«خانه امن» را باید بعد از دو مجموعه «سارق روح» و «ترور خاموش» سومین سریال تلویزیونی در حوزه امنیت دانست که هر سه به تهیهکنندگی ابوالفضل صفری و کارگردانی احمد معظمی تولید شده است.
قصه «خانه امن» درباره تلاش نیروهای امنیتی برای مقابله با تروریست خارجی به ویژه داعش است. ضمن اینکه به موازات آن، فعالیتهای وزارت اطلاعات در مبارزه با مفاسد اقتصادی نیز روایت میشود. در واقع «خانه امن» مفهوم امنیت عمومی یا ملی را در دو ساحت سیاسی و اقتصادی آن پی میگیرد و نسبت آنها را با هم در بستری دراماتیک صورتبندی میکند. سریالی که حالا با ترور اخیر دکتر محسن فخریزاده بیشتر در کانون توجه قرار گرفته است.
فارغ از ارجاعات برونمتنی قصه، ساخت سریال در ژانر پلیسی-جاسوسی یکی از خلاهای موجود در تلویزیون است. این در حالی است که مخاطبشناسی ایرانی نشان میدهد که این ژانر طرفداران زیادی دارد. خاصه اینکه قصه در ارجاع به برخی مولفههای واقعی روایت شده باشد. مهمترین سویه این روایت را در «خانه امن» باید تلاش سریال در بازنمایی چگونگی طراحی کشورهای غربی و حمایتهای آنها از حرکتهای تروریستی منطقه دانست و سناریوی جاسوسی که برای انجام عملیاتهای خرابکارانه در ایران و خاورمیانه صورت میگیرد. از این حیث «خانه امن» به یک سریال مستند-داستانی شبیه میشود که قصهاش را مماس با واقعیت طراحی کرده و پیش میبرد. در واقع کانون معنایی و دراماتیک «خانه امن» بازنمایی عملیات جاسوسی و تروریسیم برساخته آن است.
این ایده خوب البته در اجرا به همین خوبی نیست و از برخی کلیشههای رایج و تکراری استفاده میکند. مثلا سکانسهای دونفره و دیالوگ محور قصه به ویژه گفتوگوهای شخصیتهای اصلی آن کمال (حمیدرضا پگاه) و افشین (امین زندگانی) با خود و دیگران زیادی بوده و به جای اینکه حجم بیشتر قصه به بازنمایی موقعیتهای دراماتیک و ملتهب برود به موقعیتهای بیتحرک گفتاری بدل شده است. در واقع فرم در اینجا به اندازه کافی در خدمت به تصویر کشیدن محتوا نیست و بیشتر درباره آن حرف میزند. ضمن اینکه انتخاب این دو بازیگر برای دو شخصیتی که باید سمپاتی بالایی داشته و بتوانند کنشمندی دراماتیک لازم در کسوت قهرمان قصه را داشته باشند، انتخاب موثری نبوده است. به ویژه شخصیت کمال که نیازمند صلابت و نفوذ کلام و در نهایت کاریزمای بیشتری بود تا ترسیم عنصر قهرمان و ضدقهرمان و مناسبات بین آنها به درستی شکل بگیرد. در واقع مشکل اصلی سریال خانه امن را باید پرحرفی کاراکترها به جای پر اکت بودن آنها دانست.
وقتی با یک سریال امنیتی مواجه هستیم شخصیتپردازی نیروهای امنیتی به عناصری متفاوت از نیروهای انتظامی و پلیسی نیاز دارند. پیچیدگی کار امنیتی به خلق شخصیتهای پیچیدهتر و کاریزماتیک نیاز دارد که مخاطب بتواند از طریق همذاتپنداری با آنها در رمزگشاییهای قصه با رمز و رازها و دالانهای درام همراه شده و قصه نیز قوام بیشتری پیدا کرده و راکورد و ریتم خود را در اوج نگه دارد اما در خانه امن این مساله به تناوب دچار افتوخیز شده و یکدستی خود را از دست میدهد.
البته باید این مساله را هم لحاظ کرد که «خانه امن» روایتی از تهدید امنیت در خانه امنی به اسم وطن است. آنچه باید در تماشای این مجموعه لحاظ کرد این است که سریال 50 قسمتی است و با توجه به امنیتی بودن قصه آن به گرهگشایی تدریجی و حوصلهمند نیاز دارد و اینکه مخاطب در یک ارتباط همذاتپندارانه با ماموران امنیتی داستان همقدم شده و حتی در ذهن خود دست به رمزگشایی خیالی بزنند. ارجاع به پروندههای واقعی در این مجموعه، سویه رئالیستی و واقعگرایی آن را تقویت کرده و باورپذیری و به همان نسبت تاثیرگذاری آن بر مخاطب را بیشتر می کند. در واقع «خانه امن» نوعی واکاوی تروریسم در ایران به زبان نمایش و در ساختاری دراماتیک است.
حاج کمال با بازی حمید رضا پگاه به عنوان نماد مبارزه با تروریسم به قهرمان قصه بدل میشود که مواجهه و نوع معاشرت او با افشین با بازی امین زندگانی در نقش مامور مبارزه با مفاسد اقتصادی؛ یک زوج مبارز را در دو عرصه امنیت سیاسی و امنیت اقتصادی شکل میدهند تا در نهایت این دو سویه مهم را به عنوان دو عامل بازدارنده در توسعه و پیشرفت کشور به شکل نمادین صورتبندی کنند. به عبارت دیگر خانه امن تلاش کرده تا تروریسم سیاسی و اقتصادی را به عنوان دو عامل مخرب و تهدیدکننده وطن برجسته کند و امکانی فراهم کند تا مخاطب به درون مناسبات داخلی ماموران امنیتی و رفتارشناسی آنها در کنار بازنمایی عملکرد آنها در یک کنش همدلانه به اهمیت و ضرورت امنیت در کشور واقفتر شود. هرچند این پیچیدگی وضعیت امنیتی گاه در روایت دراماتیک آن به ابهام در قصه میانجامد و ممکن است مخاطبی که یکی دو قسمت سریال را ندیده گیچ کند. ضمن اینکه سکانسهای مربوط به دستگیری شخصی به نام «خاوری» در قسمت دوم این مجموعه که در ویلای شخصیاش در کانادا زندگی میکند، توسط یکی از نیروهای امنیتی کشته میشود نماد یک ارجاع مستقیم به واقعیت و پردازش خیالی آن است.
اینکه بخشی از قصه را از واقعیت بگیریم و آن را به میل خود بازتولید خیالی کنیم نه تنها بزرگنمایی واقعیت است که سویه واقعگرایانه اثر را کاسته و موقعیتهای امنیتی را به وضعیتی کاریکاتوری بدل میکند. شاید با اشاره به قصه فرار خاوری متهم فساد بانکی، مخاطب به هیجان بیاید اما انتخاب همان نام برای کاراکتر و قتل او در کانادا در حالی که شخصیت واقعی هنوز زنده است و در کانادا به سر میبرد، اعتبار رئالیستی قصه را کم میکند و حتی ممکن است نوعی اسپویل شدن ماجرا برای نیروهای امنیتی در واقعیت باشد. کاش این کاراکتر با این موقعیت دراماتیک در قصه نبود.
سریالهایی مثل خانه امن که به یک واقعه امنیتی میپردازند نباید واجد لحن و خوانشی قطعی از درام خود باشند چون هم رخدادی که به آن ارجاع میشود قابل تاویلهای گوناگون است و هم از بازنمایی پیچیدگی موقعیتهای امنیتی کاسته میشود. واقعیت این است که سریالهای امنیتی باید بیش از نگاه ایدئولوژیک واجد فرمی استراتژیک باشند.
به قلم سیدرضا صائمی، منتقد سینما و تلویزیون
انتهای پیام