رد پای عرفان و فلسفه فاطمی در ادبیات
کد خبر: 3875045
تاریخ انتشار : ۰۹ بهمن ۱۳۹۸ - ۰۹:۱۴

رد پای عرفان و فلسفه فاطمی در ادبیات

گروه معارف ــ بررسی آثار برخی از شاعران آیینی نشان از تغزل عارفانه و رگه‌های فلسفی با ریشه مکتب فاطمی دارد اما برخی اشعار فاطمی هم دچار انحراف شده و تنها احساس مخاطب را درگیر کرده است.

رد پای عرفان و فلسفه فاطمی در ادبیاتشعر شکوهمند مذهبی در ادبیات گرانمایه فارسی یا همان شعر دینی که به آیینی شهره شده است، ریشه در قرن چهارم هجری یا حتی پیش‌تر از آن دارد و خوشبختانه در دوره معاصر تا حدود بسیاری همگام با دگرگونه‌های ژرف و تطور عمیق شعر پس از نیما حرکت کرده است. این حرکت هوشمندانه در دهه‌های اخیر عمیق‌تر و گسترده‌تر شده است و در این نحله شعری شاهد آثار موثرتر و ماناتری شده‌ایم.

شاعران بزرگ از جمله خسرو احتشامی هونه‌گانی، حسین منزوی، غلامرضا شکوهی خراسانی، علی موسوی‌گرمارودی، علی انسانی و شاعران جوان بسیاری در جریان شعر مذهبی قلم زده‌اند که به شعر دینی در روزگار ما گستردگی و شتاب بیشتری بخشیده است.

آثاری که با نگاهی نو و عمیق درباره حضرت فاطمه(س) سروده شده‌اند در نگاه نخست شعری ناب‌اند و هم‌دوش غزل امروز (نئوکلاسیک) و در نگاه بعدی، دیدی از افق روشن و متعالی به ساحت آسمانی کوثر الهی و در نگاه بعدتر مرثیه‌ای جانگداز در سوگ یاس نبوی.

دیگر، سخن از عجز و لابه در این خصوص نیست. دیگر سخن، تنها نگاهی عاطفی نیست که فقط به تحریک احساس مخاطب دست یازد. با نگاهی فراتر با نگاهی فراتر روبه‌روییم که صد البته عقبه‌ای در شعر دیرین مذهبی دارد و در اینجا آن نگاه گسترش یافته است.

در این مقال کوتاه اشاره‌ای گذارا خواهیم داشت که برای بررسی و تحلیل دقیق‌تر و مبسوط‌‌تر فرصتی فراخ لازم است. همین‌جا بگویم برای دسترسی به آثار متعالی از زمینه شعر فاطمی می‌توان به گزیده‌های جذاب و نایابی که چاپ و منتشر شده است، رجوع کرد. از جمله مجموعه «فیروزه خاتم» به اهتمام و انتخاب هادی وحیدی که از سوی انتشارات سوره مهر در پیشخوان کتاب‌فروشان نشسته است.

و اما بعد:

این آستان که هست فلک‌ سایه‌افکنش

خورشید شبنمی است به گلبرگ گلشنش

تا رخصت حضور نیابد شب طلوع

از ادب نتراود به روزنش

      خسرو احتشامی هونه‌گانی

 

ای عالم امکان خبر، تو مبتدایش

آن جمله‌ای که در خور معنا شدن نیست

سنگ صبور مردی از آنگونه بودن

با هیچ زن ظرفیت زهرا شدن نیست

   حسین منزوی

 

ازدواج علی و فاطمه با آن برکات

چشمه‌ای بود که پیوند دو دریا می‌کرد

.

.

.

باغ در آتش و گل پرپر و شکسته نهال

باغابان مهر به لب داشت تماشا می‌کرد

   سید رضا موید

 

وقتی به خواب می‌روی ای کوثر کثیر

لالایی خدیجه نباشد، ملک که هست

  غلامرضا شکوهی

 

آن راز سر به مهر که حافظ غریب‌وار

می‌گفت صبح زود به باد صبا تویی

در خانه تو گوهر بعثت نهفته است

راز رسالت همه انبیا تویی

   مرتضی امیری اسفندقه

 

آفرید از گل و آیینه و لبخند تو را

سپس از عطر نفس‌های خود آکند تو را

گسترش یافت افق تا افق آن زیبایی

وقتی ای آیینه‌ی حسن شکستند تو را

   قربان ولیئی

 

خم کرد ای یگانه سپیدار باغ وحی

آن هجده بهار پر از ماجرا تو را

تحریف دین، فراغ پدر، غربت علی

انداخت این سه دردِ مجسم ز پا تو را

   قادر طهماسبی

حضور گرم عناصر شعر در این سروده‌ها مشهور است. مخاطب با شعر روبه‌رو است و بعد با مدیح و مرثیه. در این نگاه متعالی خورشید شبنمی به گلبرگ گلشن زهرا است و ماهتاب پاس ادب و احترام او را دارد و بدون اجازه از روزن نمی‌تراود و هیچ زن ظرفیت وجودی کوثر الهی را ندارد و نوری است ازلی که مبتدای خبر عالم است.

تغزل عارفانه در جای جای این سروده‌ها جاری و ساری است و رگه‌های فلسفی و کلامی در ادبیات شکوهمندی به چشم می‌خورند. اعتراض واضح به سیاست‌گذاری‌های بعد حضرت پیامبر(ص) از روشن‌ترین مولفه‌های شعر فاطمی است.

گنچینه ادبیات گران‌سنگ فارسی با گوهران چامه‌ها و چکامه‌های فاطمی گران‌مایه‌تر و سنگین‌تر شده است. بگذارید این سخن نقدآمیز را هم بگویم که در دهه اخیر در شعر شاعران جوان و جوان‌تری که در شعر مذهبی فعال‌ترند، آثار کم‌مایه تر نیز دیده می‌شود که فقط قصد اشک گرفتن از مخاب دارد و شعر از بن‌مایه‌های هنری تهی است و تنها حس مخاطب را هدف گرفته‌اند و گاه به یک بار خواندن نیز نمی‌ارزد.

می‌بایست آسیب‌شناسی جدی در این خصوص اندیشیده شود و باید خطاب به آنان از زبان شاعر بزرگ زنده یاد سید اسماعیل بلخی بگوییم:

تأسیس کربلا نه فقط که بهر ماتم است

دانش‌سرای مکتب اولاد آدم است

از خیمه‌گاه سوخته تا ساحل فرات

تعلیم‌گاه رهبر خلق دو عالم است

یادداشت از هادی وحیدی، مدرس آموزش عالی و پژوهنده ادبیات

انتهای پیام
captcha