به گزارش ایکنا از خراسان رضوی محمدعلی انصاری، صاحب تفسیر مشکاة و مفسر قرآن، در نشست مجازی که امروز 19 فروردینماه، با موضوع «محبت» برگزار شد، اظهار کرد: ارتباط و جاذبه انسانها در آغاز، امری قلبی است و کشش نخست از دل آغاز میشود. پایگاه کشش و محبت قلب انسان است زیرا حضرت سبحان، قلب آدمی را مظهر عواطف، احساسات، کششها، جذبهها و محبتها قرار داده است و وقتی محبتی در دل ریشه میزند، تبعیتسازی و ایجاد همانندی میکند و انسان محب همانند و مطیع محبوب خود میشود. از همین رو در روایات، باب گستردهای از احادیث در موضوع دوستی و همنشینی وجود دارد.
وی ادامه داد: برای مثال از رسول مکرم اسلام (ص) نقل است: «الْمَرْءُ عَلَى دِینِ خَلِیلِهِ فَلْینْظُرْ أَحَدُكُمْ مَنْ یخَالِلُ؛ آدمی بر دین دوست خویش است. پس هریک از شما باید بنگرد که با چه کسی دوستی میکند.» بنابراین میتوان از محبت به «رسانا» تعبیر کرد؛ چرا که حُب تأثیر بس عمیقی دارد و ویژگیها، باور، دین و شخصیت محبوب را به محب منتقل میکند.
انصاری بیان کرد: انسانها هنگامی که در جاذبۀ محبت کسی و چیزی، یا در دافعۀ بغض کسی و چیزی قرار میگیرند، زمینهای به وجود میآید تا از مجرای شرع و عقل و انصاف پا را آن سوتر بگذارند. آنگاه که انسان با چشم رضایت به پدیدهای مینگرد، بسیاری از عیوبش را نمیبیند و زمانی که با عینک خشم و بدبینی و با دید منتقدانه به فرد یا چیزی مینگرد، عیوبش را از آنی که هست فزونتر مییابد و حتی حسن او را عیب میبیند. مثال عرفیِ معمول آن، حس والدین به فرزندان است، پدر و مادر به دلیل جاذبه شدیدی که فرزندان برایشان دارند و به خاطر شدت محبت به آنان، عیوبی را که در فرزندان خود هست نمیبینند یا آن عیوب را در ذهن، بسیار کوچک میکنند و متوجه اندازۀ واقعیاش نمیشوند؛ درمقابل، حُسن فرزندان را به دلیل همین محبت افراطی، چندبرابر میبینند. آدمی برای آنکه در موقعیت دوستی و رضا یا بغض و غضب، از لغزندگی و خروج از جادۀ عقل و نقل مصون بماند، نیازمند آن است که بر قوّت شریعتمداری و عقلانیت خود بیفزاید و یکسانی و اعتدال را در هر دو وضعیت حُبّ و بغض کاملاً مراعات کند.
صاحب تفسیر مشکاة گفت: محبت معجزه بزرگ آفرینش است و اگر خداوند آن را نمیآفرید، حیات انسان تهی از هر معنا و انگیزه و پویایی میشد، بنابراین از برترین نعمتهای خداوند به انسان، محبت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) است که آن را نمیتوان با هیچ نعمت دیگری مقایسه کرد. حافظ شیرازی در یکی از شعرهای خود سروده است:
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی/ تا بیخبر بمیرد در درد خودپرستی
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید/ ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
وی افزود: بنابراین حافظ در اینجا سخن به درستی بر زبان رانده و دم از حقیقت محبت در وجود زده است؛ زیرا تا انسان طعم محبت را نچشد، مفهوم حقیقت خلقت را درنمییابد. محبت خداوند است كه جان و جهان و وجود انسان را از خود لبریز میكند و آنگاه بازتاب این محبت به خداوند و دیگر انسانها میرسد؛ یعنی سیر این محبت از خدا به خلق، از خلق به خدا و از خلق به خلق است.
انتهای پیام