نوای محزون نوحهسراییها و آهنگهای عاشورایی از گوشه و کنار شهر به گوش میرسد، کوچه پس کوچههای شهرها و روستاها عزادار آقایی هستند که قیام و هدفش برای همیشه در دل تاریخ ماندگار شده است.
کودکان با طبلها و زنجیرهای کوچک بر دوش خاطرات محرم، دوران کودکی خویش را میسازند و بزرگترها نیز حضور پررنگی در مساجد، تکایا و حسینهها دارند. یکی شربت پخش میکند، دیگری پرچم بر سردرب خانه میکوبد، یکی نذر خون دارد و آن یکی نذر آب و این قصه عاشقی همچنان ادامه دارد.
غروب که میشود، در کنار دستههای عزاداری بزرگی که از سمت میدان انقلاب به سمت امامزاده سیدابراهیم(ع) در حرکت است، دستههای کوچکی نیز در محلات مختلف شهر برپاست. ورودی خانهها آب و جارو شده و بساط اسپند به راه است و صاحبخانه منتظر پذیرایی از عزاداران حسینی با غذای گرم و شربت زعفران و شیر است. در و دیوار خانهها با پرچمهای سیاه و یا سبزرنگ حسینی آراسته شده و همه جای شهر حال و هوای شبیه به هم پیدا کرده گویا امام حسین(ع) دلها را به هم گره زده است.
در گوشهای از شهر، کودکی کشانکشان با زور اندک اما نیروی قوی که از عشق به حسین(ع) گرفته، نردهبام را روی زمین میخکوب میکند تا پرچمی را که به نام اباعبداللهالحسین(ع) مزین است، روی پارچه سیاهرنگ خیمهای که با دستان کوچکش برپا کرده، نصب کند، در محلهای دیگر نیز داربستهایی سیاهپوش برپا شده و ایستگاههای صلواتی برپاست و نوای حسینحسین است که از هر گوشه این شهر به گوش میرسد.
به خود ببال که عاشق و شیفته حسینی و عشق به حسین، خیمه همیشه افراشته در جان توست؛ خیمهای به وسعت همه هستی، خیمهای به بلندای همه آسمانها و کهکشانها، با خوانی گسترده از عطش که تشنگی بشریت را پایان خواهد داد. هرگز مباد بی این عشق زندگی کنیم و بی این محبت بمیریم.
عاشورا یعنی قطرات اشکی که حسین برای فردای اهل بیت(ع) خویش ریخت، عاشورا یعنی جمع کردن خارهای بیابان در شب تاریک، یعنی سیراب کردن کودک شیرخواره با سرانگشتان پیکانی تیر، عاشورا یعنی ضجههای کودکانی غریب در صحرایی سوزان، یعنی فرو رفتن خارهای بیابان در پاهای کودکانی که به دنبال عشق ندای لبیک سر داده بودند.
عاشورا یعنی اوج مردانگی و ایستادگی، یعنی تجسم همه غیرتهایی که در چشمهای نجیب عباس سوسو میزد، عاشورا یعنی دلدادگی به سرچشمه پاکیها، عاشورا یعنی صدای گریههایی که از سر تشنگی در گلو خفه میشد، یعنی پر کردن مشک آب در عین عطش، یعنی پرپر شدن و دم بر نیاوردن، یعنی به آسمان پرتاب کردن خون گلوی شش ماههای که از تشنگی به چشمان پدر خیره شده بود.
عاشورا قرارگاه عشق است و پناهگاه عاشقان، عاشورا تکلیف است و عاشورایی شدن عمل به تکلیف، عاشورا مجمع عمومی حماسهسازان هستی و از جاذبهها دل کندن و به جذبه دوست رسیدن است و هیچ نقطهای در هویت هستی نیست که از حرکت و شعر و شعور عاشورایی خالی باشد.
انتهای پیام