به گزارش ایکنا، سومین جلسه از درسگفتار حجتالاسلام و المسلمین سیدعباس قائممقامی با عنوان «عاشورا و ضرورت بازخوانش امر اجتماعی» امروز 16 مرداد در حسینیه بیتالاحزان فاطمه(س) برگزار شد که خلاصه آن را در ادامه میخوانید.
در جلسه قبل عرض کردم که کرامت انسان بر محور انتخابگری او معنا پیدا میکند بنابراین اگر ما مبنا و عنصر اصلی کرامت انسان را انتخابگری او و اصل آزادی دانستیم در این صورت انتخابگری یک صفت از صفات انسان نیست بلکه صفت هویتی انسان است و به عبارت دیگر انتخابگری یک حق در کنار سایر حقوق انسان نیست که گفته شود انسان دارای حقوق مختلفی است از جمله حق حیات، حق رفاه و حق انتخابگری. پس انتخابگری اگر به عنوان حق در نظر گرفته شود حقی در کنار سایر حقوق نیست.
باید توجه داشت حقوق انسان دو گونه است: برخی حقوق هویتی هستند، برخی حقوق غیرهویتی هستند. مهم این است همه حقوق انسان در یک مرتبه نیستند بلکه در صدر حقوق، حقوق هویتی قرار دارند. حیات حق انسان است ولی هویتی نیست ولی کرامت حق هویتی انسان است. بنابراین چون اختیار تنها چیزی است که خداوند اختصاصا از ذات خودش به انسان داده است جزء حقوق هویتی به شمار میآید. حق حیات مشترک میان همه موجودات است ولی خصوصیت حقوق هویتی این است که که برای مرتبه وجودی انسان است، نه وجود انسان.
خیلیها از کرامت انسان سخن میگویند اما عنصر مشخصی که تعیینکننده کرامت انسان است تبیین نمیکنند. نتیجهاش این است کرامت در گفتمان آنها یک مفهوم انتزاعی ذهنی است که مابازای مشخصی ندارد. در این تبیینی که ما عرض کردیم کرامت به انتخابگری انسان برمیگردد و عنصر کرامت، انتخابگری انسان است. در آیه شریفه که درباره خلقت انسان است «انی جاعل فی الارض خلیفه»، اگر شما در این آیه تامل کنید میبینید دقیقا عنصری که مورد اعتراض ملائکه قرار دارد عنصر انتخابگری انسان است چون ملائکه درکی از آن نداشتند.
اگر اصل انتخابگری را در نسبت با کرامت قرار دادیم یک نکته مهم فهمیده میشود که ما را با خیلی از نظریات دینی دیگر متمایز و متفاوت میکند. گفتیم کرامت و انتخاب را خیلیها میگویند ولی نسبت برقرار کردن بین اینها خیلی اهمیت دارد چون وقتی این کار را کردید کرامت از حالت ابهام خارج میشود و عینیت پیدا میکند و دستخوش تاویل قرار نمیگیرد، مثل کسانی که میگویند انسان کرامت دارد تا زمانی که آدم خوبی باشد. این یک بحث نامتناقض است چون وقتی میگویید کرامت ذاتی انسان است ذاتی چیزی است که قابل سلب نیست. حتی کسی که مفسد است کرامت ذاتی خود را دارد. شما هر تعاملی با انسان میکنید باید ذیل اصل کرامت باشد. حتی اگر میخواهی به انسان فقیر هم کمک کنی باید ذیل اصل کرامت باشد، اگر میخواهی انسانی را مجازات کنی باید ذیل اصل کرامت باشد.
پس اینکه ما انتخابگری را در رابطه با کرامت قرار میدهیم چند خصوصیت دارد. اولین خصوصیت این است کرامت از ابهام و ایهام و انتزاعی بودنش خارج شود و معنای محصل در دسترس پیدا کند. دوم اینکه انتخابگری از یک حق در کنار سایر حقوق خارج میشود و تبدیل به حق هویتی میشود. در این نگاه خود انتخابگری ارزش میشود، قطع نظر از اینکه چه چیزی انتخاب شود.
وقتی ملائکه به خداوند گفتند: «أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ»، ظاهر استدلال ملائکه صحیح بود و ارکان استدلال کامل بود. در قسمت اول گفتند او را در زمین قرار میدهی و او فساد میکند، در قسمت دوم استدلال گفتند ما خیر محض هستیم پس تو دنبال چه هستی. الآن شما میدانید خداوند دنبال چه بود، اینکه موجودی بیافریند که با وجود قدرت شرآفرینی خیر را انتخاب کند. لذا خداوند نفرمود انسانها خونریزی نمیکنند بلکه سخن ملائکه را تایید کرد ولی فرمود: «إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ» یعنی همه حرفهای شما درست است ولی یک نکتهای هست که من میدانم ولی شما نمیدانید. انسان توانی دارد که آن انتخابگری است، توان داوری است که بر اساس توان انتخابگری میتواند تولید خیر کند و خیر را بیافریند.
شما عامل خیر هستید ولی من خالق خیر میخواهم که مثل خودم باشد تا بتوانم عنوان خلیفهگری را به او بدهم. آیتالله حقشناس همیشه میگفتند: «داداش جون، فلانی آدم خوبی است ولی امام جماعت است، یک مقدار خردهشیشه هم لازم است» یعنی باید طرف درکی از شر داشته باشد و بتواند خیر و شر را تشخیص بدهد.
بر همین اساس میگوییم گناه نخستین انسان در بهشت گناه نبوده بلکه بخشی از مراحل سیر آفرینش بوده است. خدا این خرده شیشه را در وجود آدم قرار داد تا به زمین بیاید و خلیفه خدا شود. آنجا هنوز خلیفه نشده بود بلکه وقتی آن کار را کرد آماده خلیفهاللهی شد و دیگر میتوانست خلیفه الهی شود. بنابراین حضرت آدم قابلیت گناه را پیدا کرد نه اینکه گناه کرده باشد.
بنابراین اصل انتخاب کردن یک ارزش است، یک فضیلت است. به میزانی که شما در رفتارتان انتخابگریتان ظهور پیدا کند فضیلتمندی و ارزش عملی که انجام میدهید بیشتر میشود و به میزانی که انتخاب و رفتار سوء دارید و رفتار سوء شما برآیند بیشترین ظرفیت انتخابگریتان است، مسئولیتتان بالاتر است. به میزانی که انسان قدرت انتخابگریاش کاهش پیدا کرد مسئولیتش نسبت به رفتارش کمتر میشود یعنی میزان حسن و قبح و میزان توصیف به بدی و خوبی متغیر میشود. این دو اصل که خدمتتان عرض کردم خیلی مهم است. این نکتهای که الان خدمتتان عرض کردم و بسیار ساده به نظر میآید بسیاری از مفسران که نمیخواهم آنها را نام ببرم و کاملا قابل احترام هستند متوجه نشدند و دچار پیچیدگی شدند و به بنبست خوردند.
انتهای پیام