خانه کیست که در آتش کین می‌سوزد؟
کد خبر: 3948190
تاریخ انتشار : ۲۸ دی ۱۳۹۹ - ۰۱:۲۶
گزارش ایکنا از محفل فاطمی/

خانه کیست که در آتش کین می‌سوزد؟

محفل شعر فاطمی پانزدهمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر همزمان با شب شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) با شعرخوانی شاعران برگزار شد.

شاعران غزل‌های فاطمی سرودند/ خانه کیست که در آتش کین می‌سوزدبه گزارش خبرنگار ایکنا، محفل شعر فاطمی ویژه پانزدهمین دوره جشنواره بین‌المللی شعر فجر شنبه‌شب همزمان با ایام شهادت حضرت زهرا(س) با شعرخوانی شاعران در سالن اجتماعات خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد.
 
جواد محقق در ابتدای این محفل، تازه‌ترین سروده خود درباره حضرت فاطمه(س) را خواند.
 
ناگهان
از نهان کوچه‌های خواب
آمد و مرا
ترس مبهمی احاطه کرد
نور بود
آن چنان که آفتاب
زیر سایه‌اش نشسته بود
بر سمند سبزی از بلور می‌گذشت
بر لبان ساکتش شکفت: «مادر مرا ندیده‌اید؟»
 
چون به من رسید
لحظه‌ای عنان کشید
من سلام دادم او جواب
گفت‌وگوی ما فقط همین!
مادران مردمند
مادر شما که بود؟
آخر او نشانه‌ای نداشت؟
چشم‌های او به جست‌وجو
مات مانده چشم‌های من به روی او
طاقتم در آستانه سکوت او شکست: «ای که آشنا‌ترین غریبه‌اید»
کیستید؟ از کجا رسیده‌اید؟
مادرم غریب بود، مادرم نجیب بود
روی شانه صبور او
بند مشک تشنگی
با خطوط درد
صد کتیبه زخم را نوشته بود
مادرم فراتر از فرشته بود
لحظه‌ای گذشت
او سکوت کرد و پاسخی نگفت
ناگهان به جای پاسخم جوانه سوال
همدم شبان او
اشک بود و آه بود
روزگار مادرم.
چون شب سیاه بود!
مدتی به اشک و آه رفت
بعد از آن سوار
باز هم زبان گشود و حرف را ادامه داد:
مثل مادرم کم است
مادرم
مادر تمام عاشقان عالم است
توسن سوار
شیهه‌ای کشید
فرصتی نبود
گفتم و شنید: «مادر شما چه نام داشت؟»
اشک را به آستین سترد و گفت: نام مادرم همیشه بر لب فرشته‌هاست
مادر حسین
همسر علی
دختر غریب مصطفاست
من نشستم و ناله‌ای بلند شد: «قبر مادرت کجاست؟»
 
عارفه دهقانی، شاعر جوان در ادامه این محفل به شعرخوانی پرداخت.
 
باید آیینه را قسم بدهم، صورتت را به من نشان بدهد
دیدن روی ماه تو تنها، می‌تواند به من توان بدهد
 
رو گرفتی، خسوف شد، شب‌ها، آه! از سوز مانده بر لب‌ها
نفسی زنده کن مرا، که فقط می‌تواند دَمِ تو، جان بدهد
 
جز من و کودکان و سلمان و دو سه یار «به حق-مسلمان»م
یک نفر نیست که در این شهر، برسد، آب دستمان بدهد
 
اَنتِ روحُ الحیاةِ، لَم یَبقا، بعدَکِ جسمُ نحنُ فی الدُّنیا!
دونَنی، لا تُرَحِّلی! زهرا! کاش هجران، کمی امان بدهد
 
اینهمه زخم، آه، اینهمه زخم، راز‌های تو بود و دَم نزدی
چاره‌ساز، علی، بگو چه کنم؟ کیست تا مَرهَمی نشان بدهد؟
 
کمی آبِ روان بریز اسماء، عذر می‌خواهم از همه سادات!
روضه، سنگین شده، کسی باید، آبِ قندی به روضه‌خوان بدهد
 
مصطفی محدثی خراسانی دیگر شاعر این محفل، رباعی‌ و غزلی را تقدیم کرد.
 
خورشید اگر به مهر تابنده شده است
وز عطر بهار شهر آکنده شده است
تغییر نیامده است در لیل و نهار
 ذرات تو در جهان پراکنده شده است
***
اگرچه ذکر تو در هر کلام شیرین است
مرور خاطره‌هایت، ولی چه سنگین است
مرور خاطره‌هایی که در دل انسان
همیشه شعله برافروز حسرت و کین است
مرور آن همه فضل و کرامت و پاکی
که در محاصره عقده‌های چرکین است
چگونه ذکر تو را می‌شود به لب آورد
ولی نگفت ز داغی که بر دل دین است
نمی‌رسد به خلاف آمد تشیع سرخ
نگاه تیره تباری که مصلحت بین است
ببخش گر بِدَر از هم شدم که دردم را
پس از مرور تو این لحن تند تسکین است
چراغ راه تشیع محبت زهراست
که شیعه گر به علی می‌رسد دلیل این است
به سر رسید غریبی که در مدار شماست
به خاک هرچه مرام و به چرخ آیین است
 
فاطمه نانی‌زاد، شاعر جوان دیگری است که سروده خود درباره دختر گرامی پیامبر اسلام(ص) خواند.
 
هر چند خانه از همه خانه‌ها سر است 
این آشیانه مسلخ سرخ کبوتر است
از انتشار عطر تو در پر کشیدنت 
این آشیانه تا به قیامت معطر است 
هر قدر خواستم که صبوری کنم، نشد 
مادر! عجیب ماتم تو گریه‌آور است 
از لحظه‌ای که ابر شدی بین کوچه‌ها 
باران گرفته صورت دیوار‌ها ‌تر است 
بعد از تو هر چه لاله در این دشت، داغدار 
بعد از تو هر چه یاس در این باغ، پرپر است
 
در بخش دیگری از این محفل ادبی، محمدعلی مجاهدی از شعرای پیشکسوت کشورمان شعرخوانی کرد. 
 
چون بر او خصم قسم‌خورده دین راه گرفت
بانگ برداشت، مؤذّن كه: خدا! ماه گرفت
کائنات است از این واقعه در جوش و خروش
که کشیدن نتوان بار چنین درد، به دوش
ماسوا رفته فرو یکسره در بهت و سكوت
تا چه آید به سر عالم مُلک و ملكوت؟
رزق را كرده دریغ از همه كس میكائیل
عن‌قریب است كه در صور دمد اسرافیل
چشم هستی نگران است كه این واقعه چیست؟
وآن كه دامن زده بر آتش این فاجعه، كیست؟
موپریش آسیه از خاک، برون آمده است
به گمانش که دَم «کُن فَیَکون» آمده است
مریم از خاک، سرآسیمه سرآورده برون
شسته با اشک ز رخساره خود، گَرد قُرون
كآتش فتنه و آشوب، دریغا تیز است
مگر این لحظه، همان لحظه رستاخیز است؟
این خدیجه‌ست كه فریادزنان می‌آید
موكَنان، مویه‌كُنان، دل‌نگران می‌آید
كز چه رو رشته ایجاد ز هم بگسسته‌ست
نكند قائمه عرش خدا بشكسته‌ست؟
كیست در پشت در ای فضه، كه جبریل امین
دوخته دیده حیرت زده خود به زمین
خانه كیست كه در آتش كین می‌سوزد؟
نكند كعبه ارباب یقین می‌سوزد؟
روز همچون شب مُظلم به نظر می‌آید
عمر هستی مگر امروز به سر می‌آید؟
پاسخ این همه پرسش ز در سوخته پُرس
از در سوخته لب ز سخن دوخته، پرس
گرچه چون سوختگان مُهر سكوتش به لب است
لیكن از فرط برافروختگی ملتهب است
می‌توان یافت از آن شعله كه بر خرمن اوست
كه چه‌ها آمده از دست ستم بر سر دوست
 
 
عبدالرحیم سعیدی‌راد، از شاعران پیشکسوت کشورمان شعری با عنوان «یک روز از زندگی حضرت زهرا(س)» را خواند.
 
برخیز و روشن کن چراغ آسمان را
بیدار کن با مهربانی باغبان را
آهسته گلهای وجودت را صدا کن
از خواب نازک لاله هایت را جدا کن
آنگاه مهر مادری ات را نشان ده
گهواره گلپونه ی خود را تکان ده
حالا ولی ای مادر گلهای پرپر
از گوشه خانه کمی گندم بیاور
دل را به صاحبخانه دلدار بسپار 
از چاه دلتنگی کمی هم آب بردار
یکبار دیگر همتی کن از دل و جان
دستاس را با پاره‌های دل بچرخان
وقتی تنور عاشقی دارد زبانه
نانی مهیا کن برای اهل خانه
عالم به قربان تو و کاشانه تو 
پایان ندارد کارهای خانه تو
همراه کن با خود یکی از یارها را 
تقسیم کن با «فضه» حجم کارها را
بانوی صبر و سادگی و استقامت
پل بسته‌ای بین نبوت تا امامت!
هرگز نکردی شکوه‌ای از درد بازو
هرگز نگفتی با علی از زخم پهلو
در سینه خود شوق بی‌مانند داری
از در که می‌آید علی لبخند داری
ای مخزن‌الاسرار!‌ ای آیینه راز
کم کم بیا آن سفره دل را بیانداز
بر سفره مهرت برای شام حیدر
نان و نمک را با کمی خرما بیاور
اینک صدای در می‌آید؛ از دل و جان
تقسیم کن افطار خود را با گدایان
ای آنکه اشکت چون اناری دانه دانه
شرح دعایت از کران تا بیکرانه
هر چند خسته ، نیمه‌های شب بپا خیز
در جان هستی شورشی دیگر برانگیز
پروردگار آسمان‌ها را صدا کن
آهسته آهسته به زیر لب دعا کن
گل‌های خودرو، تشنه و بی‌ادعایند
همسایه‌ها محتاج دستان دعایند
غرق تلاطم مثل امواجند مردم
قدری دعا کن سخت محتاجند مردم
 
 
در ادامه این محفل شاعران دیگری همچون احد ده بزرگی، فاطمه طارمی، نفیسه سادات موسوی، غلامرضا طریقی و اعظم سعادتمند به خواندن سروده‌های خود در این محفل ادبی پرداختند.
انتهای پیام
captcha