نهضتی در وجدان بشریت/ نگاهی به تاریخ پیش از واقعه کربلا
کد خبر: 3840582
تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱۳۹۸ - ۰۸:۵۹

نهضتی در وجدان بشریت/ نگاهی به تاریخ پیش از واقعه کربلا

گروه معارف ــ متن پیش‌رو بررسی تاریخ پیش از واقعه کربلا از زمان خلافت معاویه بن ابی‌سفیان و تلاش او برای خلافت رساندن فرزندش یزید بن معاویه است.

نهضتی در وجدان بشریت/ نگاهی به تاریخ پیش از واقعه کربلا

خلافت معاویه بن ابی‌سفیان و آنچه که در حق اهل بیت(ع) و مردم روا داشت شرایط اسلام و مسلمین را به عهد جاهلیت نزدیک کرده بود.
پسر ابوسفیان پس از زیر پا گذاشتن صلح با امام حسن(ع) به صورت علنی راه و روش پدر را در پیش گرفت! بازگشت نظام طبقاتی و خفقان سیاسی و اجتماعی و ثروت‌اندوزی بی شمار، بدعت‌ورزی در دین از جمله اقدامات او به شمار می‌رفت اما در این بین تلاش برای روی کار آوردن یزید به عنوان خلیفه؛ فراتر از آستانه تحمل جامعه بود.

معاویه که خود پیش‌بینی می‌کرد راه رسیدن فرزندش یزید به صندلی خلافت راهی سخت و پر فراز و نشیب خواهد بود؛ در واپسین سال‌های زندگیش به مقدمه‌چینی این رویداد پرداخت. موضوعی که علاوه بر تقابل مستقیم با مفاد صلح‌نامه مشهور با اعتراض عمومی نیز مواجه می‌شد! بدیهی است که برنامه‌ریزی‌های معاویه با سرعت انجام نشد و یک دهه طول کشید تا معاویه توانست ولیعهدى یزید را به جامعه اسلامى بقبولاند. با این همه، وى نتوانست از مخالفانى هم چون حسین بن على(ع) بیعت بستاند و از این رو پس از مرگ معاویه، ایشان عَلَم مخالفت را برافراشت و قیام خویش را بر ضد حکومت اموى آغاز کرد.

یزید را مردم نه با فعالیت‌های سیاسی‌اش، بلکه با خوش گذرانی‌ها می‌شناختند! بسیار واضح بود که با روی کار آمدن چنین شخصیتی نه‌تنها اصول اسلام به دست فراموشی سپرده می‌شود، بلکه با بسیاری از اعتقادات و مناسک دینی، مبارزه خواهد شد

معاویه برای ثبیت ولایتعهدی یزید باید بر روی ۴ شهر مهم؛ شام، کوفه، مدینه و مکه تمرکز ویژه‌ای می‌کرد. حضور حکومت اموی در شام و تسلط کامل سیاست‌های بنی‌امیه در این شهر زمینه را برای استقرار یزید به عنوان خلیفه امت اسلامی فراهم آورده بود و می‌توان گفت معاویه هیچ‌گاه از مخالفت احتمالی شامیان احساس خطر نمی‌کرد.

اوضاع در کوفه ا‌ما بسیار متفاوت بود. همراهی کوفیان با ولایتعهدی یزید به عبارتی به معنای همراهی نصف جهان اسلام تلقی می‌شد. حضور شخصیت‌های بارزی از انصار و مهاجرین در این شهر از یک سو و فعالیت گروه‌های مختلفی از شیعیان و خوارج به عنوان دو گروه از مخالفان اساسی حکومت امویان، شرایط ویژه‌ای را در این شهر استراتژیک پدید آورده بود.

در این بین فعالیت شخصیت‌های زیرکی همچون، مغیره بن شعبه در کوفه با هدف همراه کردن بزرگان این شهر و مقدمه‌چینی برای ولیعهدی یزید، حساسیت موضوع را در بین نخبگان این شهر بیشتر کرد، به گونه‌ای که نخستین نامه‌ها در دوران خلافت معاویه به سوی امام حسین(ع) گسیل پیدا کردند و این در حالی بود که امام(ع) به دلایلی زمان را برای واکنش انقلابی مناسب نمی‌دید و آنان را به صبر سفارش می‌کرد.

اباعبدالله(ع) در پاسخ به یکی از همین نامه‌ها می‌نویسد: «تا زمانى كه پسر هند زنده است، حركتى نكنيد، خود را پنهان و قصدتان را پوشيده بداريد و خود را از شک جاسوسان بپاييد. پس اگر حادثه‌اى براى او پيش آمد و من زنده بودم، نظرم به شما مى‌رسد. إن شاء اللّه.» (أنساب الأشراف ، بلاذری: جلد 3 صفحه 366)

گرچه اخبار این نامه‌نگاری‌ها به معاویه هم رسیده بود، اما وی جز تذکر این موضوع در نامه‌ای به امام حسین(ع) عملاً اقدامی انجام نداد چرا که می‌دانست کوفیان هیچ‌گاه به این آسانی‌ها عنان حکومت را در دستان یزید رها نخواهند کرد.

معاویه به همان اندازه که در شام محبوب و مورد تأیید بود، در دو شهر مدینه و مکه مخالفان سرسختی داشت. نقش‌آفرینی بنی‌هاشم به ویژه در مدینه عملاً دست معاویه را برای فعالیت تبلیغاتی در این شهر بسته بود. در واقع از زمانی که زمزمه‌های تلاش معاویه برای معرفی یزید به عنوان جانشین شنیده شد؛ تا هنگامی که یزید عملاً خلعت خلافت را برتن کرد، مدینه‌النبی سه فرماندار را به خود تجربه کرد.

مروان بن حکم در همان ابتدا و هنگامی که شنید معاویه بدون هماهنگی و مشورت وی دست به معرفی یزید زده است از فرمانداری مدینه کنار کشید. پس از او سعید بن عاص، نیز در انجام مأموریت بیعت‌گیری از سران و بزرگان مدینه ناکام ماند و کار به جایی رسید که او در نامه‌اى براى معاویه چنین نوشت: «تو مرا فرمان داده بودى که مردم را به بیعت با یزید فراخوانم و برایت بنویسم که چه کسى در این امر، شتاب و چه کسى کندى کرد. به تو خبر مى‌دهم که مردم در این باره کندى مى‌کنند و به ویژه از خاندان بنى‌هاشم، تاکنون کسى این دعوت را اجابت نکرده و از جانب آنان اخبارى به من رسیده که بیانش را ناخوش دارم. اما کسى که در این میان، دشمنى و خوددارى خویش را از بیعت نمایان ساخته، عبداللّه بن زبیر است. من بدون استفاده از مردان جنگى نمى‌توانم از آنان بیعت بگیرم. مگر این که خود در این شهر بیایى و تصمیم بگیری!!» (الإمامة و السياسة ؛ ابن قتیبه الدینوری : ج 1 صفحه 199)

نخستین اعلام رسمی تصمیم امام حسین(ع) مبنی بر عدم بیعت با یزید زمانی اتفاق افتاد که ولید بن عتبه ایشان را شبانه به دارالاماره دعوت کرد تا از او بیعت بگیرد

ناکامی سعید بن عاص بن امیه در همراه کردن مردم مدینه با ولیعهدی یزید، منجر به برکناری او شد و اینبار نوبت ولید بن عتبه بود تا در جایگاه فرمانداری مدینه به ستاندن بیعت بپردازد، گرچه که این بار ولید بن عتبه بسیار شدیدتر از سلف خود به این اقدام مبادرت ورزید ولی باز هم با مخالفت سران مدینه و به ویژه بنی هاشم و در رأس امام حسین(ع) مواجه شد.

اقدام ضربتی ولید بن عتبه منجر به مهاجرت سران و بزرگان مدینه به مکه شد. نخستین کسی که اقدام به مهاجرت کرد، عبدالله بن زبیر بود و پس از او نیز امام حسین(ع) با اعلام رسمی مخالفت خود با خلافت شخصیتی همچون یزید بن معاویه به مکه مهاجرت کرد. 

نخستین اعلام رسمی تصمیم امام حسین(ع) مبنی بر عدم بیعت با یزید زمانی اتفاق افتاد که ولید بن عتبه ایشان را شبانه به دارالاماره دعوت کرد تا از او بیعت بگیرد، ایشان در پاسخ درخواست فرماندار بنی امیه می‌فرماید: «أيها الامير، انا اهل بيت النبوة و معدن الرسالة و مختلف الملائكة و بنا فتح الله و بنا ختم الله و يزيد رجل فاسق، شارب الخمر، قاتل النفس المحرمة، معلن بالفسق و مثلي لا يبايع مثله؛ ای امير، ما خاندان نبوت و معدن رسالت و مكان آمد و شد فرشتگان هستيم. اسلام به وسيله ما آغاز شد و به دست ما به انجام می‌رسد و يزيد مردی است شرابخوار، كه انسان‌های محترم و بی‌گناه را به قتل می‌رساند و علناً مرتكب گناه می‌شود و بی‌باكانه حد و مرز الهی را می‌شكند، آيا برای مثل من شايسته است كه با مثل يزيد بيعت كند؟ (و با بيعت خود، تمام گناهان او را امضا كند؟).(بحارالانوار، ج 44، ص 325 اللهوف على قتلى الطفوف ؛ السيد بن طاووس ج : 1 ص: 23.)

امام عليه‌السلام با صراحت، شجاعت و قاطعيت، عزم راسخ و تصميم قاطع خود را در رد بيعت يزيد اعلام می‌كند و هيچ‌گونه ترس، سياست بازی، فريبكاری و عافيت‌طلبی را در امر مسلمين روا نمی‌دارد و در نخستین گام نهضت عاشورا تكليف همه را روشن می‌كند. همه بدانند که حسين فرزند پيامبر(ص) هرگز با يزيد فاسق و پليد بيعت نخواهد كرد، چرا که بيعت حسين(ع) با يزيد، بيعت خير و صلاح با پليدی و فساد است. بیعت با یزید یعنی تسليم نيكی‌ها، زيبايی‌ها و ارزش‌ها در برابر بدی‌ها، زشتی‌ها و پستی‌ها و بدیهی است که عقل، عدل، شرع و انصاف چنين سازشی را نمی‌پذیرند.

حضرت سیدالشهدا(ع) با جمله «مثلي لا يبايع مثله» قيام خود را از حالت فردی و شخصی خارج و به صورت يک اصل كلی و قانون عقلی مطرح می‌كند. بنابراين، قيام عاشورا، قيام فردی عليه ديگری، يا گروهی عليه گروه ديگر در مقطعی از تاريخ نيست، بلكه رويارویی همه خوبی‌ها با همه بدی‌ها و ارزش‌ها با ضد ارزشها و نبرد اسلام با كفر است كه تا قيام قيامت ادامه دارد.

نهضت امام حسین(ع)، نهضتی است که وجدان بشری را بشدت تحت تأثیر قرار داد و باعث شد تا تحولی شگرف در نهضت‌های آزادی خواهانه جهت رخ دهد. حرکت بزرگ و انقلابی امام حسین(ع) در حالی رخ داد؛ که امام علیه‌السلام اختیار حضور و نقش‌آفرینی در این رویداد بی‌بدیل را بر عهده اشخاص گذاشته بود.

به رغم اینکه، حسین بن علی(ع) در جایگاه شیخ و بزرگ عشیره بنی‌هاشم از یک سو و از سوی دیگر به جهت قرابت با رسول خدا(ص) مورد توجه و تبعیت خیل عظیمی از عشایر و قبایل عرب بود، هیچگاه او از این جایگاه برای گسترش تعداد نفرات و همراهان و مردان جنگی خود بهره نبرد! بلکه موضوع را در آزادی کامل با شخصیت‌ها مطرح و اختیار حضور و یا عدم حضور را به عهده آنان واگذار می‌کرد.

همه کسانی که در آن برهه زمانی با امام حسین(ع) دیدار کردند، چه کسانی که در مدینه بودند همچون محمد حنفیه، عبدالله بن جعفر و یا کسانی که در مکه بودند همچون عبداللّه بن مطیع، عبداللّه بن عمر، عبداللّه بن عباس، یحیی بن سعید، ابوسعید خدری و یا حتی کسانی که در فواصل مختلف مسیر همچون فرزدق، بشر بن غالب، ابوهره، زهیربن قین،حرّ ریاحی، عبیدالله بن حرّ جعفی، نافع بن هلال و یا طرماح و ... هیچ‌کدام مورد جبر و یا اجبار قرار نگرفتد.

تنها نکته بسیار مهم وصیت نامه‌ای بود که ایشان قبل از عزیمت به کوفه به رشته تحریر درآورد. به راستی که این نامه در عین حالی که بسیار مختصر و کوتاه است، حاوی پیام ارزشمند و هدف غایی امام از نهضت است.

«أنّ الحسين لمّا فصل متوجها إلى العراق أمر بقرطاس، و كتب بسم اللّه الرّحمن الرّحيم من الحسين بن عليّ إلى بني هاشم، أمّا بعد؛ فإنّه من لحق بي استشهد، و من تخلّف لم يبلغ الفتح، والسّلام؛ حسين عليه‌السلام هنگامى كه رو به سوى عراق كرد، كاغذى خواست و نوشت: به نام خداى بخشنده مهربان. از حسين‌بن على، به بنى‌هاشم. امّا بعد، هر كس با من همراه شود، شهيد مى‌شود و هر كس از من روى بگرداند، به پيروزى نمى‌رسد. والسّلام. (اللّهوف في قتلى الطّفوف السّيّد ابن طاوس الحسني: 40).

پیروزی مدنظر امام حسین(ع) پیروزی بر سرزمین‌ها نیست بلکه منظور و هدف ایشان پیروزی حق و رسوایی باطل است، در حالی که ایشان به این پیروزی در همان ابتدای نهضت ایمانی قلبی داشت

بهره‌گیری حسین‌بن علی(ع) از عبارت «لم یبلغ الفتح» بسیار مهم و حائز توجه است چراکه اشاره دقیق و شگرفی به منطبق بودن اهداف این نهضت با نهضت پیامبر(ص) دارد.

پیروزی مدنظر امام حسین(ع) پیروزی بر سرزمین‌ها نیست بلکه منظور و هدف ایشان پیروزی حق و رسوایی باطل است، در حالی که ایشان به این پیروزی در همان ابتدای نهضت ایمانی قلبی داشت. 

جنگ و دشمنی بنی‌امیه با مبادی اسلامی و رهبر بزرگ دین مبین اسلام بر کسی پوشیده نیست. ابوسفیان و طرفداران و قبیله اش در ظاهر و باطن با اسلام و مسلمین از هیچ دشمنی دریغ نورزیدند. هنگامی که روز پیروزی و فتح بزرگ مکه رخ داد در حالی که تیزی تیغ را بر گردن خود حس می‌کردند در ظاهر اسلام را پذیرفتند. اما هیچ‌گاه به مبانی اسلامی معتقد نشدند و همواره در پی احیا آن حکومتی بودند که اساس آن را در مکه و در دوران جاهلیت بنا نهادند. یزید آخرین امید معاویه برای تحقق خواب‌های خود و پدرش ابوسفیان در پایین کشیدن پرچم لااله الا الله و تبدیل اسلام به ملعبه دست مشرکان بود.

از همین جاست که به اهمیت سخن امام(ع) پی می‌بریم. در واقع مقصود ایشان از «لم یبلغ الفتح» در آن وصیت نامه این است که «فتح» زمانی رخ می‌دهد که خون بر شمشیر پیروز خواهد شد و تمام ظاهرسازی‌های التزام گونه امویان در عمل به مناسک اسلامی در نزد جامعه بشری هویدا خواهد شد تا شهادت مظلومانه سبط پیامبر اسلام همچون لکه ننگی در دامان تاریخ سیاه بنی امیه نشان‌گر ماهیت و ذات خبیث آنان باشد.

محمد عبیات؛ کارشناس روابط عمومی آموزش و پرورش ناحیه یک اهواز

انتهای پیام 

captcha