انقلاب اسلامی؛ ثمره اجتماع حکمت و فقاهت/ وجه مشترک فلاسفه چهار سده اخیر
کد خبر: 3844118
تاریخ انتشار : ۰۱ مهر ۱۳۹۸ - ۰۹:۰۹
حسن بلخاری بیان کرد:

انقلاب اسلامی؛ ثمره اجتماع حکمت و فقاهت/ وجه مشترک فلاسفه چهار سده اخیر

گروه اندیشه ــ رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با اشاره به دوره چهارصد ساله اخیر در فلسفه بیان کرد: پیش از ملاصدرا، جمع حکمت و فقاهت را نداریم و این دوره چهارصد ساله دوره‌ای است که همه افرادی که در فلسفه کار می‌کنند، حکیم و فقیه هستند که ثمره آن انقلاب اسلامی است. ویژگی مهم این دوره چهارصدساله نزد حکمای این دوران، وجود چهار عنصر بنیادی حکمت، فقاهت، اخلاق و شریعت است.

حسن بلخاری

به گزارش خبرنگار ایکنا؛ مراسم بزرگداشت حکیم میرزاجهانگیرخان قشقایی، یکشنبه، ۳۱ شهریور، با حضور جمعی از اندیشمندان و علاقه‌مندان در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد.

حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، در این مراسم بیان کرد: شاید برخی ندانند که میرزاجهانگیرخان قشقایی برای چه دوره‌ای هستند که در این زمینه باید بگویم، ایشان در سال ۱۲۴۳ هجری قمری، یعنی ۱۹۸ سال پیش متولد شدند و در سال ۱۳۲۸ هجری قمری نیز در اصفهان دار دنیا را وداع گفتند. ایشان در دوره چهارصد ساله بعد از حکمت متعالیه صدرا پا به جهان معاصری که در آن زندگی می‌کنیم گذاشتند و قطعاً یکی از حلقه‌های وصل مهم ایجاد نسبت میان عصر ما و حکمت متعالیه ملاصدراست.

امیدواریم دوره بعدی، دوره جهانی شدن حکمت متعالیه باشد

وی افزود: البته او تنها نیست و استاد بزرگش یعنی محمدرضا قمشه‌ای، مرحوم جلوه، آخوند کاشی، مرحوم رحیم ارباب و ملاهادی نیز هستند و ظرف چهارصد سال قبل، کسانی را که شارحان و ناقلان حکمت متعالیه بوده باشند کم نداشته‌ایم. اما واقع این است که در این میان، میرزا جهانگیرخان که استاد کسانی مانند مرحوم بروجردی و رحیم ارباب است، یکی از چهره‌های ممتاز این دوره چهارصد ساله محسوب می‌شود و نمی‌دانیم اگر مکتب اصفهان و تهران نبود، آیا امکان انتقال سرمایه عظیم ملی شیعی حکمت متعالیه به عصر امروز محقق می‌شد یا خیر و امیدواریم دوره بعدی، دوره جهانی شدن این حکمت باشد. چراکه آنچنان که جهانیان، بوعلی و شیخ اشراق را می‌شناسند، تقریباً از ملاصدرا اطلاعی ندارند.

وی در ادامه افزود: ویژگی مهم این دوره چهارصدساله نزد حکمای این دوران، وجود چهار عنصر بنیادی، حکمت، فقاهت، اخلاق و شریعت است. این‌ها آن نکات بنیادینی است که این شخصیت‌ها با این نکات قابل تعریف هستند. از یک طرف حکمت در جان و جهان این‌ها و در نفس و روح و کنش عالمانه این‌ها حضور برجسته دارد و تقریباً هم صدرایی هستند. گرچه مرحوم جلوه را داشتیم که شفا را ترجیح می‌داد، اما ملاهادی و جهانگیرخان بیشتر گرایش صدرایی داشته‌اند و نکته مهم دیگر مسئله فقه است. پیش از ملاصدرا، جمع حکمت و فقاهت را نداریم و این دوره چهارصد ساله دوره‌ای است که همه این‌ها حکیم و فقیه هستند که بسیار مهم است و اجتماع حکمت و تفقه می‌تواند مثلاً ثمره‌ای مانند انقلاب اسلامی داشته باشد.

دیدگاه جامعه‌شناسی سیاسی

رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی تصریح کرد: یقیناً اگر از دیدگاه جامعه‌شناسی سیاسی نگاه کنید، این دوره که حکمای بزرگ ما که در حکمت سر به آسمان می‌سایند، در فقاهت نیز مسلط هستند. داستان ظریف اجتهاد مرحوم رحیم ارباب را بیان کرده‌ام. این مسئله می‌توانست جامعه ایرانی را به جایی برساند که بتواند این حرکت عظیم را در سال ۵۷ انجام دهد. از طرفی در کنار این حکمت و فقه، اخلاق را داریم و هریک از این بزرگان، از جمله میرزا جهانگیرخان در مسئله زهد و اخلاق، انصافاً بی‌نظیر هستند.

وی در ادامه با اشاره به حکایتی از نحوه زیست زاهدانه میرزاجهانگیرخان بیان کرد: در احوالات مرحوم جهانگیرخان به نقل از کسی که کاروان‌دار بوده، آمده است که می‌گوید: کاروانی را از اصفهان برای زیارت امام رضا(ع) راه انداختیم. در جمع نیز یک کسی بود که سن کاملی داشت و سوار بر یک حمار بود. یک کلاه پوستین هم داشت و فوق‌العاده متخلق بود. در حین راه رفتار عجیبی از ایشان دیدیم. از جمله اینکه این حماری که همراه داشت در مواردی پیش می‌آمد که در بلندی‌های مسیر سوار آن نمی‌شد و حتی بار‌های دوش حمار را نیز کم می‌کرد تا کمتر به او فشار بیاید. البته در اینجا یاد این نکته افتادم که چرا این اخلاق مفقود شده است که در ادامه بدان می‌پردازم. حکمت و فقاهت ما با توجه به این اخلاق به تعالی رسید، اما باید بررسی کرد که چرا این اخلاق کم شده است.

بلخاری در ادامه تصریح کرد: جالب است که در اواخر دوره صفوی یک مسجدی در اصفهان ساخته می‌شد و خیّری از ثروتمندان بانی ساخت این مسجد بود و ایشان هر روز برای سرکشی به مسجد می‌آمد. یک روز در بازدید روزانه خود دید، کارگری در استری آجر بار کرده است و این حمار که گرسنه بود، همچنان که از کنار دیوار حرکت می‌کرد، علف‌هایی را که روییده بود نیز می‌خورد و مجدد به حرکت ادامه می‌داد. زمانی هم که می‌ایستاد کارگر به او شلاق می‌زد. این خیر نزد معمار رفت و گفت باید بنای مسجد را تخریب کنید و مجدداً بسازید چراکه در مسجدی که دیوار آن با ظلم به یک حمار ساخته شود، نمی‌توان نماز خواند. بعد دستور داد در مسیر این استران و حیوانات که بار می‌آوردند آب و غذا آماده کنند. بنابراین این اخلاق است و آن کاروان‌دار می‌گفت که این پیرمرد را می‌دیدم که در مواردی که به سربلندی راه می‌رسید، بار را از دوش حمار برمی‌داشت و خودش حمل می‌کرد و بعد وقتی می‌دید که برخی از افراد با شلاق پشت حیوان را می‌زنند آن‌ها را از این کار بازمی‌داشت.

وی در ادامه افزود: ایشان می‌گوید که به مشهد رسیدیم که در این هنگام تولیت آستان قدس به استقبال آمدند و سراغ آیت‌اللهی را گرفتند. کاروان‌دار می‌گوید ما در اینجا آیت‌الله نداریم و زمانی که نشان میرزا جهانگیرخان را می‌دهند، تازه متوجه می‌شود که او چه کسی است و می‌گوید که ایشان رفته‌اند تا برای برخی‌ها از چاهی آب بیاورند. به هر حال در این دوره چهارصد ساله، جمع این عناصر بنیادی را داریم، اما مسئله این است که ببینیم عامل اصلی همنشینی فقاهت و حکمت چیست؟ قطعاً یکی از دلایلش میل زیاد حکمت از زمان ملاصدرا به حکمت شیعی است.

اخلاق در جوار فقاهت، حکمت و شریعت

رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با بیان اینکه اگر بخواهیم مسیر فلسفی را طی کنیم، ملاصدرا که با او حکمت، شیعی شد وامدار صدرالدین دشتکی است که فوق‌العاده مهم است، گفت: قطب‌الدین شیرازی نیز در طب و ... مهارت داشته، اما یک سینوی و شیرازی است، اما در شیراز صدرالدین دشتکی را می‌بینید و یکی از موارد مهم اتحاد نفس و بدن است که او مطرح می‌کند. در جهان فلسفه نفس را مجرد و جسد را مجسد و امکان اجتماع این‌ها را ممتنع می‌دادند، اما دشتکی برای اولین بار در این زمینه نظریه‌پردازی کرده که این نظریه در فلسفه صدرا بازتاب وسیعی پیدا می‌کند.

بلخاری تصریح کرد: اگر در کنار فقاهت، حکمت و شریعت، اخلاق را داریم، یعنی در حوزه فلسفه می‌تواند از نتایج اتحاد نفس و بدن باشد. اگر حقیقت حکمت نظری‌تان بالغ نمی‌شود، مگر اینکه در حکمت عملی و اخلاق نیز برجسته شوید. از جمله نتایج اتحاد نفس و بدن در حکمت متعالیه این است که آن کسی که در حکمت متعالیه از نظر نظری برجسته شد در فقه، عمل و زهد نیز باید برجسته شود، اما مسئله دوم در این زمینه و در کنار اجتماع فقاهت، شریعت، حکمت و زهد، مسئله نهج‌البلاغه است. یک بحثی در باب میرزا جهانیگر خان بوده که آیا ایشان شرحی بر نهج‌البلاغه داشته است یا خیر. برخی گفته‌اند شرحی داشته و برخی می‌گویند که نداشته است. البته روز‌های چهارشنبه جلسه درس شرح نهج‌البلاغه داشته است و با ذهن حکمی خود نهج‌البلاغه را شرح کرده است.

نهج‌البلاغه از زمان ملاصدرا منبع حکمت می‌شود

وی بیان کرد: ظاهراً یک شرح نهج‌البلاغه برای محمدباقر نواب بوده است و میرزا جهانگیرخان اصرار داشته که این کتاب را چاپ کند و این اصرار ایشان تبدیل به این شد که تدریس را داشته باشد. یکی از ویژگی‌های این دوره چهارصد ساله در میان علمای برجسته، انس با نهج‌البلاغه بوده است که این نیز متأثر از ملاصدراست. ملاصدرا در سفر سومِ موقف دوم اسفار اربعه خطبه اول نهج‌البلاغه را شرح داده است. یکی از عوامل اصلی اجتماع عناصر بنیادین که حکمایی فقیه و فقهایی حکیم آفرید، دقیقاً این است که از ملاصدرا به بعد، کتاب نهج‌البلاغه به عنوان یکی از منابع بنیادی حکمت ما می‌شود.

بلخاری در ادامه تصریح کرد: یکی از مباحث مهم فلسفه، وحدت عددی است و حضرت ذات را از وحدت عددی مبرا می‌دانیم و ملاصدرا در اینجا بحث مهمی دارد. ملاصدرا که به شدت روی روح و جان و جهان میرزا جهانگیرخان تأثیر داشته، در بخشی از موقف دوم از سفر سوم اسفار می‌نویسد: «در سخنان امام علی(ع) در خطبه‌ای که ایراد فرموده‌اند چیزی آمده که دلالت بر نفی زائد بودن صفات الهی به بهترین وجه آن دارد. چنانکه در اولین خطبه فرموده که آغاز دین شناخت اوست و کمال شناختش باور کردن او و نهایت باور کردنش یگانه دانستن او و غایت یگانه دانستنش اخلاص به او و حد اعلای اخلاص او نفی صفات زائد بر ذات او است، چه اینکه هر صفتی گواه این است که غیر موصوف است و هر موصوفی شاهد بر این است که غیر صفت است، پس هر کس خدا را با صفتی وصف کند، او را دو تایش انگاشته که در این صورت دارای اجزایش دانسته که در این صورت حقیقت او را نفهمیده که در این صورت برایش جهت اشاره پنداشته و هرکه برای او جهت اشارت پنداشته، در این صورت محدود و به شماره‌ آورده و آنکه گفت بر فراز چیست، بخشی از هستی را خالی از او تصور کرده است». این سخن شریف با همه مجاز فراگیر، تمامی مسائل الهی با براهین خود است و حال اشاره به برخی از اسرار و راز‌های آن می‌کنیم.

وی بیان کرد: معتقدم که کلاس‌های درس چهارشنبه‌های جهانگیرخان که اختصاص به نهج‌البلاغه داشته، صرفاً مسئله تعبد و تشرع نبوده و از زمان ملاصدرا به بعد حکمای ایرانی و شیعی متوجه شدند که نهج‌البلاغه به عنوان یکی از عظیم‌ترین کتب بلاغت و فصاحت، می‌تواند سرچشمه منور احکام حکمی و دستاورد‌های حکمی باشد.

انتهای پیام

captcha