اربعین در آینه شعر آئینی/ چهل منزل زیارت کرده‌ام ماه جمالت را
کد خبر: 3850199
تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱۳۹۸ - ۱۴:۵۷

اربعین در آینه شعر آئینی/ چهل منزل زیارت کرده‌ام ماه جمالت را

گروه ادب ــ اربعین حسینی همزمان با بیستم ماه صفر، روز غم و ماتم شیفتگان و محبان اهل بیت(ع) است، روزی که در شعر آئینی نیز جایگاه و منزلت ویژه‌ای یافته است.

اربعین در آینه شعر آئینی/ چهل منزل زیارت کرده‌ام ماه جمالت را
به گزارش خبرنگار ایکنا؛ بیستم ماه صفر المظفر، روز اربعین حضرت سیدالشهدا (ع) و یاران باوفایش است و همه دوستداران و ارادتمندان امام حسین (ع) این روز را به سوگ می‌نشینند. در این میان شاعران و ذاکران اهل بیت (ع) نیز در ابراز ارادت به ساحت مقدس امام حسین (ع) و خانواده ایشان سروده‌هایی را تقدیم می‌کنند که در ادامه برخی از این شعر‌ها و سروده‌ها را بازخوانی می‌کنیم؛

سیدمحمدجواد شرافت
مصحف نوری و در واژه و معنا تازه
وحی آیات تو هر لحظه و هر جا تازه
هرچه تکرار شود نام تو تکراری نیست
ما و شیرینی این شور سراپا تازه
و جهان داغ تو را تازه نگهداشته است
نه، نگهداشته داغ تو جهان را تازه
موج در موج به سر می‌زند و می‌گرید
مانده داغ لب تو بر دل دریا تازه
آه‌ ای کشته افتاده به هامون زخمی
آه‌ ای زخم تو در غربت صحرا تازه
تازه می‌خواست کمی معرکه آرام شود
نعل‌ها تازه شد و داغ دل ما تازه
کاروان رفت به مهمانی کوفه که در آن
کوچه در کوچه شود غربت مولا تازه
کاروان رفت به مهمانی شام، آه از شام!
زخم‌ها کهنه، ولی زخم زبان‌ها تازه
کاروان رفت، ولی راه تو در عالم ماند
با شکوه قدم زینب کبری تازه
اربعین است و قدم در قدم اعجاز غمت
پر طپش، گرم، پرآوازه، شکوفا، تازه‌
ای که امروز جهان مات شکوه تو شده است
مانده غوغای تو در جلوه فردا تازه
تا که غم هست و حرم هست و علم هست و قلم
جلوه توست در آیینه دنیا تازه

حجت الاسلام ابوالفتح دعوتی‌

ای شما دلداگان جان‌نثار شاه دین
این چه غوغا و چه آشوب است اندر اربعین
خون هفتاد و دو تن گر ریخت اندر کربلا
این زمان هفتاد و دو ملت بگردیده به پا
تا بگیرند انتقام از ظالمان روزگار
در هر آن شهر و هر آن مرز و دیار
تا بدانی چیست رمز انقلاب اربعین
بایدت با چشم باطن بنگری بر اربعین
اربعین فریاد ملت‌هاست بر نسل یزید
اربعین فریاد انسان‌هاست بر کاخ سفید
اربعین جوشیدن بغض است از دریای خون
تا کند کاخ یزیدان زمان را سرنگون
اربعین آمد که تا ویران کند مکر یهود
اربعین آمد که تا رسوا کند آل سعود
اربعین بنیاد اسرائیل را پی می‌کند
اربعین از کربلا تا قدس را طی می‌کند
اربعین بر مردگان خسته جان، جان می‌دهد
خلق‌های خسته را داروی ایمان می‌دهد
اربعین بر تیغ و بر شمشیر غالب می‌شود
آتشی بر جان اسرائیل غاصب می‌شود
انقلاب ما خودش از اربعین نیرو گرفت
شور عاشورا گرفت و قوت بازو گرفت
هدیه پیر خمین است این حضور اربعین
یالثارات الحسین است این ظهور اربعین
این خروش مردم و این نفخ صور
آیتی عظمی است بر عصر ظهور
اربعین خون شهیدان را روایت می‌کند
همزمان از ظلم آمریکا شکایت می‌کند
تا که ملت‌ها شوند اندر خروش
بر خراب خانه ضحاک زشت مار دوش
لشکر میلیونی دلدادگان اربعین
بانگ لبیک جوانان است بر سالار دین

محمد غفاری

تا کشتنت به نیت قربت شروع شد
این شعر در نهایت غربت شروع شد
بعد از هجوم آن همه داغ و غم و فراق
تازه برای خواهر اسارت شروع شد.
اما چه باک! مثل علی لب که باز کرد
با خطبه‌اش حماسه و عزت شروع شد
در یک کلام این اثر کار زینب است
امروز اگر که روضه و هیئت شروع شد
آن کاروان که از دل تاریخ می‌گذشت
در اربعین رسید و زیارت شروع شد
آن لحظه‌های در حرمت مثل ابر رفت
برگشتم از زیارت و حسرت شروع شد

استاد غلامرضا سازگار

اگر چه با اسارت، کوچ از این دشت بلا کردم
نه تنها شهر کوفه، شام را هم کربلا کردم
صفایم کربلا و مروه شام اسم تو لبّیکم
شروع سعی از گودال تا طشت طلا کردم
چهل منزل زیارت کرده‌ام ماه جمالت را
چهل شب در نماز شب تو را هر شب دعا کردم
به اجرای وصیت‌های تو تنها کمر بستم
جفا بعد از جفا دیدم به عهد خود وفا کردم
جدا شد بندبندم در کنار قتلگاه از هم
دمی که دخترت را از روی نعشت جدا کردم
دلم در قتلگه بود و دم دروازه کوفه
جمالت را زیارت بر فراز نیزه‌ها کردم
تو با آوای قرآن معجز ختم رسل کردی
من از یک خطبه اعجاز علیِ مرتضی کردم‌
نمی‌دانم چگونه بی‌تو رفتم بی‌تو برگشتم‌
نمی‌پرسی چه‌ها دیدم چه‌ها گفتم چه‌ها کردم؟
نماز شب نشسته خواندم، اما روز، استادم
به شمشیر بیانم نهضتی دیگر به پا کردم
به دست بسته در بزم یزید بی‌حیا رفتم.
ولی از دست زین العابدین زنجیر وا کردم
غریبی علی و فاطمه بر من مجسم شد
شبی که دخترت را دفن در ویران سرا کردم
کنار طشت زر دیدم که زهرا بر تو می‌گرید
گریبان چاک دادم گریه با صاحب عزا کردم
اگر چه قامتم خم شد قیامت کرد هر گامم
به جان مادرم حق قیامت را ادا کردم

افشین علا

چند میلیون تن خروشان!‌ای تن بی‌سر چه کردی؟
هر طرف، چون چشمه جوشان،‌ای تن بی‌سر چه کردی؟
چند میلیون، زائر آن هم، جمله با پای پیاده
با چنین سیلی خروشان،‌ای تن بی‌سر چه کردی؟
تشنه این خم، هزار و چارصد سالند مردم
قرن‌ها با می‌فروشان،‌ای تن بی‌سر چه کردی؟
اربعین تا اربعین، در حسرت رخت سیاهت
سرخ پوشان سبزپوشان،‌ای تن بی‌سر چه کردی؟
تا ابد می‌لرزد از طبل عزایت پشت باطل
با ضعیفان با خموشان، ای تن بی‌سر چه کردی؟
عالمی مست از سبوی‌های و هوی زائرانت
با گلوی باده‌نوشان، ای‌تن بی‌سر چه کردی؟

یک شعر هم از مرحوم استاد حبیب الله چایچیان(حسان) زمزمه می‌کنیم؛

بار بگشایید، اینجا کربلاست
آب و خاکش با دل و جان آشناست
بر مشام جان رسد بوی بهشت
به به از این تربت مینوسرشت
کربلا،‌ای آفرینش را هدف
قبله گاه عاشقان از هر طرف
طور عشق است و مطاف انبیا
نور حق اینجاست،‌ای موسی بیا
جسم را احیا اگر عیسی کند
جان و تن را کربلا احیا کند
گر سلامت رفت، از آتش خلیل
نور ثارالله شد او را دلیل
کربلا، قربانگه ذبح عظیم
عرش رحمان را صراط مستقیم
گر خدا خواهی، برو این راه را
کن زیارت کوی ثارالله را
شد ز عاشورای او یک اربعین
قتلگاهش را به چشم دل ببین
ماه، اینجا، واله و سرگشته است
و آن شهاب ثاقب از خود رفته است
گرد غم، افشانده بر سر کهکشان
اشک خون ریزد هنوز از آسمان
اختران، سوزند، چون شمع مزار
مرغ شب می‌نالد اینجا زار زار
گاه در صحرا خروش و گه، سکوت
خفته در اینجا شهیدی لا یموت
حضرت سجاد بر خاکش نوشت
تشنه لب شد کشته سالار بهشت
اربعین است، اربعین کربلاست
هر طرف غوغایی از غم‌ها به پاست
گویی از آن خیمه‌های نیمسوز
خود صدای العطش آید هنوز
هر کجا نقشی، ز داغ ماتم است
هرچه ریزد اشک، در اینجا، کم است
باشد از حسرت در اینجا یاد‌ها
هان به گوش دل شنو، فریاد‌ها
در دل هر ذره، صد‌ها مطلب است
ناله سجاد و اشک زینب است
باید اینجا داشت گوش معنوی
تا مگر این گفتگو‌ها بشنوی
عمه جان، اینجا حسین از پا فتاد
چهره بر این تربت خونین نهاد
عمه جان، این قتلگاه اکبر است
جای پای حیدر و پیغمبر است
عمه جان، قاسم، در اینجا شد شهید
تیر بر قلب حسین اینجا رسید
عمه جان، عباس اینجا داد دست
وز غمش پشت حسین اینجا شکست
اصغر لب تشنه، اینجا، عمه جان
شد ز تیر حرمله خونین دهان
از برای غارت یک گوشوار
شد در اینجا، کودکی نیلی عذار
تا قیامت، کربلا ماتمسراست
حضرت مهدی، «حسان»، صاحب عزاست
 
انتهای پیام
captcha