کرونا و بحران معنا / وقتی تمام چشم‌ها به آزمایشگاه خیره می‌شود
کد خبر: 3930251
تاریخ انتشار : ۳۰ مهر ۱۳۹۹ - ۱۰:۳۳
مهرداد عربستانی در گفت‌وگو با ایکنا مطرح کرد؛

کرونا و بحران معنا / وقتی تمام چشم‌ها به آزمایشگاه خیره می‌شود

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران درباره نقش کرونا در معنای زندگی معتقد است که پیامد این گونه مسائل ایجاد بحران بی‌معنایی است؛ زیرا نظمی را که انسان در ذهن دارد و با آن به دنیا، زندگی و رفتارش معنا می‌دهد، یک‌باره به هم می‌ریزد و تلاش‌هایی صورت می‌گیرد تا این نظم دوباره برقرار شود.

مهرداد عربستانی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران،

با ظهور ویروس کرونا و همه‌گیری آن در جهان، پرسش‌های متعددی درباره نسبت دین و جامعه در جهان کرونازده مطرح شده است؛ به تعبیری شاید تداعی‌کننده تجربه وبا و مرگ سیاه در قرون وسطا یا آنفلوانزای اسپانیایی در اوایل قرن بیستم باشد. وبا در آن زمان باعث شد که دنیای مسیحیت به چالش کشیده شود،پ تا جایی که برخی معتقد شدند باید پای کلیسا را از زندگی اجتماعی بیرون کشید. امروز و در قرن بیست و یکم نیز بحران کرونا می‌تواند بر جوامع بشری به ‌ویژه در ابعاد دینداری اثر بگذارد. آیا این بیماری مانند وبا یا پدیده‌های مشابه در تاریخ بشر می‌تواند سبب تغییرات اساسی در رفتار دینی افراد و جوامع بشری شود؟

پرسش‌های متعددی در این باره مطرح می‌شود. اساساً دین‌ورزی در دوره‌های مختلف از بحران‌ها یا مسائل مبتلابه جوامع چه تأثیری پذیرفته است؟ جامعه ایران با خصائص منحصربه‌فردش چه تأثیری از این پدیده‌ها می‌پذیرد؟ داستان معانی در جامعه بشری چگونه می‌شود؟ آیا به هم می‌ریزد؟ نقش اسطوره‌ها در این میان چیست؟ آیا جوامع بشری به ماوراءالطبیعه بازگشت می‌کنند یا اتفاق دیگری می‌افتد؟ رفتار، مراسم و مناسک‌های مختلف چه تغییراتی خواهند کرد؟ نقش علم چیست؟ برای پیگیری این موضوع و پاسخ به پرسش‌ها با مهرداد عربستانی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، به گفت‌وگو نشستیم که متن آن را در ادامه می‌خوانید.

ایکنا ـ در حالت کلی نسبت دین و جامعه در شرایط بحرانی چگونه است؟

ابتدا باید به معنای بحران تأکید کنیم که چیست. بحران مفهومی عام است و مصادیق آن می‌­توانند بسیار متفاوت باشند؛ مانند یک بحران اقتصادی یا روان‌شناختی مانند بحران میان‌سالگی. همین­ طور بحران اجتماعی یا فجایع طبیعی مثل رانش زمین که در برخی از کشورها و مناطق جغرافیایی بیشتر رخ می‌­دهد و ممکن است فرضاً یک روستان را کاملاً از بین ببرد. یا از طرفی بحران می‌تواند یک همه‌گیری مانند همه‌گیری کرونا یا وبا یا آنفلوانزای اسپانیایی که اموری جهان‌گیر بودند، باشد. به این ترتیب این‌که ما با کدام بحران مواجه هستیم و چه بخشی از دین‌داری به معنای عام می‌تواند تحت تأثیر قرار بگیرد، متفاوت است یا اینکه افراد چه واکنشی به دین نشان دهند، یا سراغ کدام بخش‌ها بروند و کدام بخش‌ها را احتمالاً معطل کنند یا رها کنند، به ماهیت این بحران ربط پیدا می‌کند.

در زمان همه­‌گیری مرگ سیاه در اروپا بعد از مدتی نوعی از نوش‌خواری، شادی و رها کردن همه دغدعه‌­ها، حداقل برای زمانی کوتاه در جامعه رواج پیدا کرد. البته این امر در اسناد و روایات تاریخی ذکر شده است. مردم به جایی رسیده بودند که می‌دیدند که هیچ فریادرسی نیست و دست‌شان هم به جایی نمی‌رسد، در نهایت شاید به سوی یک نوع دم غنیمتی و خوشی رفته بودند. البته این نوع نگاه با نوع نگاه آخرت‌اندیشانه و اینکه دنیا دارای نظم و طرح است و اینکه عدالتی در کار است و همه این وقایع دارای معنایی هستند، تفاوت دارد. طبعاً می‌­توان تصور کرد که این همه‌گیری به بنیادهای نوعی از اندیشه دینی در دنیای مسیحی خلل وارد کرده بود. چنین رفتاری در آن زمان می‌­تواند واکنش به نبود معرفت دینی قدرتمند در تبیین تجربه همه‌گیری باشد.

ایکنا ـ در واقع و با همان نظم موجود را به هم می‌زند؟

بله، همان طور که معروف است، یک نوع چالش بی‌معنایی و معضل تبیین عدالت (عدل الهی) را در اینجا مشاهده می­‌کنیم. در ادیانی که مبتنی بر وحدانیت و اعتقاد به خدای قاهر و عادل هستند، انتظار می‌رود که خداوند نظم، عدالت و انصاف را در دنیا برقرار کند یا در عقبی و داوری نهایی آن را برقرار کند. البته شاید تذکر این نکته بی‌فایده نباشد که در متون مقدس یهودیت به عنوان یک دین وحدانی، از داوری پس از مرگ خبری نیست؛ یعنی در متون اصیل یهودی مانند اسفار خمسه و برخی از کتب انبیاء هیچ جا از آخرت به مثابه داوری پسامرگ خبری نیست و می‌گوید که مجازات و پاداش، همه، در این دنیا رخ می­‌دهد.

دنیای مسیحیت از دامن یهودیت درآمده ولی در متون مقدس مسیحی، به ویژه تا جایی که به یاد دارد در مکاشفه یوحنا، به روز داوری و آخرالزمان اشاره شده است، البته بعدها برجستگی آن در الهیات مسیحی بیشتر می‌­شود. شاید وقتی مردم احساس می‌کنند که چیزی از عدالت در این دنیا احساس نمی‌کنند، تلقی اینکه عدالت در بعد از مرگ هم وجود داشته باشد، برای بعضی زیر سؤال برود.

وقتی می‌بینند که مرگ سیاه و طاعون گریبان هر کسی را می‌گیرد و الزاماً گریبان‌گیر ظالم­‌ترین و گناه­‌کارترین افراد نمی­‌شود و هرجور که سبک و سنگین می‌کنید و حتی معادله را به دنیای پس از مرگ هم گسترش می­‌دهید، ولی نمی‌­توانید بفهمید که با این همه قربانیان گوناگون چطور ­می‌توان عدالت را برقرار کرد. اینجا می­‌تواند گسستی معرفتی رخ دهد. به این صورت است که عدالت در این مواقع دچار چالش می‌شود؛ یعنی چالشی برای بسیاری از متألهان و متکلمان است که چگونه می‌توان برای مردم عدل الهی و عدالت را توضیح داد. طبعاً این گونه تجارب همواره چالش‌های الهیاتی به این ترتیب خواهد داشت.

اما از طرف دیگر در شرایطی مانند کرونا که حدود چند ماهی است آن را تجربه می‌کنیم، می‌بینیم که برخی از مناسک جمعی خیلی تحت تأثیر قرار گرفته و محدود شده‌اند و تأثیرش بر شیوه دینداری را نمی‌توان انکار کرد. بدون اینکه بخواهیم مدعی شویم یا با قاطعیت بگوییم که دین یا دین‌داری الزاماً زیر سؤال رفته یا تضعیف شده است، اما قطعاً جنبه‌هایی از رفتار دینی تضعیف می‌شوند. این ممکن است به نفع جنبه‌های دیگر باشد، مثلاً دینی تأملی­‌تر و فردی­‌تر، یا ممکن است در کل دامن دین را از خیلی از عرصه‌های اجتماعی یا برخی از عرصه‌های اجتماعی برچیند و آن را از این لحاظ تضعیف کند.

ایکنا ـ به تعبیری سکولار شود؟

بله، سکولار نه به معنای لائیک، بلکه به معنای دقیق سکولار، یعنی یعنی برچیده شدن دامن دین از غالب عرصه‌­های اجتماعی و کوتاه آمدن دواعی فراگیر دینی. اگر دین را نه در معنای نرماتیو و هنجاری بلکه در معنای وسیعش در نظر بگیریم، یعنی باورها و اعتقادات عامه مردم، خیلی از باورها و چیزهایی که غیر تجربی ‌هستند، هم شاید جزء منظومه دین به معنای عام قرار گیرند. مانند همین دواعی طبی که با انتصاب به منابع دینی دستورات درمانی صادر می­‌کنند، انواع درمان‌ها که ما با آنها به ویژه در ماه‌های اول کرونا مواجه بودیم. توصیه‌هایی از کتب روایی استخراج می­‌کردند که عمدتاً هم مورد نقد قرار می‌گرفت و از لحاظ علمی‌ خیلی‌هایشان هم خطرناک بودند یا حداقل غیر تجربی بودند. شاید همین غیرتجربی و تا حدی غیرمفید بودن بسیاری از این نوع درمان­‌ها هم باعث شده باشد که این دسته از دواعی ظاهراً دینی نیز اعتبار خود را از دست بدهند.

ایکنا ـ همین که این بخش‌ها مورد توجه قرار می‌گیرند آیا نگاهی تجربی‌تر به علم را شاهد خواهیم بود؟

آنچه مشاهده می­‌کنیم و می‌­توان برای آن گواه و قرائنی را هم ذکر کرد، این است که بیش از هرجا و هر ملجائی که بتوان به آن آویخت، چشم‌های همه به دست دانشمندان در آزمایشگاه‌ها خیره شده است و این که اینها در قدم بعدی چه کاری می‌توانند برای ما انجام دهند. چه دارویی؟ آیا واکسنی هست؟ فکر می‌کنم این چشم دوختن به دانش و دستاوردهای آن نشان از این است که این علم تجربی است که دارد قدرتش را یک بار دیگر به همه دنیا نشان می‌دهد.

یعنی علمی‌که براساس تجربه و دانش انباشتی است، یعنی همین علم مدرن که خیلی رسم شده بود که به عنوان ژست روشنفکرانه مورد نقد قرار بگیرد و در شمارش مضار آن اغراق شود. از جمله اینکه این علم و این نگاه و تکنولوژی­‌هایی که حاصل آن هستند ما را از خیلی چیزها محروم کرده است و ما را اسیر کرده است و این تکنولوژی است که ما را هدایت می‌کند نه ما آن را. اما الان که کارد به استخوان رسیده است می‌بینیم که این توجه به علم تجربی شدت گرفته است و ظاهراً همه می­‌دانند که امید دیگری برای نجات نیست.

البته تجربه‌ای مانند تجربه کرونا یک تجربه ایستادن، تأمل، تعلیق و تعطیلی دنیا را نیز به همراه دارد. خیلی چیزها متوقف شده و اصلاً روال زندگی ما تحت تأثیر قرار گرفته است. این ایستادن به ناچار با خودش تأمل به همراه دارد و تبعاً در خود پتانسیل تغییر در آینده را دارد. اگر این را با تعبیر «آلن بدیو» (Alain Badiou)، فیلسوف معاصر و چپگرای فرانسوی، یک رویداد در نظر بگیریم، یعنی سربرآوردن امری که سابقه نداشته است و ما را با شرایطی که تاکنون تجربه آن را نداشته‌‎ایم مواجه کند. نه اینکه در تاریخ نداشتیم، بلکه به فراموشی رفته یا به ناخودآگاه رفته یا کلاً مغفول شده است. به هر حال الان این امر برای غالب ما تجربه کاملاً جدیدی است، از این لحاظ شاید شبیه رویداد باشد، یعنی چیزی که در دنباله روابط علّی نیامده و دفعتاً سربرآورده است و تمام نظم و روابط علی موجود را به هم می‌ریزد یا در واقع در ورطه خودش فرومی­‌برد. این واقعه می­‌تواند پتانسیل تغییر را در خود داشته باشد، از جمله تغییر در معرفت و رفتار دینی.

ایکنا ـ اگر مایل باشید به مناسک یا اعمال دینی بپردازیم، مثلاً امسال کرونا موجب تعطیلی حج شد که تا حدودی بعید به نظر می‌رسید. به تعبیر استاد فراستخواه مناسکی که اقتصاد پشت آن است به تعطیلی کشیده می‌شود. در عین حال در جامعه منازعاتی درباره چگونگی برگزاری مراسم‌ جمعی محرم ‌شکل گرفت. آینده این گونه مناسک چه خواهند شد؟ آیا شاهد شیوه‌های جدیدی از برگزاری این مناسک خواهیم بود؟

نمی­‌توان پیشی­‌بینی­ کرد، اما بعید می­‌دانم این­ گونه از مناسک جمعی ناپدید شوند. توجه کنید که نهادهای اجتماعی که شکل می‌گیرند یک اینرسی دارند، یعنی تمایل برای برگشتن به حالت ابتدایی‌شان دارند. وقتی که نهادی تضعیف شده است، برای اینکه دوباره شکل نگیرد باید زمان زیادی در حالت تعلیق بماند تا جایی که بی‌اثر و بی‌کارکرد شود و کسانی که در این نهاد ذی‌نفع بوده‌­اند، آن را رها کنند و راه­‌های بدیلی را در پیش گیرند.

در صورتی ‌که این اتفاق بیفتد این نهاد هدفش را از دست می‌دهد. مثلاً آن قدر در شرایط کرونایی بمانیم که کلاس درس معنی خود را از دست بدهد و آن قدر جایگزین برای آن درست شود و شیوه‌های بدیل آموزش تمرین شود و راه بیفتد که وقتی هم شرایط تغییر کرد، کسی احساس نکند که نیازی به برگشتن به کلاس را دارد. در آن صورت آن نهاد تغییر می‌کند، اما نهادها در ذات خودشان بسیار اینرسی دارند چون ربط تنگاتنگ با منافع، علایق و ذهنیت شرطی شده انسان‌ها دارند.

بنابراین بعید می‌دانم مناسک دیرپایی مانند حج به کل بعد از دوران پساکرونا فراموش شود. مگر اینکه آنچنان طول بکشد که آدم‌ها معرفت دیگری پیدا کنند که مثلاً شما می‌توانید نیازهای دینی یا تفسیر دینی‌تان به گونه‌ای باشد که حج در آن جایگاه مرکزی نداشته باشد، اما این امر آیا واقعاً رخ می‌دهد؟ در چه شرایطی ممکن است رخ دهد؟ به نظرم به شدت درگیری ما با بحران و طول مدت آن بستگی دارد.

یعنی بستگی دارد که درگیری ما در این بحران چقدر طول بکشد؟ اگر زمانی باشد که یک نهاد ویژه همچنان قدرت شکل‌گیری مجدد و بازگشت مجدد را داشته باشد، احتمالاً با تغییراتی باز خواهد گشت. اگر خیلی طولانی باشد نهاد ممکن است کارکردش را از دست داده یا با چیزی دیگر جایگزین شود. پیش‌بینی در این‌گونه امور مشکل است، اما اینکه در تاریخ چه اتفاقی افتاده برای اندیشه در مورد تجربه امروز می­‌تواند تا حدودی راهگشا باشد. تا حدودی، چون نباید فراموش کنیم که بحران کرونای امروز اصلاً قابل قیاس با بحران­‌های ظاهراً مشابه مثل آنفلوانزای اسپانیایی در اوایل قرن بیستم یا طاعون یا مرگ سیاه در قرن چهارده میلادی نیست.

امروزه از لحاظ دانش و تکنولوژی بسیار پیشرفت کرده‌ایم. اطلاع‌رسانی آن‌چنان سریع است که اگر WHO یک تصمیم بگیرد و به نتیجه‌ای برسد در عرض چند ساعت به همه دنیا ابلاغ می‌شود. بنابراین این شیوه مواجهه و کنترل همه­‌گیری را بسیار تغییر می‌دهد. به این صورت نیست که اگر در طاعون یا مرگ سیاه اتفاقی افتاده است، حتماً در اینجا هم تکرار می‌شود. باید بدانیم که امروزه وضعیت‌مان خیلی فرق کرده و هرچه رخ داده، ممکن است امروز رخ ندهد.

ایکنا ـ مناسک دیگری مانند عزاداری‌ها اعم از عزاداری‌های دینی یا حتی اجتماعی از جمله تشییع جنازه‌ها چگونه می‌شود؟

اگر منظور مراسم سوگ و تشییع و تدفین باشد، که همین الان هم بسیار تحت تأثیر قرار گرفته‌اند. سوگ و سوگواری اولین چیزهایی بود که توجه همه را به خودش جلب کرد، یعنی یک مناسک جمعی که در همه دنیا باعث تسلیت و تسلی خاطر بازماندگان می‌شود و اگر بازماندگان در انجام آن کوتاهی کند با یک نوع احساس گناه و کم گذاشتن نسبت به درگذشته درگیر می­‌شوند. در عین حال این مراسم جنبه دیگری هم دارد که جنبه برگزاری مراسم متناسب با شأن اجتماعی متوفی است. این موضوع که در کشور خودمان هم می­‌توانیم مشاهده کنید، بخش پرهزینه و سخت این مراسم است. مثلاً خانواده داغدار به طور معمول مجبور بودند تا یک هفته از میهمانان پذیرایی کنند (در برخی مناطق شهری) و انتظار می‌رود که متناسب با شأنشان تا جایی که امکان دارد مراسم باشکوهی را که بسیار هزینه‌بردار است برگزار کنند. تعلیق این مناسک و به شکل فعلی، احساس دوگانه­‌ای را ایجاد کرده است؛ نخست ناراحتی از عدم امکان تودیع مناسب با متوفی و دیگری احساس خلاصی از بسیاری از مراسم و الزامات دست‌وپاگیر. این مراسم هم برای خانواده داغدار و هم برای دوستان و خانواده ایشان بود.

در کار پژوهشی که انجام دادیم دریافتیم که به ناچار از بسیاری از تکلف‌ها و هزینه‌های سابق کاسته شده است، و این باعث نوعی رضایت و خوشنودی نسبی شده است، اما از طرف دیگر چون افراد داغدار عزیزشان را خیلی غریبانه و بدون مشایعت و حتی بدون ادای احترام لازم دفن کرده‌اند، احساس ناخوشایند و شاید احساس گناه را تجربه می­‌کردند. مسئله دوران احتضار هم خودش یک مسئله بود، یعنی بیماران محتضر به ویژه آنهایی که در بیمارستان­‌ها بستری بودند، به دلیل لزوم قرنطینه و جداسازی برای جلوگیری از سرایت عفونت، در تنهایی مطلق از دنیا می‌رفتند، که امری آزاردهنده احتمالاً هم برای محتضر و هم خویشان وی بوده است. تصورم این است که بعد از کرونا بیش از مراسم‌ دیگر، مراسم تشییع و ترحیم تحت تأثیر قرار خواهند گرفت. به این علت که امروزه احساس اینکه بسیاری از این مراسم زائد هستند، آرام آرام به صورت آگاهی درآمده و احتمال دارد روی شیوه مراسم تأثیر بگذارد. 

ایکنا ـ اگر امکان دارد به بحث دین، اسطوره و ارتباطشان اشاره کنید و بگویید که چرا در زمان‌ بحران گرایش‌هایی به اسطوره‌ها یا به تعبیری ماوراء‌طبیعت وجود داشت؟

این نظام‌های ماورائی و متافیزیک‌های مختلف به ویژه در زمینه اعتقادی و همین طور اساطیر در معنای اختصاصی‌شان یعنی قصه‌ها و داستان‌هایی که در پدید آمدن یک چیز را در زمان اسطوره‌ه­ای توضیح می­‌دهند. هم­گی تلاش‌های عقلی انسان است که می‌خواهد به دنیا معنی بدهد. فردی مانند ادوارد بارنت تایلور که پدر انسان‌شناسی دین محسوب می‌شود، اصولاً رویکردش به فهمیدن دین و طبقه‌بندی دین‌ها بر اساس همین تلاشی است که ادیان مختلف در قالب سیستم اعتقادی برای اینکه به زندگی معنی بدهند، صورت می­‌دهند. اما در بحران کرونا فاکتورهایی وارد می‌شود که آن اعتقادات قبلی توان تحمل آن را ندارد؛ یعنی نمی‌توانند آن را تبیین کنند، آن‌موقع ممکن است تلاش‌هایی برای معناسازی جدید انجام شود. اصولاً انسان از اینکه معنایی برای عالم بسازد، دست برنمی‌دارد و مدام تلاش می‌کند که از بی‌معنایی بگریزد.

ایکنا ـ این نکته که گفتید خلق معنا برای فرار از بی‌معنایی در ادبیات غرب سابقه دارد؛ کاسیرر بیان می‌کند که انسان اولین واژه‌ای را که خلق کرد «خداوند» بود. برای اینکه به آن تکیه کند. به تعبیری از بی‌معنایی رهایی یابد.

آن نقل قول را به یاد ندارم. ولی بله اگر بخواهید به دنیا بنگرید یا ناچارید که با نگرش علمی‌ – تجربی بنگرید یا اینکه اگر به صورت غایت‌شناسانه (یعنی از این حیث که نتیجه و معنای زندگی ما در آخر چیست؟) به دنیا بنگرید و با چالش­‌هایی مواجه شوید. خیلی سخت است که برای حیات بدون اراده وارد آن می­‌شویم، مریض می‌شویم، پیر می­‌شویم و می­‌میرم را معنا دهیم. البته ادیانی مانند ادیان بودایی و شرقی سعی می‌کنند معنایی از زندگی در حال و با نگاهی غیر غایت‌شناسانه به زندگی معنا دهند.

اما اگر دقت کنید می‌بینید که آن هم به هر حال یک نوع معنا دادن به این بی‌معنایی و هرج و مرج است. برای همین بود که گفتم بحران‌ها مسئله‌ای که ایجاد می‌کنند، بحران بی‌معنایی است، چون نظمی‌ را که شما در ذهن‌تان داشتید و با آن دنیایتان، زندگی‌تان و رفتارتان را معنی می‌دادید، همه به یک‌باره به هم می‌ریزد و تلاش‌هایی صورت می‌گیرد تا این نظم دوباره برقرار شود. شاید همان چیزی که می‌گویید گرایش به بعضی از نحله‌ها یا سیستم‌های ماوراء‌طبیعی، بتوان آنها را قالب‌های جدید برای معنا دادن قلمداد کرد، اما اینکه چقدر این سیستم­‌ها در عرصه اجتماعی موفق خواهند بود؟ می‌تواند محل بحث و بررسی باشد، اما قطعاً بعضی از آدم‌ها سعی می‌کنند به این ترتیب توازن ذهنی خودشان را نگه دارند.

ایکنا ـ اما نکته پایانی.

تأکید می‌کنم که قطعاً بحران یعنی چیزی که بتوان آن را به مثابه یک رویداد تعریف کرد، در درون خودش هم بخش زیادی از دنیای ساخته شده ما را فرومی‌برد یا حداقل بالقوه می‌تواند این کار را بکند و هم اینکه می‌تواند مبدأ چیزهای جدید باشد. نه تضمینی برای اینکه چه چیزی را فرومی‌­برد وجود دارد، و نه تضمین مشخصی از آنچه سر بر خواهد آورد وجود دارد، اما چیزی که ارزش تأکید دارد این است که شدت و مدت درگیری با بحران می‌تواند شدت تغییرات آتی را تحت تأثیر قرار دهد، وگرنه اینرسی‌ای که در جامعه بشری و نهادها وجود دارد، معمولاً تمایل به این دارد که به سر جای اولش برگردد، کما اینکه پدیده نسبتاً محدود و کوتاهی مانند ابولا کاملاً فراموش شد.

ابولا از نظر ماهیت مانند کرونا ویروس بود، نه دارو داشت، نه واکسن و نه درمان مشخص و مسری هم بود و منجر به مرگ می­‌شد. اما چون محدوده جغرافیایی آن محدود بود و زمان کمی هم مردم با آن درگیر بودند، کاملاً فراموش شد و تقریباً هیچ اثری غیر از در اخبار، روی بقیه مردم دنیا نداشت، اما الان که با یک پدیده همه‌گیر مواجه هستیم که شاید متفاوت باشد.

گفت‌وگو از خداداد خادم

انتهای پیام
captcha