امروز، 11 تیرماه مصادف با سالروز شهادت آیتالله صدوقی، چهارمین شهید محراب است. شرایط اجتماعی ایران در اوایل انقلاب به گونهای بود که برخی از انسانهای به ظاهر دیندار در لوای دین و مذهب اقدام به تشکیل گروهها و اجتماعات مختلف کرده و دین را بهگونهای برای خود و دیگران تعریف میکردند و به خود اجازه میدادند تا خون بیگناهان را بدون هیچ دغدغهای به زمین بریزند.
آیتالله صدوقی، روحانی شیعه ایرانی بود که از سوی سازمان مجاهدین خلق ایران ترور شد. وی پس از این حادثه، چهارمین شهید محراب نام گرفت. در روز جمعه، یازدهم تیرماه ۱۳۶۱ یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق به نام رضا ابراهیمزاده، در عملیاتی انتحاری، پس از اقامه نماز جمعه به او نزدیک شد و پس از دست دادن او را در آغوش گرفت. پیش از هر اقدامی در یک لحظه کمربند انتحاری نارنجکهای همراه فرد انتحاری که به دور کمر خود بسته بود، منفجر شد. آیتالله صدوقی و فرد مهاجم در دم کشته شدند و یکی از محافظان حلقه یک او به نام احمدرضا سلطانی از ناحیه کمر به پایین به دلیل اصابت ترکش زخمی شد. پیکر ایشان در مسجد حظیره (روضه محمدیه) یزد دفن شد.
پیش از انقلاب اسلامی، عوامل متعدد نارضايتی اجتماعی، زمينه را برای انقلاب فراهم كرده بود. بیتوجهی به ارزشهای مسلط مذهبی و بیتفاوتی در قبال خواستههای رهبران مذهبی، بیبندوباری زياده از حد، رواج فساد و فحشا، عدم مراعات عفت عمومی و اشغال پستهای كليدی و حساس دولتی از سوی بهايیها و صهيونيستها و كنترل اقتصاد جامعه از سوی ثابت پاسالهای بهايی و القانيانهای صهيونيست، تغيير مبدأ تاريخ اسلامی و بازگشت به ارزشها و سنتهای باستانی، زمينه لازم را برای قيام عمومی در جامعه ايران فراهم كردند. بر اين عوامل بايد حضور خيل عظيم خارجيان، بهویژه آمريكايیها، نارسايی خدمات اجتماعی، بيكاری روزافزون طبقات و اقشار متوسط و پايين و وسيعتر شدن شكاف ميان طبقه مرفه و طبقات ديگر اجتماع را افزود.
علاوه بر همه اين مسائل، منزوی شدن روزافزون مردم از نظام سياسی و همچنين ناتوانی قدرت سياسی از تأمين حداقل خواستهها و نيازهای اجتماعی كمتر كسی را در میان جامعه از نخبگان گرفته تا مردم عادی اميدوار میکرد كه وضع موجود را بتوان حفظ كرد.
تاریخ تحولات اجتماعی ایران به ویژه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، نشان میدهد دشمنان این مرز و بوم برای رسیدن به اهداف و مقاصد خویش همواره به سمت و سوی حذف فیزیکی شخصیتهای انقلابی، ایجاد رعب و وحشت در جامعه، تخریب اماکن حساس دولتی و ... گام نهادهاند و این موضوع بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در دهه شصت نیز به اوج خود رسید.
دشمنان سعی داشتند تا از طریق ترور، ایران را از مسیر رشد و پیشرفت متوالی دور کنند اما عملکرد جمهوری اسلامی در دهههای اخیر نشان میدهد که این اقدامات تروریستی تأثیر چندانی بر روند پیشرفت ملی و اسلامی ایرانیان نداشته است. برخی از عناصر به ظاهر مسلمان در آن دوران آن چنان کجفهمی از دین و مذهب داشتند که با القای این تفکرات به دیگران سعی در جذب مردم و به کرسی نشاندن افکار و اهداف خود به عنوان مسلمانان راستین میکردند.
این افراد و گروههای وابسته به آنان تمامی اندیشهها و نظام دینی اسلام را از زاویه دید خود نگریسته و آیات الهی و احکام و مبانی دینی را تفسیر به رأی میکردند. آنها تا جایی پیش رفتند که حتی خیلی راحت و با اتکا به فرامین الهی قرآن کریم دست به کشتار بیگناهان و رهبران مذهبی مردم میزدند.
جریانهای تکفیری با نقلگرایی افراطی و با تمسک به ظواهر و تفسیر گزینشی، دیگران را به شرک و بدعت متهم کرده و دایره تکفیر را با برداشت سطحی به تمام انسانها از جمله مسلمانان بسط داده و بدون در نظر گرفتن قواعد جهاد و دفاع و شهادت، اقدام به خشونت و کشتار علیه انسانهای بیگناه می کنند؛ در حالیکه اینگونه اقدامات با روح اسلام سازگار نیست. در عین حال عملیات استشهادی به دلیل اتکا به شاخصهای دینی و اخلاقی در مقام دفاع و دفع تجاوز از اساس اسلام، در شرایط ویژه جایز شمرده شده است.
کجفهمی این افراد از دین، درست همان چیزی است که امروز در قالب گروههای تکفیری همچون داعش و ... خود را نشان داده است و در طول تاریخ نیز چنین تفکراتی در قالب گروهها و اجتماعات مختلف خود را نشان داده است. شرایط جامعه ایران در اوایل انقلاب به گونهای بود که گروههای مختلفی سربرآورده و کوس «أنا الحق» میزدند.
ترور شخصیتها یکی از چالشهایی بود که جامعه ایرانی را در اوایل انقلاب اسلامی تهدید میکرد. عناصر کوتهفکر به ظاهر دیندار پس از ناکامی در به دست آوردن قدرت در کشور، به سمت و سوی ترورر شخصیتها و مردم بیگناه رفتند تا شاید بتوانند از این طریق عرصه را بر جامعه ایرانی تنگ کرده و به اهداف پلید خود در دستیابی به قدرت برسند.
به قلم مجتبی افشار
انتهای پیام