به گزارش ایکنا، دومین خطبه حضرت زهرا(س) که مانند خطبه فدکیه مملو از حکمت، بلاغت، حزم، سیاست و دوراندشی است، خطبهاى است که در حضور جمعى از زنان مهاجر و انصار در بستر بیمارى ایراد فرمودند. این خطبه علیرغم کمتر مطرح شدن، هم از حیث زمان و مکان و وضعیت جسمی حضرت(س) و هم از نظر لحن سوزناک و در عین حال صریح و کوبنده متفاوت از خطبه نخست است.
صدیقه طاهره(س) پس از ایراد خطبه در مسجدالنبى(ص)، در ادامه مبارزه سیاسی و روشنگری خود روش سکوت و دورى از جامعه را انتخاب کردند. حضور جمعى از زنان مدینه در منزل حضرت فرصت مناسبی روشنگری و پردهبرداشتن از انحرافات فکری، سیاسی و عقیدتی به کمک بانوان انصار و مدینه بود.
حضرت پیشتر و پس از جریان سقیفه به درب منزل یکایک انصار و مهاجرین مراجعه کرده بودند، ولی این بار آخرین اتمام حجت را از طریق زنان اصحاب پیامبر(ص) پیگیری کردند. امری که هم به نقش درک سیاسی و فکری بانوان و هم لزوم تقویت مشارکت و هدایت اثربخشی صحیح بانوان در این مسیر تأکید دارد. در واقع نقش بانوان علاوه بر خود، به دلیل تأثیر بر همسران و تربیت فرزندان نقش زیرساختی قویتر از مردان دارند.
این خطبه در منابع مختلفى شیعی و سنى با برخی تفاوتها دیده میشود. از جمله این منابع «بلاغات النساء» ابن طیفور(متولد سال ۲۰۴ و متوفاى ۲۸۱ هجرى قمرى)، «تاریخ یعقوبى» اثر احمد بن ابى یعقوب(متوفاى ۲۹۲ ه ق)، «معانى الاخبار» شیوخ صدوق(متوفى ۳۸۱ ه ق)، «الاحتجاج» احمد بن على طبرسى(متوفى ۵۸۸ ه ق) و «شرح نهج البلاغه» ابن ابى الحدید،(متوفاى ۶۵۵ ه ق) است.
و سوید بن غفله گوید: هنگامى که حضرت فاطمه(س) بیمار شد، همان بیمارى که در آن از دنیا رفت. زنان مهاجرین و انصار براى عیادت، برگرد ایشان اجتماع کردند و به آن حضرت عرض کردند: اى دختر رسول خدا(ص) با این بیمارى چگونه صبح کردى؟ حضرت زهرا(س) سپاس خدا را به جاى آورد و بر پدرش درود فرستاد و پس از آن فرمود: «به خدا سوگند دیگر مرا به دنیا و زندگى در میان شما علاقهاى نیست و بر مردان شما خشمگینم، بعد از اینکه آنها را آزمودم و به دور افکندم. پس چه زشت است، کندى آنچه که تیزى از آن مطلوب است و به پوچى پرداختن بعد از جدیت و کوبیدن سنگ خارا و شکافته شدن سر نیزهها.
(و چه زشت است) افکار و آراء مختلف و نابخردانه و تمایلات نادرست؛ و(مردان شما براى سراى آخرتشان) چه ذخیره شوم و بدى پیش فرستادند، که موجب خشم و غضب الهى بر آنها گردید، و در عذاب جاودانه الهى گرفتار آمدند و مسئولیت بار سنگین خلافت و مشکلات و مثالب آن بر دوش خود آنها درآمد و یورش و تاخت و تاز از اطراف بر آنها شروع شد و ناگزیر ستمگران را پراکندگى و تفرقه و هلاکت و نابودى و دورى از عنایت و لطف خداوند متعال است؛ و اى بر آنها! چگونه خلافت را از پایگاههاى محکم رسالت و اساس و پایههای نبوت و رهبرى و محل نزول وحى و از کسى که به امور دنیا و دین آگاه و حاذق بود به دیگر جاى منتقل ساختند(یا از جایگاه به حق خود بیرون بردند).
آگاه باشید: که این بزرگترین خسران آشکار است. چه عاملى سبب شد که با ابى الحسن(ع) انتقامجویانه برخورد کنند؟ به خدا سوگند به خاطر شمشیر برندهاش که باطل برانداز بود انتقام گرفتند. به خاطر اینکه او نسبت به مرگ بى اعتنا بود و سرسختانه باطل را لگدکوب مىکرد و در برخورد با دشمنان سختگیر بود و آنان را مجازات مىکرد و در راه خدا و براى خدا سخت کوش و سهمگین بود.
به خدا سوگند،(اگر امیرمؤمنان(ع) به خلافت مىرسید) هر گاه مردم از حجج و راههاى آشکار خداوندى روى مىگرداندند، آن حضرت آنها را به سوى حجتهاى آشکار خدا برمىگرداند و آنان را به عمل و گرایش به آنها وادار مىکرد و به ملایمت و سهولت سیرشان مىداد و در این کارروان نه قافلهسالار و رهبر آنان را خستگى و ناتوانى مىبود و نه سواران را دلتنگى و ملالتى، همانا آنان را به محل آب گوارا وارد مىکرد و سیرابشان مىکرد. در آبشخورى لبریز از آب صاف و زلال بدون آنکه این آب پاک آلوده شود و آنها را سیراب شده برمىگرداند.
و(اگر خلافت به دست على(ع) بود) به صورت آشکار و پنهان مردم را نصیحت مىکرد و خیرخواه آنان بود و از ثروت بیتالمال براى خود بهرهاى نمىبرد و براى خود اندوخته نمىکرد جز به اندازه آبى و غذایى که موجب عطش و گرسنگى باشد و دنیاپرستان، پارسایان، دروغگویان و فریبکاران از افراد صادق و راستگو شناخته مىشدند.
سپس حضرت زهرا(س) در ادامه به این آیه شریفه قرآن استشهاد کردهاند: «و اگر مردم شهر و دیار همه ایمان مىآوردند و پرهیزکار مىشدند، همانا درهاى برکات آسمان و زمین را بر آنها مىگشودیم ولکن و(آیات و پیغمبران ما را) تکذیب کردند ما هم آنان را به کیفر کردار زشت رسانیدیم». «و کسانى از این مردم که ظلم کردند به زودى نتیجه کارهایى که انجام داده اند، به آنها خواهد رسید و هرگز کارى از آنها ساخته نیست و نمىتوانند از قدرت و قهر خداوند رهایى یابند».
«بیائید و بشنوید» تا زمانى که در دنیا زندگى مىکنید روزگار به شما عجایبى را مىنمایاند، و اگر تعجب مىکنى، پس قول اینها تعجبآور است.(این جمله از قرآن مجید اقتباس شده است، که در مورد منکرین قیام و حشر و نشر انسانها نازل شده است). [قرآن مجید، سوره رعد. آیه 5: «و ان تعجب فعجب قولهم...».( و اگر تعجب کنى پس تعجب آور است سخن آنان که گویند آیا هنگامى که ما خاک شدیم مجددا زنده خواهیم شد).
سپس حضرت ادامه مىدهند: اى کاش مىدانستم اینها به چه سندى استناد کردهاند؟ و به چه ستونى تکیه کرده و اعتماد کردند؟ و به چه دستگیرهاى تمسک جستهاند و با کمک چه خاندان و قبیلهاى روى آوردهاند و آهنگ استیلاء و پیروزى کردهاند! و چه یاران و دوست و تکیهگاه بدى براى خودشان برگزیدهاند و این جایگزینى براى ستمگران بسیار بد و نکوهیده است. به خدا سوگند، که مردان شما در اشتباهاند که پرهاى پرندگان را که هیچ نقشى در پرواز ندارند به جاى پرهاى موثر و عامل پرواز گرفتند و دم حیوان باربر را براى حمل بار به جاى پشت او برگزیدند. سپس بینى آن کسانى که فتنه کردند به خاک مالیده شود در حالی که گمان کردند کار خوبى انجام دادهاند. آگاه باشید آنان مفسد هستند ولى درک نمىکنند. واى بر آنان!
پس از بیان این سخن تهدیدآمیز، این آیه شریفه را تلاوت فرمودند: «.. آیا آنکه خلق را به راه حق رهبرى مىکند سزاوارتر به پیروى است یا آن که نمىکند؟ مگر آنکه خود هدایت شود...».(یونس، آیه ۳۵) شما را چه شده است، چگونه حکم مىکنید. آگاه باشید، به جانم سوگند این حکومتى که تشکیل دادهاید تازه باردار شده است. پس در انتظار بمانید تا ثمرهاش را ببینید. سپس از آن(به جاى شیر) قدحهای پر از خون تازه و سم کشنده، بدوشید، و در اینجا است که پویندگان طریقت باطل و طرفدارانشان گرفتار زیان مىشوند و آیندگان خواهند دید عاقبت آنچه را که گذشتگانشان پایهگذارى کردند.
(اکنون که به مقصود خود نائل شدهاید) به دنیاى خود دل خوش کنید، و راضى و شادمان مباشید و مطمئن باشید که فتنههایى در انتظار شماست؛ و بشارت باد شما را به شمشیرهاى برندهاى که به دنبال آن مىآید و سلطه ستمگران که حداکثر ظلم و تعدى را روا دارند و هرج و مرج و آشوب فراگیرد و استقرار حکومتى مستبد از سوى ظالمین که ثروتهاى شما را بر باد مىدهند و جمعیت شما را درو خواهند کرد. پس حسرت و اندوه بر شما باد! کارتان به کجا خواهد انجامید در حالیکه راه حق و رحمت خدا بر شما گم گشته است، آیا ما شما را بر راه حق وادار کنیم، در حالیکه خودتان کراهت دارید؟!
فرصتها به سرعت میگذرند و لحظهای غفلت خسارت عظیمی به بار میآورد. زمانى که حضرت فاطمه(س) براى برگرداندن خلافت به جاى اصلیاش به در منازل آنها رفت و از آنان یارى طلبید، به کمک وى نشتافتند و با شنیدن خطبه وى واکنشى در برابر حکومت غاصب نشان ندادند. تمام این فرصتها از مقابل مهاجر و انصار گذشت، ولی آنان متنبه نشدند. در ادامه شرح خطبه را برگرفته از کتاب «زندگانی سیاسی حضرت فاطمه زهرا(س)» به قلم شهین خشاوی میخوانید؛
حضرت زهرا(س) آنها را به میوه تلخى تشبیه مىکند که انسان ناآگاهانه آن را در دهان مىگذارد و از شدت تلخى، آن را از دهان بیرون مىاندازد. سپس مىفرماید: حال که مردان شما را آزمودم و دانستم که دنبال رفاه دنیا هستند و چه زشت است براى آن مردان که روزى براى گسترش اسلام و عدالت فداکاریها کردند، اکنون که از آنها شجاعت، همت و دفاع از حق انتظار مىرود، در برابر باطل محافظه کارتر و ترسو شده اند و وارد بازیهاى سیاسى شده، همه ارزشهاى اسلامى را به بازى و معامله گرفتهاند.
حضرت زهرا(س) فتنه سقیفه را انحراف از اصول جامعه سالم و الهى مىداند که تعصبهاى قومى و قبیلهاى، بازیهاى سیاسى گروهگرایى و فرصتطلبىها، جایگزین معیار و ارزشهاى الهى شده است. سپس فضایل و کرامات و ویژگیهاى منحصر به فرد على(ع) را برشمرد که این فضائل و عظمت را عامل طرد وى از صحنه خلافت دانست، و زنان مدینه را به پیامدهاى ناگوار انحراف از مسیر امامت هشدار داد؛ و غاصبین خلافت و شاهدان بىتفاوت را به عنوان قوم ظالم و ستمگر معرفى فرمود که عاقبت آنان دور شدن از رحمت خداوند است.
حضرت زهرا(س) براى بیان گونههایى از حاکمیت رهبرى الهى حضرت على(ع) مردم را به دستهاى از شتران تشنه و برنامههای حکومتى حضرت على(ع) را به چشمه آب زلال و تمیز و سودمند تشبیه کرده اند. و به صفات و شرایط رهبران الهى چون، خیرخواهى امت و زهد و تقوا اشاره فرمودهاند. در این جا حضرت مىفرماید: اگر زمام خلافت در دست على(ع) بود مىدانست چگونه مردم را به سوى مقصد به حرکت درآورد که هیچکس صدمهاى نبیند، اشاره به توانایى و شایستگى حضرت در ابعاد مختلف سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و ... است. او هرگز تشنه قدرت و جاه و مقام و ثروت نیست و اگر على(ع) خلیفه بود مىدید که چه کسى به دنیا دل بسته است و چه کسى به دنیا علاقهاى ندارد.
حضرت زهرا(س) همه مهاجر و انصار و دست اندر کار سقیفه را مورد خطاب قرار دادهاند و با اقتباس از آیه شریفه قرآن مىفرماید: آیا آنها از قضایایى به شگفت مىآیند که هیچ شگفت آور نیست بلکه شگفت آور اعمال و کارهاى شما مسلمانان است که با شرع و عقل و وجدان انسانى هیچ مناسبتى ندارد. اى کاش مىدانستم با چه سند و مدرکى و با تکیه به چه تکیه گاهى و با چه دستاویزى مرتکب این خطا شدید.
آیا مردم متوجه هستند که فتنه سقیفه براى نابود کردن ذریه پیامبر اکرم(ص) است؟ آیا مقام و منزلت اهل بیت رسول خدا را در پیشگاه خداوند مىشناسند؟! سپس حضرت قسمتى از این آیه شریفه را اقتباس فرموده اند: «یدعوا من دون الله ما لا یضره و ما لا ینفعه، ذلک هو الضلال البعید یدعو لمن ضره اقرب من نفعه لبئس المولى و لبئس العشیر».(سوره حج، آیه ۱۲) «بدبخت کسى است که غیر از خدا را مىپرستد که به ضرر نزدیکتر از نفع است بسیار بد معبودى یافته و بسیار بد همدمى اختیار کرده است».
حضرت افراد شایسته و شجاع و آگاه به مصلحت مردم را به بالهاى جلو پرندگان که عامل جلو برنده و پرواز و دفاع است تشبیه کرده و افرادى که نقش و توانى در حرکت و سیر تکامى جامعه ندارند و به جاى رهبران و مردان لایق و کارساز انتخاب شدند به دم پرنده تشبیه کردهاند و مىفرماید، چه جانشینهای بدى را ظالمان برگزیدند(کهف، آیه ۵۰) و گمان مىکنند مصلح هستند، ولى در واقع مرتکب فساد و ظلم شدند. حضرت زهرا(س) با جملات فصیح و بلیغ به طور قاطع و صریح مردم مدینةالنبى را به ثمرات شوم فتنه بزرگ سقیفه هشدار مىدهد. تاریخ، نگرانیها و پیش بینىهای حضرت زهرا(س) در مورد آینده امت اسلامى را به اثبات رساند.
در احتجاج و بحارالانوار به روایت از سوید بن غفله چنین آمده است: که زنان مهاجر و انصار آنچه را حضرت زهرا(س) برایشان گفته بود براى مردان خود بازگو کردند. پس از آن گروهى از بزرگان مهاجر و انصار در مقام عذرخواهى برآمدند و به نزد حضرت زهرا(س) آمدند و گفتند: اى سرور زنان! اگر ابوالحسن(ع) پیش از بیعت کردن، با ابوبکر این نکته را به ما پیشنهاد مىکرد، هرگز ما او را رها نمىکردیم، و به سراغ دیگران نمىرفتیم. حضرت زهرا(س) که از گناه آنان سخت ناراحت بود به آنان فرمودند: از من دور شوید! بعد از عذرهاى دروغین شما، دیگر عذرى پذیرفته نیست، و بعد از این تقصیر و گناه شما، دیگر چارهاى وجود ندارد.
آنان در جواب خطبه حضرت عذرى بدتر از گناه را مطرح کردند که قلب دردمند حضرت زهرا(س) را دردمندتر نمودند. از کلام آنها چنین برمى آید که قصد جبران اشتباه خود را ندارند و اقدم خود را چنین توجیه کردند: اگر على(ع) پیش از ابوبکر پیشنهاد بیعت مىکرد، هرگز او را رها نکرده و به دیگرى رجوع نمىکردیم، ما با ابوبکر بیعت کردهایم و نمىتوانیم پیمان خود را بشکنیم. [ر- ک: الامامه و سیاسه، جلد اول، ص ۱۹، البدایه والنهایه، جلد سوم، جزء پنجم، ص ۱۹۶.]