محققان از گذشته تا کنون با ابزار پژوهش به دنبال کشف رازهای هستی، عالم معنا و ملکوت بودهاند و در این راه یا در جستوجوی حقیقت در فرضیههای گذشتگان، تکمیل یا رد آن در شاخههای مختلف علوم آزمون و خطا داشتند و یا برای پی بردن به ناشناختههای بشر به ریزترین ذرات نفوذ کردند و سفر به کرات آسمانی در پیش گرفتند. معجزه جاویدان الهی سنگ بنای پژوهشهای قرآنی است و پژوهشگرانی نیز در این زمینه در تلاش هستند تا به سؤالات بشر از آفرینش انسان تا مرگ، ابعاد مختلف زندگی در دنیا، آخرت، خداپرستی و سایر موارد پاسخ دهند و به اسرار نهفته در این کتاب آسمانی پی ببرند.
در همین رابطه کتاب «رویکردی علمی ـ تاریخی به کارکرد زبان در داستانهای قرآن کریم» به تألیف نبیالله پاکمنش و علی سلیمی با تحلیل ساختار حاکم بر داستانهای قرآنی و مقایسه بین مجموعههای متعدد یک داستان در سورههای مختلف، بررسی تفاوتهایشان و ارائه هر داستان به شکل پردههای جداگانه به بیان نکات علمی، ادبی، هنری و تربیتی هر مجموعه پرداخته است.
نبیالله پاکمنش، پژوهشگر و نویسنده کتاب «رویکردی علمی ـ تاریخی به کارکرد زبان در داستانهای قرآن کریم»، در گفتوگو با ایکنا از زنجان، اظهار کرد: شاید عدهای تصور کنند داستانهای قرآن فقط یک واقعه تاریخی را نقل میکند درحالیکه یک نکته علمی با زبان داستان بیان شده است. به عنوان مثال کیفیت آفرینش حضرت آدم و حضرت عیسی در قالب یک داستان نقل شده است و این شیوه بیان حقیقتاً منحصر بهفرد بوده و خداوند یک واقعه تاریخی را به شکل خلاصه و بدون کوچکترین خللی در معنا در قرآن آورده است.
وی ابراز کرد: شیوه داستانی قرآن متفاوت از آنچه ما میدانیم است و بعضاً مقدمه در آخر یک سوره عنوان شده و کسانیکه با این شیوه آشنایی ندارند تصور میکنند قسمتی از داستان نقل نشده و با توجه به اعتقادات و اطلاعات خود میخواهند در تفاسیر آن قسمت را تکمیل کنند در حالیکه باید کل سوره خوانده و حتی به سورههای دیگر مراجعه شود و جواب یک قسمت واقعه را از داخل آیات بهدست آورد.
این پژوهشگر قرآن یادآور میشود: به طور مثال در آیه 30 سوره بقره «وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً ۖ قَالُوخداونا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ ۖ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ» این سؤال پیش میآید که ملائکه چطور متوجه شدند که انسان در روی زمین فساد و خونریزی میکند و در این خصوص دیدگاههای متفاوتی ارائه شده است. برخی این موضوع را ذکر کردند که قبل از آفرینش بشر، انساننماها که به آنها نسناس میگفتند زندگی میکردند و ویژگیهایی مثل فساد و خونریزی داشتند و ملائکه انسان را با این موجوات مقایسه کردند. عدهای دیگر این آیه را این طور تعبیر میکنند که ملائکه انسان را با جنیان مقایسه کردند. برخی دیگر هم میگویند: انسان چون موجودی زمینی و مادی است پس باید مرکب از قوای غضبی و شهوی باشد که منجر به فساد میشود. در حالی که با بررسی ساختار قرآن مشخص میشود در حقایق تاریخی تشتتآراء بیمعناست و این گونه آیات مسبوق به سوابقی هستند که در دل همان آیات نهفته است و در اینجا نیز مشخص میشود خداوند متعال این ویژگیها که نماد قدرت اختیار انسان است را قبلاً به ملائکه توصیف کرده است.
مدرس دانشگاه پیامنور زنجان تصریح کرد: عبارت «وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» نمیتواند یک عبارت ابتدایی باشد؛ چراکه در این صورت این سؤال پیش میآید که ملائکه از کجا فهمیدند موجودی که خداوند خلیفه زمین قرار میدهد، انسان است تا در جواب نقاط ضعف او را بیان کنند. پس این موضوع نشان میدهد خداوند قبلاً گفتوگوهایی با ملائکه داشته است و آنها با ویژگیهای انسان ناآشنا نبودند.
وی ادامه داد: آیات 28 و 29 سوره حجر «وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ* فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ» و آیات 71 و 72 سوره ص «إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِينٍ* فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ» خلقت انسان را به ملائکه اعلام میکنند و نشان میدهد خداوند متعال از آغاز خلقت انسان و قبل از اتمام مراحل اولیه رشدش برتری او را به ملائکه گوشزد کرده است؛ لذا انتخاب این موجود به عنوان خلیفه و دستور سجده ملائکه برایش چیزی دور از انتظار نبود و چون قبلاً اعلام شده و با توجه به این سوابق و نگاه به ویژگی ایجاز قرآن نیازی به تکرار مباحث در آیه 30 سوره بقره نبوده است.
پاکمنش با اشاره به اینکه این ویژگی بیان حوادث حقیقی تاریخی، ارتباط مجموعههای متعدد یک داستان با یکدیگر، ارائه داستان در نهایت اختصار و بدون کوچکترین خللی در معنا و اثبات غیرتکراری بودن آیات را در داستان کشتن یک گاو توسط قوم حضرت موسی نیز میتوان دریافت، گفت: در آیه 67 سوره بقره «وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً ۖ قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا ۖ قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ» حضرت موسی قومش را به کشتن گاو دستور داده و آنها در پاسخ به موسی میگویند ما را مسخره کردهای؟ در اینجا برای خواننده مبهم است که چرا چنین دستوری داده شده و در واقع خداوند بدون اشاره به مقدمهای این داستان را آغاز کرده است در حالی که مقدمه در آیات بعدی آمده است.
وی تصریح کرد: از پاسخ قوم موسی «قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا» میتوان فهمید که این یک دستور ابتدایی و بدون مقدمه نبوده است و قبلا آنها درخواستی از حضرت موسی داشتند و منتظر پاسخ بودند اما انتظار این پاسخ را نداشتند و در جواب گفتند که آیا ما را مسخره میکنی. در ادامه در آیات 68 تا 73 سوره بقره «قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا هِيَ ۚ قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا فَارِضٌ وَلَا بِكْرٌ عَوَانٌ بَيْنَ ذَٰلِكَ ۖ فَافْعَلُوا مَا تُؤْمَرُونَ* قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا لَوْنُهَا ۚ قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ* قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ* قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ وَلَا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لَا شِيَةَ فِيهَا ۚ قَالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ ۚ فَذَبَحُوهَا وَمَا كَادُوا يَفْعَلُونَ* وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا ۖ وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ* فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا ۚ كَذَٰلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَىٰ وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» پاسخ این ابهام مشخص میشود.
پژوهشگر قرآن بیان کرد: در ادامه آیه 68 سوره بقره میبینیم به درخواست مکرر قوم موسی به تعدادی از ویژگیهای گاو اشاره شده و با خواندن آیات بعدی مشاهده میکنیم خداوند حقیقت ماجرا را در آخر داستان آشکار میکند و ماجرای کشتن گاو برای پی بردن به موضوع کسی که قتلی انجام داده و آنها قتل را به گردن یکدیگر انداختند مربوط میشود تا عضوی از گاو را به مقتول بزنند تا زنده شده و قاتل خویش را معرفی کند.
وی اظهار کرد: خداوند حکیم نقل حوادث و سرگذشتهای تاریخی را بر اساس اصول و قوانین ثابتی ارائه میکند که شناخت این اصول سهم فراوانی در فهم این حوادث دارد و عدم شناخت آن باعث شده برخی مفسران و محققان دست به توضیح حوادث تاریخی بزنند و این در حالی است که تنها کسی میتواند در حوادث تاریخی نظر قطعی بدهد که شاهد و ناظر آن باشد.
انتهای پیام