روز «بعثت»، بزرگترین روز در تاریخ بشریّت است. روزی هم زمان با آن برجستهترین و شریفترین مفاهیم و ارزشها متولد شد. مبعث رسول گرامی اسلام(ص) یک حرکت عملی بود تا بشر را از یک سو به سرمنزل کمال فردی، روحی و معنوی و از سوی دیگر به تعالی زندگی اجتماعی و اصلاح وضع جوامع برساند.
بعثت با بیان «إقراء» شروع شد: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ» و با «ادعُ إِلىٰ سَبيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ» ادامه یافت؛ یعنی دعوت همراه با حکمت. همین حکمت است که تعالیم اسلام را جهانی کرده و رمز ماندگاری آن شده است.
توحید به عنوان نقطه عزیمت رسالت تمامی انبیای الهی و نقطه اوج و عطف دعوت رسول گرامی اسلام یک روش زندگی برای انسان بود که با شعار «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا» گوش بشر آن روز را نوازش میداد و حاکمیت خداوند بر تمام شئون زندگی انسان و کوتاه کردن دست قدرتهای غیر خدایی را از زندگی بشر و بسط عدالت اجتماعی در سراسر جهان را نوید میداد.
آن روزی که فریاد توحید، همزمان با لحظهی باشکوه بعثت، از حنجره نبی مکرم اسلام(ص) بیرون آمد، تمام جهان در کفر و ظلم و دوری از اخلاق و انواع مشکلات و مفاسد به سر میبرد. این حرکت عظیم توحیدی به نحو معجزآسایی پس از سیزده سال در قامت امت اسلامی در مدینه تجلی کرده و انسان را در بعد فکر، اندیشه و اخلاق بر انگیخت.
آنچه که از آیات قرآن کریم برمیآید این است که هدف اصلی و نهایی بعثت ساختن انسان توحیدی بود و همین تربیت انسان بزرگترین معجزه انبیای الهی به شمار میآید که در قرآن کریم با تعبیر تزکیه و تعلیم از آن یاد شده است. البته نا گفته نماند آنچه انبیا را برای رسیدن به هدف نهایی مدد میرسانید تشکیل جامعه توحیدی با محوریت عدالت بود. نبی مکرم اسلام(ص) نیز خودسازی و انسانسازی را در پرتو جامعهپردازی پیش بردند و توانستند در مدینه با وحدت مسلمان جامعه اسلامی را بنا نهاده و احکام اسلامی را در آنجا پیاده کنند.
بعثت برای مقابله با «جاهلیّت» بود برای مقابله با فقدان، برای مقابله با غلبه و حاکمیّت نیروی شهوت و غضب انسانی بر محیط زندگی و حاکم کردن فضایل عالی اخلاق انسانی.
در رابطه با مبدأ اشتقاق کلمه «امی» دیدگاههای مختلفی ارائه شده است برخی «امی» منسوب به «ام» به معنای مادر است. یعنی کسی که از نظر خواندن و نوشتن به همان حالت مادرزادی خود باقی است. برخی منسوب به «امت» است، یعنی کسی که به روش اکثریت مردم عادت دارد، زیرا اکثریت مردم خواندن و نوشتن را نمیدانستند، چنان که کلمه «عامی» منسوب به «عامه» و به معنی کسی است که به روش و عادت عامه مردم عمل میکند. برخی هم آن را منسوب به «ام القری» یعنی مکه میدانند.
اگر واژه امی به معنای فرد درس نخوانده است، درس نخواندن با بیسواد بودن ملازمه ندارد؛ زیرا هر چند، روش متعارف و معمول برای کسب دانش، درس خواندن است، ولی علم و دانش پیامبران الهی از طریق معمول به دست نیامده است. آنان کسب دانش کردهاند، ولی «معلم» آنان «خداوند» بوده است و در مکتب وحی عالیترین معارف را آموختهاند و به قول حافظ: نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه، مسئله آموز صد مدرس شد.
معارف بلند و احکام و قوانین جامع و کامل که در قرآن کریم و نیز فرمودهها و سیره آن حضرت ـ صلّی الله علیه و آله ـ متجلی است، بهترین گواه بر مقام والای علمی و دانش وسیع آن حضرت است. بنابراین، واژه «امی» نه به معنای بیسواد است و نه نخواندن و ننوشتن برای پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقص است. ابن خلدون در این باره سخن سنجیدهای دارد و میگوید: پیغمبر امی بوده است، لیکن امی بودن برای او کمال بود، زیرا علم خویش را از عالم بالا فراگرفته بود؛ به خلاف ما که امی بودن برای ما نقص است، زیرا مساوی با جاهل بودن ما است.
یادداشت از حجتالاسلام سعید احمدی، مدیرکل تبلیغات اسلامی استان زنجان
انتهای پیام