به گزارش ایکنا، چهارمین نشست از سلسله نشستهای «امام حسین(ع) و اصلاح اجتماعی» شب گذشته چهاردهم مردادماه با سخنرانی حجتالاسلام و المسلمین سیدضیاء مرتضوی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در کانون توحید برگزار شد که گزیده مباحث آن را در ادامه میخوانید؛
موضوع سخن من اصلاح جامعه در گرو اصلاح عالمان دین است. اگر صحبت از اصلاح میشود آن هم اصلاحی که مربوط به عالمان دین است روشن است این اصلاح یک جهت خاصی دارد که در ادامه عرایضم معنایش روشن خواهد شد. بنابراین نباید این تعبیر خلاف ادب تلقی شود. آنچه از زبان روایات و آموزههای دینی در اینجا مطرح میشود ظرف توقعاتی است که از نهاد محترم روحانیت، این نهاد اصیل و ریشهدار انتظار میرود.
به نظرم رسید ابتدا سخنی از امیرالمومنین(ع) مطرح کنم تا با مقدماتی به محور اصلی بحثم برسم. در غررالحکم نقل شده است که از امیرالمومنین(ع) درباره وضع عمومی جامعه سوال شد. یا منظور وضع کلی جامعه است یا سوال، ناظر به وضع موجودی است که امیرالمومنین(ع) و شخص سوالکننده در جامعه آن روز داشتند. از پاسخ حضرت برمیآید سوال ناظر به وضع موجود بوده است چون حضرت روی مسئله فساد خواص رفتند.
حضرت در پاسخ فرمود: وضع عمومی موجود برخاسته از تباهی و نادرستی گروهی به نام خواص است. کسانی که به یک معنا جزء نخبگان جامعه هستند، گروههای مرجع به شمار میروند، چشم و گوش مردم متوجه آنهاست، در جایگاهی هستند که گفتار و رفتار آنها نقش مستقیم در گفتار و رفتار مردم دارد. بعد حضرت فرمودند گروه خواص چند دسته هستند؛ دسته اول علما هستند که در جایگاهی قرار دارند که میخواهند راهنما به سوی خداوند باشند. گروه دوم زهاد هستند که در عمل راه را نشان میدهند. گروه سوم تجار که امنای الهی هستند. گروه چهارم مجاهدان که انصار دین خدا هستند و گروه پنجم حاکمان که راهبران مردم هستند. بعد حضرت میفرمایند اگر عالم از جایگاه خودش سقوط کرد و از درون گرفتار طمع شد و چشم طمع به ریاست و نفوذ و ... داشت و این طمع، حریت او را گرفت، مردم با کدام دلیل و راهنما هدایت شوند؟ اگر کسی که لباس زهد بر تن خودش کرده راغب به دنیا شد، مردم به چه کسی اقتدا کنند؟ اگر روابط اقتصادی و مالی که محورش بازرگانان هستند دچار خیانت شد و سلب اعتماد عمومی شد، به چه میشود اعتماد کرد؟ اگر نیروی رزمنده که باید در میدان جنگ نبرد کند ریاکار شد و دنبال خودنمایی افتاد، با کدام نیرو میشود از حیثیت مسلمانان دفاع کرد؟ اگر در جامعه حاکمان رفتار و گفتار به عدالت نداشته باشد و گرفتار ظلم و جور باشند، مظلوم سراغ چه کسی برود؟ بعد حضرت فرمودند مایه تباهی و زوال سرمایههای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و .... عالمی است که از درون گرفتار است و طمع دنیا دارد، زاهدانی است که شیفته دنیا هستند، بازگانانی است که به حقوق مردم خیانت میکنند، رزمندگانی است که ریاکارند، حاکمانی است که جائر هستند.
در این مقدمه میخواهم از سخنی از عیسی بن مریم هم استفاده کنم و آن اینکه ایشان میگوید مثل عالمان سوء مانند صخرهای است که مقابل جوی آب قرار دارد، نه خودش قابلیت دارد از آب استفاده کند و نه میگذارد این آب سراغ زراعت مردم برود. عالم سوء سد راه برای صلاح و اصلاح جامعه است، در حالی که خودش باید مصلح باشد. نه سعادت را برای خودش تضمین میکند و نه برای جامعه. این میتواند مقدمه کوتاهی باشد تا دورنمایی از این بحث ارائه کنم.
درباره خطابه امام حسین(ع) زیاد بحث شده است. موضوع بحث بنده این نیست، محور بحث من یکی از اسناد تاریخی و روایی منسوب به امام سجاد(ع) است که در قالب یک نامه به یکی از محدثان و مراجع فقهی و قاضیان معروف اهل سنت نوشته شده است و آن جناب محمد بن مسلم بن عبیدالله شهاب، معروف به زُهری است. ایشان به رغم اینکه از علمای غیر شیعه است ولی رابطه نزدیکی با امام سجاد(ع) داشت و حضرت را تکریم میکرد. این نامه در تحف العقول ابن شعبه حرانی نقل شده است. این کتاب در منابع ما تنها منبع برای این نامه است همانطور که خطابه امام حسین(ع) در منا تنها منبعش تحف العقول است. ابن شعبه سندی برایش نقل نکرده و روایت به صورت مرسل آمده است. من اخیرا پیگیر شدم این نامه در منابع اهل سنت نقل شده است یا نه. بیش از دو هزار منبع را گشتم آنچه یافتم متن نامه را نخستینبار صاحب حلیه الاولیا ابونعیم اصفهانی نقل کرده است. در تاریخ دمشق ابن عساکر هم این نامه با سند ذکر شده است. نکته مهم و اساسی این است که در حلیه الاولیاء که نامه نقل شده است نامه به شخص دیگری نسبت داده شده است. محتوای نامه به گونهای است که حکیمانه است و حتی اگر از ناحیه امام سجاد(ع) نباشد قابل پذیرش است.
محتوای نامه بسیار کوبنده است و متن نامه نشاندهنده شرایط تقیهآمیز امام سجاد(ع) است. شاید بگویید متن نامه چه ارتباطی به ما دارد؟ من از باب اینکه ما چنین متنی در اختیار داریم و بدون اینکه بخواهم علما را تشبیه و تنظیر کنم، این نامه را از باب هشدار بازخوانی میکنم. جامعه باید سطح توقع خودش را از علما بالا ببرد البته توقع همراه با واقعبینی. نکته کلیدی نامه این است که اشکال امام متوجه چه بخشی از شخصیت زهری است؟ اشکال حضرت نه متوجه میزان علم و فقه اوست و نه اعتقادات کلامی او و نه شیعه نبودن او، اشکال حضرت متوجه سوء استفادهای است که قدرت حاکم از همراهی و سکوت او به عنوان عالم شاخص و مرجع فقهی و حدیثی میکند و پیامدهای اجتماعی و تربیتی که رفتار او حتی در پایبندی مردم به ظواهر شرع در جامعه دارد. نکته اینجاست که با وجود چنین عالمانی هیچ اصلاحی در جامعه رخ نمیدهد و حاکمان با استفاده از این افراد، جلوی هر اصلاحی را میگیرند.
محور بخش اول سنگینی نعمتها و وضع رقببار زهری است. حضرت در این بخش میفرمایند خداوند ما را و تو را از فتنهها کفایت کند و به تو از آتش رحم کند برای اینکه تو به وضعی درآمدی که هر کس وضعیت تو را درک میکند دلش به حالت میسوزد که نعمتهای الهی بر تو سنگینی میکند. وقتی در قیامت در پیشگاه خدای تعالی میایستی از نعمتهایش از تو میپرسد که چگونه آنها را رعایت کردی، از حجتهای الهی میپرسد که چگونه آنها را به کار بردی. فکر نکن خداوند بهانههای تو را قبول میکند، هرگز اینگونه نیست چون حساب علما در قرآن با دیگران متفاوت است. خداوند از آنها پیمان گرفته است حقایق را برای مردم بیان کنید و پنهان نکنید.
حضرت در بخش بعد میفرماید بدان کمترین چیزی که پنهان کردی و سبکترین چیزی که بر عهده گرفتی این است؛ مایه آرامش ظالم شدی. ظالم که مقصود حاکم وقت است در دلش نگران بود مردم اعتراض میکنند، نگران بود باید پاسخگو باشیم، چه کسی وحشت او را به آرامش تبدیل کرد؟ تو راه اشتباه و فساد و نادرستی را برایش هموار کردی. چگونه؟ از این طریق که نزدیکش شدی و با او همنشین شدی. چقدر من میترسم تو را فردای قیامت همراه خیانتکاران برای محاکمه بیاورند و بگویند به ظلم ظلمه کمک کردی.
انتهای پیام