به گزارش خبرنگار ایکنا، در راستای گرامیداشت یاد و خاطره شهدای قاری، حافظ، معلم و فعال در حوزه قرآن کریم و در ادامه دیدارهای هفتگی قرآنیان پیرو مکتب شهید سلیمانی با خانوادههای شهدای قرآنی، پنجمین جلسه از دور جدید این دیدارها با خانواده شهید قرآنی شاهین باقری، عصر چهارشنبه 20 مهر انجام شد.
این دیدار با حضور رحیم قربانی، رئیس سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ، یوسف افراش، مدیر اسبق سازمان دارالقرآن، مهدی و محمدرضا برقعی و حسین جعفری از مدرسان و قاریان قرآن برگزار شد و آغازبخش این دیدار گرم و صمیمی، تلاوت حسین جعفری بود.
پیدا کردن راه قرآن
رحیم قربانی در این دیدار با بیان اینکه معرفی شهدای قرآنی برای قاریان جوان و همه مردم مهم است، ادامه داد: اگر این افراد را بهتر معرفی میکردیم شاهد این مسائلی که امروز در کشور درگیر آن هستیم نبودیم. شهید شاهین باقری با مشکلاتی که در آن زمان وجود داشت راه خود را که راه قرآن بود، پیدا کرد و تا پای جان ایستاد.
وی ادامه داد: نزدیک به 25 نفر از شاگردان قرآنی استاد سیدمحسن موسویبلده شهید شدند و هنوز هم ایشان هر صبح جمعه که کلاس قرآن برگزار میکند نام این شهیدان را میبرد و شاگردان دست بلند میکنند و جای آنها حاضر میگویند. شهید شاهین باقری، شاگرد استاد موسویبلده بود و این استاد قرآن از این شهید بسیار تعریف میکند.
شهدا انتخاب شده بودند
در ادامه مادر شهید قربانی شروع به صحبت میکند. در صحبتهای این مادر میتوان روحیه ایثار و از خودگذشتگی را مشاهده کرد، چرا که روزگاری خودش عضو کادر درمان بوده است. او در رابطه با فرزندش گفت: هر چه از خوبی شاهین بگویم کم گفتم؛ البته همه فرزندانم خوبند، اما شاهین یک چیز دیگری بود. شاید شما بین هر خانوده شهیدی بروید همین را بگویند که این فرزندم یک چیز دیگری بود، زیرا این موضوع به این علت است که آنها انتخاب شده بودند. استادش تعریف میکرد که شاهین زودتر از همه بچهها میرفت و کفشهای بچهها را جفت میکرد و واکس میزد. این نشاندهنده روحیه بزرگ این افراد است.
وی ادامه میدهد: زمانی که شاهین به خدمت رفت من 37 سال سن داشتم و تا آن زمان 124 شهید کفنپیچ کرده بودم. من با رفتن به جبهه شاهین مخالف بودم، اما او میآمد و میگفت که اگر من برم جبهه و شهید بشوم شما را به بهشت میبرند. من میگفتم مگر این زحمات من بهشتی نیست؟ معتقدم از هر دستی بدهی از همان دست دریافت میکنی؛ من این موضوع را به چشم در زندگی دیدهام که خداوند چگونه دست من را گرفته است. خداوند خیلی من را دوست داشته است که فرزند من شهید شده و این برای من افتخاری است. الان میفهمم که فرزند من چه مکانی رفته است و چه درجهای دارد. من یک فرزند در راه اسلام و ایران فدا کردم، اما هزاران نفر مثل او گرفتم.
تغییر سبک زندگی بعد از شهادت فرزند
مادر شهید شاهین باقری زندگی خود را به دو بخشِ قبل و بعد از شهادت فرزند خود تقسیم میکند و چنین بیان میکند: شهادت شاهین توفیقی برای من بود که از جانب خدا عطا شد. بعد رفتن شاهین زندگی من به کل عوض شد؛ من تا پیش از شهادت او حجاب نداشتم، اما بعد از شهادت شاهین سبک زندگی من تغییر کرد و نمازهایی که از پیش مانده بود هم خواندم. کلاسهای قرآن برگزار کردم که تاکنون هزار و 112 نفر در این کلاسها شرکت کردند، اما سه سالی است به دلیل شرایط کرونا، این کلاسها تعطیل شده است.
وی با بیان اینکه افسوس میخورم که نواری از صدای قرائت قرآن شاهین ندارم ادامه میدهد: او در 12 اسفند 1362 در بیست سالگی شهید شد و پیکرش در سال 1373 بازگشت. وقتی پیکرش بازگشت آرامش پیدا کردم. من کسی بودم که حتی یک دقیقه هم صبر و تحمل دوری از فرزندم را نداشتم، اما 11سال از پیکر فرزندم دور بودم و نمیدانم خداوند چه صبر و تحملی به من داد. پدر شاهین در روزنامه اطلاعات خبرنگار بود. وقتی شاهین شهید شد او از غصه دچار بیماری سرطان شد و بعد از شش سال فوت کرد.
به وضوح میتوان حس کرد که نام و یاد این شهید در دل این مادر زنده است؛ گواه این موضوع اینکه این مادر میگوید: من با شاهین زندگی میکنم و آرامش دارم. انگار صبحها با صدای قرآن او از خواب بیدار میشود. فکر میکنم شاهین مراقب من است؛ چون هر جا میروم کمکم میکنند به همین دلیل میگویم که من یکی را دادم و هزاران گرفتم.
در ادامه وقتی آقای قربانی از این مادر شهید درخواست کرد تا که توصیهای به جامعه قرآنی کنند او فروتنانه چنین پاسخ داد: من اصلاً قابل نیستم که بخواهم توصیهای کنم. آنها راه خود را انتخاب کردند؛ کسی که راه قرآن را میرود، حتماً با قرآن هم زندگی میکند. از خدا میخواهم که همه با قرآن زندگی کنند که بهترین راه است. جامعه قرآنی راه خود را پیدا کرده است و راه قرآن را میروند. خداوند انشاءالله همه جوانهای ما را حفظ کند و این مملکت را آرام کند.
وی اضافه کرد: من خیلی مردم را دوست دارم و خودم را خدمتگذار میدانم و هر جایی هر کاری از دستم برآمده برای مردم انجام دادم. در اینجا همه به من احترام میگذارند، فرقی ندارد چه با حجاب چه بیحجاب زیرا من مردم را دوست دارم و میدانند که من مادر شهید هستم. من در قنوتهای نماز صبح همه را دعا میکنم مخصوصاً برای کشور که اوضاع آن خوب شود.
او گلایههایی هم از رسانه ملی داشت که در برنامهای بخشی از حرفهایش را حذف کرهاند، همچنین نسبت به بنیاد شهید و امور ایثارگران گفت: فرزند کوچکم، جانباز 10درصد است که به دلیل تصادف دیگر نمیتواند کار کند، اما متأسفانه بنیاد شهید و امور ایثارگران هیچ کمکی نمیکند و حتی هزینه بیمه او را هم من میدهم این بچهها از جان خود گذشتند و برای این مملکت رفتند، باید به آنها بیشتر توجه شود.
در ادامه مادر شهید باقری شعری را که در وصف فرزند شهیدش سروده بود خواند که بدین شرح است:
سالها و ماههای غمین در انتظار
آخر این روز دیدارت رسید
از همه زیبایی اندام تو
استخوان پارهای بر من رسید
من گرفتم در برم جام نور
مست گشتم یک زمان مات و خموش
مثل هاجر میدویدم هر طرف
فکر میکردم شاید درگوشهای
باشد از پیکرت هم خوردهای
لاجرم با هایوهوی بچهها
گشتم آگاه، این همان شاهین ماست
تاج کردم بر سرم آن هیکل
شکر کردم من خدای متعال
در پایان نیز با اهدای لوحی از این مادر فداکار تجلیل شد.
انتهای پیام