منادی حکومت اسلامی + فیلم
کد خبر: 4115102
تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱۴۰۱ - ۰۷:۵۶
به مناسبت سالگرد شهادت نواب صفوی

منادی حکومت اسلامی + فیلم

شهید سیدمجتبی نواب صفوی در سال 1303 در خانی‌آباد تهران به دنیا آمد و پس از اتمام دروس ابتدایی به آبادان سفر کرد. برای ادامه تحصیل به نجف اشرف مهاجرت و در آن جا از محضر مدرسین حوزه علمیه نجف اشرف بهره‌مند گردید. وی پس از چهار سال اقامت در نجف به دستور آیت‌الله سیدابوالحسن اصفهانی برای مبارزه با کجروی‌های کسروی به ایران آمد و با تشکیل «جمعیت فداییان اسلام» به مبارزه با بدخواهان و بداندیشان پرداخت. سرانجام این مجاهد خستگی‌ناپذیر به همراه سه تن از هم‌رزمانش در صبحگاه 27 دی 1334 شمسی تیرباران شد و به خیل شهدا پیوست.

شهید نواب صفوی، فدائیان اسلاممجتبی میرلوحی سال 1303 شمسی در محله خانی‌آباد تهران و در خانواده‌ای روحانی دیده به جهان گشود. پدرش جواد میرلوحی به دنبال صدور قانون «لباسهای متحدالشکل» در سال 1314 لباس روحانیت از تن بیرون کرد و به عنوان وکیل دعاوی دادگستری مشغول به خدمت شد، اما پس از چندی در پی یک مشاجره سخت، سیلی محکمی به صورت علی‌اکبر داور وزیر عدلیه وقت زد که نتیجه آن گذران محکومیت سه ساله در زندان بود. او چندی پس از گذراندن دوره محکومیت و آزادی از زندان دارفانی را وداع گفت. طی این سه سال محمود نواب میرلوحی، از بستگان نزدیک مجتبی، عهده‌دار سرپرستی وی بود.

مجتبی در 7 سالگی وارد دبستان حکیم نظامی شد و سپس در مدرسه صنعتی آلمانی‌ها به تحصیل ادامه داد و در سال 1319 در همان مدرسه تظاهراتی بر ضد کشف حجاب به راه انداخت. او همزمان در یکی از مساجد خانی‌آباد به فراگیری دروس دینی نیز مشغول شد و پس از خروج رضاخان از کشور به فعالیت‌های سیاسی روی آورد. سخنرانی وی علیه دولت قوام‌السلطنه در 17 آذر 1321 در حالی که 18 سال بیش نداشت اولین مبارزه وی علیه حکومت پهلوی محسوب می‌شد. در پی این سخنرانی و تهییج دانش‌آموزان دیگر مدارس و همراهی عده‌ای از مردم ناراضی، تظاهراتی در مقابل مجلس شورای ملی علیه قوام برگزار شد که با مداخله و تیراندازی پلیس، دو نفر کشته شدند. این حادثه اثر عمیقی در شخصیت مجتبی گذاشت و او را در راه مبارزه با حکومت پهلوی مصمم‌تر ساخت.

در 1322 مجتبی به استخدام شرکت نفت درآمد و پس از مدت کوتاهی به آبادان منتقل شد. مدتی بعد برخورد شدیدی از سوی یکی از متخصصین انگلیسی شرکت نفت با یکی از کارگران صورت گرفت که به دنبال آن، نواب کارگران را به اعتراض و اجرای قصاص دعوت کرد. با دخالت پلیس و نیروهای نظامی، اعتراضات سرکوب شد. نواب نیز فرار کرده و شبانه به وسیله قایق از آبادان به سوی بصره و سپس نجف روانه شد. او برای امرار معاش به ساخت و فروش عطر روی آورد. مجتبی در مدرسه «قوام» نجف اقامت گزید و از همان روزهای نخست، دوستی و رابطه نزدیکی با علامه امینی ـ که در یکی از حجره‌های فوقانی مدرسه، کتابخانه‌ای تأسیس کرده و در حال تألیف اثر مشهور خود الغدیر بود، برقرار کرد. وی فقه و اصول و تفسیر را از استادانی چون عبدالحسین امینی، حسین قمی و آقا شیخ محمد تهرانی آموخت.

در این دوران احمد کسروی کتاب شیعی‌گری را نوشت و جمعیت با هماد آزادگان را تأسیس کرد. کتب ادعیه شیعه و کتب شیخ سهروردی را در دی ماه هر سال تحت عنوان «جشن کتاب‌سوزان» آتش زد و این عمل خود را «پاک‌دینی» نام نهاد. کتاب شیعی‌گری کسروی به حوزه علمیه نجف رسید. نواب آن را به روحانیان نجف داد. از میان روحانیان محمد حسین کاشف الغطاء، آقا حسین قمی، و سید ابوالحسن اصفهانی حامی نواب صفوی بودند. در عین حال مجلس شورای ملی هم در نامه‌ای به نخست‌وزیر خواستار توقیف فعالیت‌های کسروی شد؛ اما کسروی به فعالیت خود ادامه داد.

عبدالحسین امینی درخواست نواب را برای صدور حکم ارتداد رد کرده و از او می‌خواهد که تنها به درسش برسد. دوستان نواب و طلاب او را عازم ایران کردند تا کسروی را از انتقادات مذهبی بازدارد. وی پس از چند جلسه بحث و گفتگو با کسروی، وی را فردی بی‌دین دانست. در نتیجه به کمک سراج انصاری، قاسم اسلامی، مهدی شریعتمداری و برخی دیگر از نویسندگان تهران «جمعیت مبارزه با بی‌دینی» را تشکیل داد. اما این جمعیت علی‌رغم تماس‌ها و مذاکرات متعدد نتوانست کسروی را از فعالیت بازدارد.

با وجود این نواب صفوی پس از آنکه در آخرین دیدار خود با کسروی، توسط او و گروه مسلح همراهش تهدید شد، مصمم گردید وی را از میان بردارد. او پس از تهیه پول از اسدالله مدنی و محمدحسن طالقانی٬ کسروی را در 29 فروردین 1324 در میدان حشمت الدوله تهران ترور کرد، اما کسروی زنده ماند و نواب را دستگیر و زندانی کردند. وی چندی بعد به درخواست روحانیان ایران و نجف پس از دو ماه، با قید کفالت آزاد گردید. کسروی قرآن سوزی خود را انکار کرد و مبلغ 50 هزار ریال برای کسی که این موضوع را ثابت کند، جایزه تعیین کرد.

نواب صفوی، پس از آزادی از زندان طی اعلامیه‌ای جمعیت فدائیان اسلام را تشکیل داد. وی در این اعلامیه برادری، استقامت و اتحاد را خط کلی جنبش فدائیان اسلام؛ رسیدن به حاکمیت اسلام و قرآن را هدف اصلی جنبش؛ و شهادت و انتقام و قصاص را روش اصلی مبارزه معرفی کرد. نخستین اقدام این جمعیت، کشتن موفق احمد کسروی، نویسنده و محقق ایرانی در 20 اسفند 1324 در ساختمان دادگستری تهران بود.

به دنبال اعلام تشکیل دولت اسرائیل توسط سازمان ملل متحد در 1327، به دعوت کاشانی در روز جمعه 31 اردیبهشت 1327 اجتماع اعتراض‌آمیز بزرگی در مسجد شاه تهران برگزار شد که در آن کاشانی و نواب صفوی شرکت داشتند. فدائیان اسلام نیز با ثبت‌نام از نیروهای داوطلب، پنج هزار نفر را برای اعزام به فلسطین و نبرد با اشغالگران بسیج کردند که دولت وقت مانع از اعزام آنان گردید.

نواب صفوی در 27 خرداد 1327 بانی تظاهرات عظیمی علیه دولت عبدالحسین هژیر بود. این تظاهرات به فاصله 4 روز پس از به قدرت رسیدن هژیر به وقوع پیوست. تظاهرکنندگان نمایندگانی را که به هژیر رأی داده بودند، مذمت کردند و خواستار عزل او شدند. در کشاکش تولد جبهه ملی و التهابات سیاسی پاییز سال 1328، انگشت اتهام تقلب در انتخابات به سوی یک نفر دراز شده بود: عبدالحسین هژیر وزیر دربار وقت که متهم بود که در تلاش است با تقلب در انتخابات، مجلس را پر کند از وکلایی که هوادار انگلیس هستند. تا قرارداد تازه با شرکت نفت، به تصویب مجلس برسد و کار نفت یکسره شود. در 13 آبان 1328، عبدالحسین هژیر توسط حسین امامی از فدائیان اسلام به قتل رسید. ترور هژیر، شرایط را بیش از پیش تغییر داد و دولت را در برگزاری انتخابات مجلس شانزدهم در تهران به عقب‌نشینی واداشت. محمد ساعد، نخست‌وزیر وقت، دستور توقف انتخابات را در تهران صادر کرد و نتایج به دست آمده را باطل کرد.

در تیر 1329 سپهبد علی رزم‌آرا به نخست‌وزیری رسید که یکی از مهمترین برنامه‌های او به تصویب رساندن لایحه گس ـ گلشائیان بود. این لایحه از طرف کمیسیون نفت مجلس شورای ملی رد شد و کاشانی نیز طی بیانیه‌ای بر ضرورت ملی شدن صنعت نفت تأکید کرد، اما رزم‌آرا و اکثریت نمایندگان مجلس همچنان در برابر تصویب ملی شدن صنعت نفت مقاومت می‌کردند. در چنین بن‌بست سیاسی، به دستور نواب صفوی، خلیل طهماسبی از اعضای فدائیان اسلام، رزم‌آرا را در روز 16 اسفند ترور کردند و متعاقب آن، اکثریت مجلس که به شدت مرعوب شده بودند چاره‌ای جز عقب‌نشینی از خواسته خود نیافتند. از این رو مجلس شورای ملی، پس از ماه‌ها کشمکش سرانجام لایحه ملی شدن صنعت نفت را در کمتر از دو هفته بعد از قتل رزم‌آرا، تصویب نمود.

آشنایی نواب با آیت‌الله کاشانی باعث شد تا از اواسط سال 1324 شمسی علی‌رغم اینکه وی با ملی‌گراها میانه خوبی نداشت اما با آیت‌الله کاشانی بر سر حمایت از آنان به توافق برسد. موضوعی که باعث شد فدائیان اسلام نقشی اساسی در راه یافتن کاشانی به مجلس، نخست‌وزیری مصدق و ملی شدن صنعت نفت ایفا کنند. آنان از ملی‌گرایان خواسته بودند در صورت رسیدن به قدرت اجرای احکام اسلامی را در دستور کار قرار دهند.

بعد از سال 1327 که اقلیت موجود در مجلس مانع تصویب قرارداد گس- گلشاییان شد، رژیم برای اینکه حتی اقلیت مخالفی نیز وارد مجلس نشود، توسط هژیر دست به تقلب در انتخابات زد و به بهانه ترور شاه و دست داشتن آیت‌الله کاشانی در این ترور، او را بازداشت و به لبنان تبعید کرد. اینچنین بود که فدائیان اسلام با این جمع‌بندی که هژیر مانع اجرای احکام اسلام شده‌است، او را ترور کردند و با نامزد کردن آیت‌الله کاشانی و مصدق، بار دیگر گروه اقلیت را در مجلس شورای ملی احیا کردند.

فدائیان اسلام در ماجرای ملی شدن صنعت نفت هم فعال ظاهر شدند و با ترور حاج‌علی رزم‌آرا نخست‌وزیر وقت که به شدت با ملی شدن صنعت نفت مخالفت کرده بود، راه ملی شدن نفت را گشودند. در روز 16 اسفند 1329 زمانی که اتومبیل رزم‌آرا جلوی مسجد امام (شاه سابق) توقف کرده بود و نخست‌وزیر برای شرکت در مراسم ختم آیت‌الله فیض قصد ورود به صحن مسجد را داشت، خلیل طهماسبی از اعضای فدائیان اسلام بی‌درنگ از پشتِ سر با شلیکِ سه گلوله او را از پای درآورد و خود نیز توسط مأموران دستگیر شد.

پس از ملی شدن صنعت نفت و نخست‌وزیری دکتر مصدق، به تدریج روابط میان فدائیان اسلام و کاشانی به سردی گرایید، زیرا فدائیان انتظار داشتند که از آن پس اقدامات عملی برای تحقق حکومت اسلامی صورت گیرد.

وی در زمان دولت مصدق وی را به قتل تهدید می‌کند و پس از مدتی به مخالفت با دولت برمی‌خیزد که در این میان آیت الله کاشانی نیز جانب مصدق را می‌گیرد. نواب در سال 1330 به دلیل پرونده قبلی در ساری به دو سال زندان قطعی محکوم شده بود و به همین دلیل به دستور مصدق، نخست‌وزیر وقت، مأموران در تیرماه 1330 نواب را در خیابان ژاله (شهدا) دستگیر می‌کنند و با توجه به پرونده معاونت او در قتل رزم آراء پرونده دیگری برای او از سوی دادستان تشکیل می‌گردد.

نواب صفوی در شهریور 1332 به دعوت سید قطب از رهبران اخوان المسلمین برای شرکت در «کنگره اسلامی قدس» عازم بیت‌المقدس شد. او در آن کنگره سخنان پرشوری ایراد نمود و مسلمانان را به وحدت برای آزادسازی سرزمین فلسطین فراخواند. وی در این سفر از عراق، سوریه و لبنان بازدید کرد و در شهر صور لبنان با شرف‌الدین عاملی ملاقات نمود. نواب در ادامه سفر خاورمیانه‌ای خود پس از لبنان به دعوت اخوان‌المسلمین مصر رهسپار قاهره شد. این دوره مصادف با کودتای ژنرال محمد نجیب و برکناری ملک فاروق، پادشاه مصر بود. وی در دانشگاه الازهر سخنرانی کرد که با استقبال هزاران تن از حاضران مواجه گردید، و اندکی بعد «جمعیت اخوان‌المسلمین» به توسط دولت مصر غیرقانونی اعلام شد. نواب صفوی پس از اطلاع، در تلگرافی که از ایران به قاهره مخابره نمود، مراتب نگرانی خود و عموم مسلمانان را از اقدام دولت مصر اعلام کرد و خواستار تجدید نظر فوری آن دولت نسبت به اخوان‌المسلمین گردید. و در مسیر بازگشت به ایران در عراق طی مصاحبه‌ای کودتای 28 مرداد را به شاه تبریک می‌گوید.

نواب پس از بازگشت از سفر خود رابرای مجلس 18 از شهر قم نامزد انتخابات مجلس شورای ملی اعلام می‌کند این عمل باعث می‌شود که برخی از یارانش از او جدا شوند و با توجه به مخالفت‌های پیش آمده سرانجام از این امر منصرف می‌گردد.

فداییان اسلام در اعتراض به پیوستن ایران به پیمان بغداد، حسین علاء نخست‌وزیر وقت را در آستانه سفر به بغداد جهت شرکت در اجلاس این پیمان در روز 25 آبان 1334 توسط مظفر ذوالقدر ترور کردند، اما وی جان سالم به در برد و ضارب دستگیر شد و به دنبال آن نواب صفوی و دیگر اعضای مؤثر فدائیان در اول آذر آن سال بازداشت گردیدند. آنان تحت شکنجه‌های شدید قرار گرفتند و در دی همان سال در دادگاهی نظامی محاکمه شدند. سرانجام پس از چند جلسه، دادگاه، نواب صفوی به همراه مظفر ذوالقدر، خلیل طهماسبی و محمد واحدی به اعدام محکوم شد. حکم دادگاه در بامداد 27 دی 1334 به اجرا درآمد. پیکر آنها را پس از مرگ ابتدا در مسگرآباد تهران به خاک سپردند. اما بعداً با اجازه مرعشی نجفی و با اقامه مجدد نماز میت توسط او، به قم منتقل و در قبرستان وادی‌السلام این شهر خاکسپاری شد.

انتهای پیام
captcha