی که مطرح می‌شود، این است که آیا حق با یهودیان نیست که به دنبال سرزمین موعود خود هستند؟ در پاسخ از شما می‌پرسم که حضرت ابراهیم(ع) که بود؟ ایشان یک مهاجر به سرزمین مقدس و اهل بین‌النهرین بود که به کنعان آمد و نسلش از حضرت یعقوب(ع) با نام بنی‌اسرائیل گسترش پیدا کرد. بنی‌اسرائیل در زمان حضرت یوسف(ع) نیز به مصر مهاجرت کردند و بعداً به آنها وعده داده شد که می‌توانند با حضرت موسی(ع) به سرزمین مقدس بازگردند، به شرط آنکه صالح باشند. 

بعد از اینکه حضرت موسی(ع) از کوه طور بازگشت و گوساله‌پرستی را در میان بنی‌اسرائیل دید، دوران ۴۰ ساله سرگردانی این قوم شروع شد. وقتی به سرزمین خود رسیدند و پادشاهی یهودیان را تشکیل دادند، پیامبرانشان مدت‌های مدیدی آنان را تحذیر می‌کردند که اگر به پیام‌های وحیانی عمل نکنید، از اینجا رانده خواهید شد. این اتفاق افتاد و آشوریان و همچنین بخت‌النصر و بابلی‌ها به این منطقه هجوم بردند. در نهایت یهودیان از این منطقه کوچ کردند و به بابل رفتند. بعداً کوروش به آنها آزادی داد تا به سرزمین خود برگردند؛ ولی فقط اقلیتی از آنها بازگشتند. 

گفته شده که دیاسپورا یا یهودیان پراکنده از ارض مقدس تعداد زیادی بودند و ایده بازگشت به سرزمین اصلی، اکنون حتی مورد شماتت یهودیان ارتدوکس است. در قرن ۱۹ و ۲۰ یک جریان یهودی سکولار صهیونیست این موضوع را ملعبه‌ای کرد تا اتفاقات خاصی را به محافل سرمایه‌داری پیوند دهد و اعلام شد که در نبرد تمدن‌ها می‌توان این سرزمین را پادگان در نظر گرفت. 

درباره یهودستیزی نازی‌ها و موضوع هولوکاست می‌خواهم نکته‌ای بگویم. بخشی از یهودیان برای این موضوع که همتایانشان در اروپا گوشت قربانی شوند، برنامه‌ریزی داشتند و دستشان در دست هیتلر بود تا پرولتاریای یهودی را آواره کنند و آنها را به سرزمین مقدس کوچ دهند. در میان بسیاری از مقامات نازی، یهودیان حضور داشتند و اینکه هیتلر یهودی‌ها را نابود می‌کرده، یک نمایش تبلیغاتی است. متن تاریخ ترور شده و پشتوانه رسانه، این ترور را تقویت کرده، حواشی‌اش همان واقعیت‌های راستینی است که به آنها مجال بروز داده نشده است.

زهراسادات محمدی

انتهای پیام
captcha