به گزارش ایکنا از خراسان جنوبی، مراسم گرامیداشت حماسه هفتم بهمنماه به همراه رونمایی از مستند «آئینهای که میخندید» برگزار شد. مستند «آئینهای که میخندید» روایتگر قسمتی از زندگی شهید «غلامرضا شریفیپناه» است که توسط حوزه هنری خراسانجنوبی تهیه و تولید شده است.
شهید «غلامرضا شریفیپناه» سال 1323 در مود یکی از روستاهای اطراف بیرجند دیده به جهان گشود. پدرش «محمد حسین شریفی پناه» از تجار معروف فرش شهر بیرجند و در عین حال فردی مؤمن و مذهبی بود و از این روهمان دوران کودکی او را با قرآن و احکام دین آشنا کرد.
غلامرضا که وجودش با عشق به قرآن و ائمه اطهار(ع) عجین شده بود، ساعتها کنار پدر مینشست و به صورت دلنشین قرآن گوش میداد و خواندن نماز را از او تقلید میکرد و به همراه پدر در جلسات روضه و هیئتهای مذهبی حاضر میشد و کلامالله را با صوتی زیبا تلاوت میکرد. با رسیدن به هفت سالگی وارد دبستان روستای مود شد؛ خانواده او در این دوران، بارها و بارها شاهد کمکهایش به دانشآموزان نیازمند مدرسه بودند و شش سال ابتدایی را در همان دبستان به پایان رساند و سپس برای ادامه تحصیل به بیرجند رفت و سه سال اول دبیرستان را در بیرجند سپری کرد و پس از آن برای بهرهگیری از امکانات تحصیلی بهتر و بیشتر به تهران عزیمت کرد.
از این زمان بود که تغییر و تحولات چشمگیری در شخصیت و زندگی غلامرضا پدید آمد؛ با یکی از روحانیون مبارز آشنا شد و با راهنمایی های او و مطالعات فراوان، نسبت به جریانهای سیاسی آن روز آگاهی پیدا کرد پس از آن که امام خمینی رهبر نهضت اسلامی مردم ایران را شناخت، با عشق و ارادتی خاص به نشر عقاید و فرامین ایشان پرداخت و نوارهای سخنرانی و اعلامیههای امام را با دقت نگهداری و بین افراد قابل اعتماد پخش می کرد.
دوره دبیرستان را در رشته ریاضی و با نمرات خوب به پایان رساند و پس از اخذ دیپلم وارد سپاه دانش شد در تمام این دوران به آموزش دانش آموزان محروم روستایی و روشن کردن افکار آنها همت گماشت و در پایان این دوره در کنکور دانشگاه شرکت کرد، اما پذیرفته نشد و بعدها در دورههای آموزش ضمن خدمت شرکت کرد و فوق دیپلم گرفت از آن پس در کسوت معلمی، خدمات ارزندهای به فرزندان سرزمینش ارائه کرد.
شهید شریفیپناه در سال 1350 ازدواج کرد؛ او که دیگر به بیرجند برگشته بود، فعالیتهای ضد رژیم خود را شروع کرد و اولین راهپیمایی شهر بیرجند را به راه انداخت و این فعالیتها به حدی رسید که مأموران رژیم او را دستگیر کردند؛ با این که در زندان شکنجه شده بود، پس از رهایی نیز مبارزاتش را ادامه داد و تا ورود امام خمینی به ایران و پیروزی انقلاب از پا ننشست.
شرکت در جهادسازندگی، کمیته انقلاب اسلامی، عضویت در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی و شورای بنیاد مستضعفان، معاونت آموزش و پرورش بیرجند و مدیریت آموزشی مدارس راهنمایی از جمله فعالیتهای او پس از پیروزی انقلاب به شمار میرود.
با شروع جنگ تحمیلی در قالب معلمی توانا و پر تلاش که تا مدت ها در پشت جبهه فعالیت می کرد و با این که در امور کمکرسانی، تبلیغات و کارهای فرهنگی، بسیار کوشا بود، اما شرکت در جنگ و جبهه و حضور در خط مقدم را تکلیف خود می دانست تا این که به عنوان بسیجی به جبهه اعزام شد.
در جبهه نیز کلاسهای درس خود را رها نمیکرد و تشکیل کلاسهای عقیدتی، سیاسی، فرهنگی، مراسم دعا، روضه و در کنار آن آمادگی جسمانی، از جمله فعالیتهای مهم او در آن ایام به شمار میرود؛ او فردی پر تلاش و خستگیناپذیر بود که در راستگویی، خوشخلقی و دفاع از حق پیشتاز بود.
سرانجام در تاریخ 26 دی 1365 در عملیات کربلای 5 در اثر برخورد گلوله دوشیکا به شهادت رسید به گفته همرزمانش به هنگام شهادت، لبخندی بر لب داشت؛ لبخندی که نشان از پیوستن او به معشوق ابدی و خالق بحر بیساحل عشق بود و به راستی که «غلامرضا شریفیپناه» مصداق بزرگ آن حدیث قدسی بود که پیوسته بر لب داشت.
حوزه هنری خراسانجنوبی به پاس گرامیداشت یاد و خاطره شهید «غلامرضا شرفیپناه» اقدام به تهیه مستندی با عنوان «آئینهای که میخندید» کرده است که روایتگر قسمتی از زندگی پر فراز و نشیب این شهید بزرگوار است.
در این مستند زیبا «حمیده شریفیپناه» دختر شهید در مورد پدرش میگوید: وقتی به ایشان فکر میکنم تمام خاطرات با سرعت از جلوی دیدگانم رد میشود و به خندههای ایشان در کلاس درس بیشتر فکر میکنم و لذت میبرم. فعالیتهای پدر در توان من نیست و ایشان عمده وقت خود را برای رسیدن به کارهای اجتماعی گذاشته بودند. با دختران بدحجاب تندخویی نمیکردند و به جای آن در کلاس حاضر نمیشدند و همین موضوع باعث میشد تا این افراد به فکر رعایت حجاب بیافتند. پدرم برای صحبت کردن و بازی کردن با خواهران و برادرانم وقت بسیاری میگذاشت و از هر فرصتی استفاده میکرد.
دختر شهید شریفی پناه با بیان اینکه بیش از 31 سال است که دوری ایشان را تحمل میکنم، ادامه داد: جای ایشان در قلبم خالی شده است و از درون دوری ایشان مرا نابود میکند. هنگامی که میخواست به جبهه برود برایمان با زبان کودکی علت رفتنش را توضیح داد و از تک تک ما جواب رضایت را گرفت.
رضا عرفانی، یکی از دوستان شهید در این مستند گفت: شهید شریفیپناه را از سال 1340 میشناختم و از لحاظ اخلاقی با بسیاری از دانشآموزان تفاوت داشتند. ورزیده ترین دبیر و مبلغ مذهبی که در مدارس فعالیت داشت و کلاسهای اساسی برای تبلیغ دین راه میانداخت همین شهید «غلامرضا شریفیپناه» بود. نسبت به رعایت مسائل مذهبی از تعهدات خاصی برخوردار بودند و بر اساس ملاکهای دینی خود با رژیم پهلوی مبارزه میکردند.
وی با اشاره به ملاکهای شهید شریفیپناه برای انتخاب همسر گفت: داشتن حجاب کامل اسلامی، مذهبی بودن و همراه بودن برای انجام مبارزات و اهل سخن بودن از ملاکهای مهم ایشان برای انتخاب همسر بود. به شهید شریفیپناه گفتم که اگر شما بروید یک خلأ فرهنگی ایجاد میشود و شاید گروهکهای منافق شما را از پشت بزنند. شرایط برای ایشان تنگ شده بود و با دانش و عقل و اعتقاد خودش به جبهه رفت و عاقبت به خیر شد.
حجتالاسلام والمسلمین سیدعلیرضا عبادی، نماینده ولیفقیه در خراسانجنوبی در این مستند در خصوص شهید «غلامرضا شریفیپناه» گفت: ایشان یک فرد سیاسی بسیار قوی بود و خطوط و ارتباطات و گروهها آشنایی داشت.
وی با بیان اینکه سهم درک و فهم ایشان بالاتر از سطح یک کلاس بود، افزود: این موضوع برخاسته از ایمان ایشان بود و به خاطر شایستگیهای تقوایی که داشت خداوند ایشان را رموزی آشنا کرده بود تا گناه و اشتباه نکند؛ شهید شریفیپناه چون به اسلام و ولایت فقیه ایمان داشت همواره برای آن هزینه میکرد.
نماینده ولیفقیه در خراسانجنوبی با بیان اینکه شهید شریفیپناه برای خود امتیازی قائل نبود، گفت: ایشان از هر چیزی برای انقلاب اسلامی حتی جان خود هزینه میکرد و چیزی را درخواست نمیکرد.
گفتنی است؛ در تهیه و تولید مستند «آئینهای که میخندید» هادی ثابت، بحث تصویر، سامان پارسا، تدوین و محمدصادق دهقانی بحث نویسندگی و کارگردانی آن را بر عهده داشته است.
انتهای پیام