به گزارش خبرنگار ایکنا، ساعت 10 و 17 دقیقه صبح روز یکشنبه دوازدهم تیر 1367 هواپیمای ایران ایر با شماره پرواز 655 با و شناسه «IR655» به همراه 275 مسافر با ملیتهای ایرانی، اماراتی، یوگسلاوی، پاکستانی، هندی و ایتالیایی و 16 خدمه پرواز که در مجموع بیش از 290 نفر میشدند فرودگاه بندعباس را به مقصد دبی ترک میکند؛ مدت پرواز تا دبی 28 دقیقه و حداکثر ارتفاع تا 14 هزار پا (۴٬۳۰۰ متر) تعیین شده است؛ اما این پرواز به دلیل اصابت دو موشک هدایت شونده ریم -۶۶ از ناو وینسنس آمریکا هرگز به مقصد نرسید و در خلیج فارس سقوط کرد و بیش از ۲۹۰ سرنشین این هواپیما که ۶۶ نفر از آنها کودک بودند، تنها به این دلیل که هواپیمایشان «به اشتباه» هواپیمایی جنگنده شناسایی شده بود، کشته میشوند و به این ترتیب هفتمین حادثه مرگبار هوایی جهان رقم خورد.
این حادثه که از تراژیکترین حوادث تاریخ معاصر ایران است، بعضا دستمایه تولید آثار ادبی و هنری شده است؛ اما هنوز هم انچنان که باید حق آن ادا نشده و همچنان جای کار دارد.
بیژن کیا، نویسنده، استاد داستاننویسی و مدرس دانشگاه از جمله معدود نویسندگانی است که توجه ویژهای به این حادثه داشته و به فاصله دو سال دو کتاب با موضوع شلیک ناو آمریکایی به هواپیمای مسافربری ایران نوشته است.
این نویسنده شیرازی که سال ۱۳۹۴ با کتاب تقریبا مستند «آدمخوار» به سراغ این رویداد رفته بود، سال 96 رمان «وینسنس و گرگ خندان» را با همین موضوع روانه بازار میکند و با یک زاویه دید متفاوت به یکی از مسافران ایتالیایی این هواپیما میپردازد که در آن واقعه جانش را از دست داده و با گذشت سالها، دخترش در حال پیگیری این اتفاق و سرنوشت پدر است.
بیژن کیا در گفتوگو با خبرنگار ایکنا در بیان دلیل توجه ویژه خود به این حادثه عنوان کرد: شاید قضیه از اینجا شروع شد که یک قسمتهایی از تاریخ معاصر ما خیلی کار و پرداخته نشده است. یعنی قبل از اینکه من این کار را کردم شاید فقط یکی دو داستان کوتاه منتشر شده بود و احساس کردم جای کار دارد. کارهای بعدی و کارهایی که الان انجام میدهم هم بهنوعی نزدیک به این قضیه است. حتی کار جدیدم که زیر چاپ است راجع به جنگ بوسنی است.
نویسنده رمان «وینسنس و گرگ خندان» با بیان اینکه به نظر میرسد در روایت تاریخ معاصر بیشتر درگیر خاطره و زندگینامه شدیم، اضافه کرد: اینها در جای خود ارزشمند و لازم است اما شاید رمان یا داستان کوتاه زبان عمومیتر و بینالمللیتری داشته باشد. شاید یک رمان قابلیت ترجمه بیشتری داشته باشد و به دلیل ویژگیهایی که دارد راحتتر بتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند. مجموع این دلایل باعث شد که ذهن من به این سمت برود که یک رمان در این موضوع بنویسم.
وی در توضیح ویژگیهای دو کتاب خود در موضوع شلیک ناو آمریکایی به هواپیمای مسافربری ایرانی گفت: «وینسنس و گرگ خندان» کاملا در قالب رمان و «آدمخوار» یک مقدار مستندتر به این موضوع پرداخته است. فکر میکنم کار «وینسنس و گرگ خندان» موفقتر بوده است. شاید چون در قالب رمان است و بهتر میتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند.
کیا با تاکید بر اینکه صددرصد نیاز است که باز هم به این موضوع پرداخته شود، تصریح کرد: متاسفانه آنطور که باید و شاید به این موضوع و کلاً بحث تاریخ معاصر ایران توجه نشده است. یعنی یکی از ضعفهایی که شاید ما داشته باشیم بحث دیپلماسی فرهنگیمان است. برای مثال وقتی فیلم «عنکبوت مقدس» تولید میشود ما خیلی ناراحت میشویم اما این سوال است که چرا خود ما کار تولید نمیکنیم؟ متاسفانه ما همیشه در حالت واکنشی هستیم. انگار همواره باید یک کنش اتفاق بیفتد تا ما واکنش نشان دهیم.
این نویسنده و مدرس دانشگاه ادامه داد: باید از این مرحله عبور کنیم و به کنشگری در حوزه فرهنگ و ادب برسیم. در ادبیات معاصر ما نقاط فراوانی است که متاسفانه هنوز کار نشده و هنوز جای کار دارد. نهتنها رمان، که میتوانیم در عرصههای مختلف فرهنگی و هنری تولید داشته باشیم. ما هنوز یک قطعه موسیقی فاخر راجع به این حادثه و دیگر اتفاقات تاریخ معاصرمان نداریم. البته سمفونی خرمشهر مجید انتظامی برای جنگ کار بسیار خوبی است اما یک موسیقی سوگواره مثل رکوئیم، موسیقی کلاسیک که برای سوگ باشد را نداریم.
نویسنده کتاب «آدمخوار» اضافه کرد: وقتی خود را جای مخاطب غیرفارسیزبان میگذارم و بخواهم از دید او ایران را بشناسم و از داخل ایران هیچ کاری تولید نمیشود، قطعا اسیر آن تصویر و فضای کلیشهای میشوم که رسانهها نشان میدهند. یعنی یک جای خطرناک و خاکستری. تصویری که الان در جهان از ما نشان میدهند، منطبق بر واقعیت نیست که بخشی از آن به خاطر کمکاری ماست. برای درست نشان دادن چهره ایران، تاریخ معاصر ما بسیار جای کار دارد.
کیا در بخش دیگر صحبتهای خود با اشاره به رمان «وینسنس و گرگ خندان» ضمن تاکید بر اینکه این رمان چندین بعد دارد، بیان کرد: زمانی که تصمیم به نوشتن این کتاب گرفتم، نگاهی به لیست مسافران هواپیما کردم و دیدم مسافران غیر ایرانی از ملیتهای مختلف در این هواپیما حضور داشتند؛ یکی از مسافران یک مهندس کشاورزی ایتالیایی بود که برای عقد قرارداد دستگاهها و ماشینآلات کشاورزی به ایران آمده بود. همین را دستمایه قرار دادم چرا که اگر جنگی، تلخکامی و ظلمی در یک منطقه اتفاق میافتد، میتواند کلی باشد. به عبارت دیگر وجدان بشری آزرده میشود.
او ادامه داد: نگاه من این است که اگر ظلمی در هر کجای این کره خاکی اتفاق میافتد، ظلم به بشریت است و از این استفاده کردم به همین دلیل شاید 80 تا 90 درصد «وینسنس و گرگ خندان» خارج از ایران اتفاق میافتد و بحث کلی آن بیعدالتی است.
کیا با اشاره به اینکه موضوع «وینسن و گرگ خندان» صرفاً بحث سقوط هواپیمای مسافربری ایرانی نیست، اضافه کرد: اگر کتاب را بخوانید، یکی از کاراکترها سرخپوست است و بخشی از کار راجع به ظلمی است که در طول این سالها به سرخپوستهای آمریکای شمالی شده است. درحقیقت بحث اصلی رمان ظلمی است که میتواند در خود آمریکا یا در خلیج فارس اتفاق بیفتد و ما در مقابل آن ساکت ننشینیم و در این قضیه صرفا تماشاچی نباشیم.
نویسنده «وینسنس و گرگ خندان» با بیان اینکه تا به اینجا بازخوردهای بسیار خوبی از مخاطبان این رمان دریافت کردم، عنوان کرد: با اینکه نه تبلیغ خاصی روی کتاب انجام شد و نه حمایت خارج از فضای ادبی صورت گرفت، اما خوشبختانه بعضا که مخاطب با خود من ارتباط برقرار میکند و نظرش را درباره کار اعلام میکند یا بعضا مسابقههای کتابخوانی با محوریت این کتاب برگزار میشود که خود من هیچ نقشی در برگزاری آن ندارم و این نشان میدهد کتاب راه خودش را پیدا کرده است.
وی ادامه داد: در مقام مقایسه «وینسنس و گرگ خندان» بسیار موفقتر از «آدمخوار» بوده است، چراکه قالبش رمان است و قالب «آدمخوار» تاریخ شفاهی و به نوعی مستندتر است. جالب است برای «وینسنس و گرگ خندان» همان پیشفرضی که داشتم اتفاق افتاد، یعنی رمان که قالبی جهانشمولتر است، خیلی بهتر میتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند.
کیا با اشاره به قالبهای داستان، ناداستان و نیمه داستان و میزان دخل و تصرف تخیل نویسنده در هر کدام از آنها، «وینسنس و گرگ خندان» را یک کار نیمهداستانی معرفی کرد و گفت: در این رمان فقط حمله ناو آمریکایی به هواپیمای مسافربری ایرانی کاملا بر پایه واقعیت است و حتی اطلاعات تخصصی در آن هست اما دیگر کاراکترها و فضاها تخیل نویسنده است. درحقیقت فقط میخواستم بخشی از آن حادثه بهعنوان مستند وجود داشته باشد که آن هم حمله یک ناو جنگی به یک هواپیمای غیرنظامی و مسافربری است که خود این کار کاملا غیرانسانی است. بقیه روایت برای اینکه برای مخاطب جذابیت داشته باشد و بتوانم این مسئلهای که در زیست تاریخی داشته را از زاویه دید داستانی کار کنم، ساخته ذهن من است.
این استاد داستاننویسی در بخش دیگر صحبتهای خود بحث مخلوط کردن فضای مستند و فضای داستانی را آسیب ادبیات پایداری ایران خواند و افزود: یعنی نویسنده به اسم خاطره-داستان از تخیل استفاده میکند و مثلا شهیدی خلق میکند که معلوم نیست چقدر آن واقعی و چقدر آن غیرواقعی است.
کیا با اشاره به اینکه «وینسنس و گرگ خندان» رمان و مخاطب اشراف دارد که حمله یک ناو نظامی به هواپیمای مسافربری اتفاق افتاده است، اضافه کرد: اینجا اگر مخاطب بخواهد مستندات تاریخی حادثه را پیدا کند، باید دنبال منابع تاریخی بگردد. اما اگر من بنویسم این رمان تاریخ شفاهی است کار اشتباهی است؛ درصورتی که در بخشی از ادبیات پایداری این اتفاق در حال افتادن است و در تاریخ معاصر ما را دچار تغییر میکند.
نویسنده کتاب «وینسنس و گرگ خندان» همچنین به آشنایی خود با خانواده یکی از قربانیان شلیک ناو آمریکایی وینسنس به هواپیمای مسافربری ایرانی اشاره کرد و گفت: مدتها بعد از نگارش رمانم با دست تقدیر، یک کارگاه داستاننویسی باعث آشنایی من با یک خانواده از بازماندگان این حادثه که در بخش لامرد استان فارس زندگی میکنند، ارتباط داشتم و فقط میتوانم بگویم که واقعا تراژدی بود.
وی ادامه داد: درحقیقت بخشی از هموطنان ما که در این حادثه بودند، بهنوعی نانآور خانواده بودند و آنجا کار میکردند. درمورد این خانواده هم درست است که یک نفر شهید شده بود اما چون نانآور خانواده بود، بهطور مستقیم شش نفر تحت تاثیر قرار گرفتند و این یک تراژدی است که سالهای نهچندان دور در کشور من به وجود آوردند.
کیا در ادامه به ظلمی که در جریان این حادثه به ایران شده اشاره کرد و گفت: اگر مخاطب «وینسنس و گرگ خندان» را بخواند متوجه خواهد شد که زبان تظلمخواهی ایران از آمریکا زبان مستقیمی نیست اما نشان میدهد که ظلمی اتفاق افتاده است و دیگر اینکه ما در این اثر با یک طرز تفکر روبهرو میشویم. همانطور که اشاره کردم یک کاراکتر در داستان داریم که اصالتا سرخپوست است و قضیه شلیک ناو وینسنس به هواپیمای مسافربری ایران را دنبال میکند و لابهلای آن ظلم تاریخی که در آمریکا به جامعه سرخپوست شده هم بررسی میشود.
وی با تاکید بر اینکه ما یک طرز تفکر تمامیتخواهی را در این رمان به تصویر میکشیم که هم به بومیان کشور خودش ظلم میکند و هم به دیگران و هیچکدام از آنها هم قابل دفاع نیست، اضافه کرد: حتی من قبل از نگارش کتاب مردد بودم که کاراکترم سیاهپوست باشد یا سرخپوست، چراکه هر دو گروه در آمریکا مورد ظلم واقع شدهاند اما سرخپوست که بومی آمریکا و قبل از سفیدپوستها آنجا بوده است را انتخاب کردم. رمان چنین ویژگی را دارد.
کیا در پایان با اشاره به اینکه مظلوم بودن ایران در این حادثه در رمان «وینسنس و گرگ خندان» به معنی ضعیف بودن آنها نیست، عنوان کرد: با خواندن کتاب متوجه میشوید که درست است به ایرانیها ظلم شده است اما اینطور نیست که آنها در موقعیت ضعیفی تصویر شده باشند. بلکه زیست طبیعی خود را دارند و آرمانهای خود را پیگیری میکنند، حالا به هر دلیلی زخم هم میخورند، اما این زخمها آنها را از پای نمیاندازد. چنین تصویری در رمان «وینسنس و گرگ خندان» از ایرانیان وجود دارد.
انتهای پیام