چرا امام رضا (ع) ولیعهدی مأمون را پذیرفت
کد خبر: 4002917
تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱۴۰۰ - ۰۰:۵۵

چرا امام رضا (ع) ولیعهدی مأمون را پذیرفت

عضو هیئت علمی گروه معارف اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی قزوین گفت: امام رضا (ع) با اجبار و اکراه ولیعهدی را پذیرفتند؛ اگر امام رضا (ع) به مرو نمی‌رفتند و ولیعهدی را نمی‌پذیرفتند بهانه خوبی برای عباسیان و مخالفان اهل‌بیت (ع) بود تا بگویند ما امام رضا (ع) را خواستیم و خودشان نیامدند و نپذیرفتند. امام می‌دانستند که سیاست مأمون سیاست درستی نیست و همراه با فریب است، از ابتدا که ولیعهدی را پذیرفتند رویه خود را اعلام کردند.

چرا امام رضا(ع) ولیعهدی مأمون را پذیرفت/ درسی که از زندگی سیاسی امام رضا (ع) می‌گیریم

سيدحسن مهديخانی، عضو هیئت علمی گروه معارف اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی قزوین، در گفت‌وگو با ایکنا از قزوین، اظهار کرد: برای بررسی پذیرش ولیعهدی مأمون توسط امام رضا (ع) باید اوضاع و شرایط سیاسی آن دوره را بررسی کنیم و شناخت بیشتر از آن به دست آوریم. از زمان امام صادق (ع) انشعاباتی در تشیع پدید آمد و فرقه‌هایی همچون اسماعیلیه، ناووسیه، فطحیه و واقفیه به وجود آمدند؛ در کنار این فرقه‌ها بحث «غلات» را هم داریم که بیشتر ظهور و بروز کرد. در چنین شرایطی کار ائمه (ع) به‌ویژه امام رضا‌ (ع) سخت‌تر شد.

وی ادامه داد: از سال 183 هجری قمری که امام موسی کاظم به شهادت رسیدند تا 193 هجری قمری هارون‌الرشید همچنان خلافت را بر عهده داشت و با شیعیان تا حدودی با تسامح برخورد ‌کرد؛ بنابراین از دوران 20 ساله امامت امام رضا (ع)، 10 سال نخست را هارون‌الرشید با امام مدارا ‌کرد و ایشان را تحت‌فشار قرار نداد. هارون از این طریق در تلاش بود اتهام دست داشتن در شهادت امام موسی کاظم (ع) را از خود دور کند و این رویه را با امام رضا (ع) و شیعیان در پیش گرفت.

عضو هیئت علمی گروه معارف اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی قزوین خاطرنشان کرد: پس از مرگ هارون‌الرشید درگیری امین و مأمون فرصتی را فراهم کرد تا شیعه آزادتر باشد. بر اساس نظر هارون‌الرشید «امین» در بغداد به خلافت رسید، اما برادرش مأمون علیه امین به پا خاست و این 2 برادر از سال 193 تا 198 هجری قمری با یکدیگر درگیر شدند که فرصت را برای شیعیان فراهم کرد.

وی تشریح کرد: وقتی مأمون در سال 198 بر امین پیروز شده و او کشته شد، مرو را مرکز حکومت خود قرار داد چون مادر مأمون ایرانی بود به همین خاطر به ایران توجه داشت؛ البته عباسیان در دوره اول حکومت خود به آنان توجه بیشتری داشتند، زیرا به کمک ایرانی‌ها روی کار آمده بودند. حضور مأمون در مرو و دوری وی از عراق و حجاز نیز بر فعال شدن شیعیان و تحرکات آنان کمک کرد؛ بنابراین قیام‌هایی توسط شیعیان هم در زمان هارون‌الرشید و امین صورت گرفت، که قیام‌های زیدی و حسنی از جمله آن‌ها است، به ویژه ادریسیان حسنی که در مغرب (مراکش) حکومت مستقل تشکیل دادند. در زمان مأمون نیز محمد بن ابراهیم بن طباطبا در سال 199 هجری قمری در کوفه قیام کرد و دامنه قیامش به یمن و خوزستان نیز رسید؛ این قیام‌ها برای مامون خطرناک بود؛ خصوصاً حضور امام رضا (ع) در منطقه حجاز و ارتباطش با عراق برای مأمون نگران‌کننده بود لذا مأمون برای اینکه بتواند قیام‌های شیعی را زیر نظر داشته باشد، به این نتیجه رسید که امام رضا (ع) را نزد خود فرا بخواند.

وجود 2 روایت در خصوص ولیعهدی امام رضا (ع)

مهدیخانی با بیان اینکه در خصوص پیشنهاد ولیعهدی به امام رضا (ع) دو روایت تاریخی وجود دارد، اضافه کرد: در یک روایت آمده است که فضل بن سهل، وزیر ایرانی مأمون این پیشنهاد را داده است و عده‌ای نیز براین نظراند که خود مأمون به این نتیجه رسید که امام را ولیعهد خود قرار دهد. در منابع شیعی مانند عیون اخبارالرضا از شیخ صدوق روایاتی مرتبط با اهداف مأمون آمده است؛ مأمون قصد تخریب چهره امام رضا (ع) از طریق انتخاب امام به ولیعهدی را داشت؛ ظاهراً او هدفش آن بود با وابسته ساختن امام رضا (ع) به حکومت و خلافت وجهه معنوی امام را بین مردم تخریب کند.

وی اشاره کرد: مأمون عده‌ای را سراغ امام رضا (ع) برای آوردن آن حضرت از مدینه به خراسان فرستاد که امام پیشنهاد مأمون را نپذیرفتند، در پی اصرار و نامه‌های بسیاری که مأمون فرستاد امام به‌ناچار پذیرفتند؛ امام می‌دانستند که مأمون نیت خیر ندارد و هنگام خروج از مدینه با گفتار و رفتارشان نگرانی و نارضایتی خود را از این اقدام اعلام کردند؛ امام رضا (ع) هنگام خروج از مدینه با یک حس غریبانه قبر حضرت پیامبر (ص) را زیارت کردند و با جدشان وداع کردند. همچنین امام به خانواده خود سفارش‌ها و توصیه‌هایی کردند که نشان داد این وداع آخر است. حتی تصریح کردند که دیگر به مدینه بازنخواهند گشت.

این دکترای تاریخ و تمدن ملل اسلامی بیان کرد: در منابع (جز تاریخ یعقوبی) آمده است که مأمون دستور داده بود، امام را از مسیری به خراسان بیاورند که از شهرهای شیعی مانند کوفه و قم عبور داده نشود، بنابراین امام را از مسیر بصره، خوزستان، فارس طبس، نیشابور و سرخس به خراسان(مرو) بردند تا امام نتواند با شیعیان ارتباط داشته باشند. امام در نیشابور توقفی کردند و حدیث سلسله الذهب را بیان فرمودند «کَلِمَةُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی، بِشُروطِها وَ أنَا مِن شُروطِها. کلمه لا إلهَ إلّا اللّهُ دژ و حصار من (خدا) است پس هر کس به دژ و حصار من داخل شود از عذاب من امنیت خواهد یافت، و این شروطی دارد و من (علی بن موسی الرّضا) یکی از آن شروط هستم». در این حدیث امام جایگاه ولایت خود را بیان فرمودند.

وی ادامه داد: پس از ورود امام به مرو، مأمون در ابتدا خلافت را به امام پیشنهاد داد و امام رضا(ع) فرمودند «که اگر این خلافت به شما تعلق دارد و خداوند آن را مخصوص شما قرار داده است جایز نیست آن را به دیگری بدهی و اگر متعلق به شما نیست شما حق نداری چیزی را که برای شما نیست به دیگری واگذار کنی». عباسیان با فریب افکار عمومی و با شعار «الرضا من آل محمد» روی کار آمده بودند که امام با بیان این سخن مشروعیت خلافت عباسیان و مأمون را زیر سؤال بردند.

مهدیخانی اظهار کرد: امام وقتی از پذیرش خلافت امتناع کردند در مرحله بعد مأمون ولیعهدی را پیشنهاد داد و در پی اصرارهای زیاد و عدم پذیرش از سوی امام، مأمون امام را تهدید کرد که اگر نپذیرند ایشان را خواهند کشت، امام چاره‌ای جز پذیرش ندیدند و فرمودند خداوند من را از اینکه خودم را با دست خودم در هلاکت بیفکنم نهی کرده است و نباید عملی کنم که دانسته به پای مرگ بروم.

وی تصریح کرد: امام با اجبار و اکراه ولیعهدی را پذیرفتند؛ باید گفت امام رضا (ع) رویه اجداد خود، به‌ویژه حضرت علی (ع) را پیش گرفتند، حضرت علی (ع) در شورای تعیین خلیفه می‌دانستند از بین 6 نفر خلافت را به امام واگذار نخواهند کرد، اما در شورا شرکت کردند تا اتمام حجت کنند تا بعدها مخالفان نگویند که ما دعوت کردیم و شما نپذیرفتید. امام رضا (ع) نیز اگر به مرو نمی‌رفتند و ولیعهدی را نمی‌پذیرفتند بهانه خوبی برای عباسیان و مخالفان اهل‌بیت (ع) بود تا بگویند ما امام رضا (ع) را خواستیم و خودشان نیامدند و نپذیرفتند.

شرط امام رضا (ع) برای پذیرش ولیعهدی

عضو هیئت علمی گروه معارف اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی قزوین گفت: امام برای پذیرش ولیعهدی شرط گذاشتند و فرمودند من در امور حکومت دخالت نخواهم داشت، امر و نهی نمی‌کنم و فتوا و قضاوتی را بر عهده نمی‌گیرم، کسی را عزل و نصب نمی‌کنم و هیچ‌چیزی را تغییر نخواهم داد. در حقیقت امام نشان دادند که در کار خلافت و حکومتی که طبق سیاست مأمون پیش می‌رود دخالت نخواهند کرد و رویه خود را خواهند داشت. امام می‌دانستند که سیاست مأمون سیاست درستی نیست و همراه با فریب است، از ابتدا که امام ولیعهدی را پذیرفتند رویه خود را اعلام کردند.

وی توضیح داد: در همان جلسه ولیعهدی وقتی مأمون از امام خواست خطبه‌ای بخواند. امام خطبه خواندند و در این خطبه به مردم فرمودند: ما را از طریق رسول‌الله (ص) حقی بر شماست و شما هم بر ما حقی دارید، اگر شما حق ما را پرداختید بر ما هم واجب است که حق شما را پرداخت کنیم؛ در این خطبه امام، رابطه و نسبت خودشان با حضرت رسول (ص) را مطرح کردند و از مأمون سخنی به میان نیاوردند و اینگونه امام رضا(ع) مشروعیت خلافت عباسی و مأمون را زیر سؤال بردند؛ زیرا مأمون در تلاش بود با نزدیک ساختن امام به خودش، وانمود کند که فرزند پیامبر با او همکاری می‌کند تا از این طریق مشروعیت به دست ‌آورد؛ اما امام از همان ابتدا شرط گذاشتند و مشروعیت خلافتشان را زیر سؤال بردند.

مهدیخانی یادآور شد: مأمون وقتی دید از این طریق نمی‌تواند امام رضا (ع) را با خود همسو کند، ترفند دیگری پیش کشید و دخترش و به نقل برخی منابع خواهرش «ام حبیبه» یا «زینب» را به عقد امام درآورد تا از طریق نسبت خویشاوندی امام رضا (ع) را بیشتر به خود وابسته کند؛ مأمون بنابر اظهار خودش می‌خواست از طریق این ازدواج فرزندی به دنیا بیاید که از نسل پیامبر(ص) باشد تا خلافت به او واگذار شود؛ این شعار برای فریب افکار عمومی بود که مأمون مطرح کرد. البته این ازدواج به یک سال نرسید که مأمون امام رضا (ع) را به شهادت رسانید و از این ازدواج فرزندی به دنیا نیامد.

وی افزود: حتی گزارشی که در منابع در خصوص دستور مأمون بر خواندن نماز عید فطر توسط امام رضا (ع) آمده، نشان می‌دهد مأمون خواسته است امام را در امورات حکومتی دخالت دهد، چون در خطبه بایستی نام خلیفه برده می‌شد و خطیب برای خلیفه دعا می‌کرد؛ بنابراین امام شرط گذاشت در صورتی نماز خواهد خواند که همانند رسول الله (ص) و علی (ع) عمل کند چون آن 2 بزرگوار هیچ وقت در خطبه نام خلیفه یا حاکمی را نمی‌بردند. البته استقبال زیاد مردم از امام برای نماز عید سبب شد مأمون احساس خطر کند و به امام دستور بازگشت داد.

این دکترای تاریخ و تمدن ملل اسلامی متذکر شد: در عیون اخبارالرضا آمده است، مأمون در جواب نامه‌ای که به ولیعهدی امام رضا (ع) اعتراض شده بود، گفت؛ این مرد (امام رضا) پنهان از ما مردم را به سوی خود می‌خواند، تصمیم گرفتیم او را ولیعهد قرار دهیم تا دعوت او برای ما باشد و به خلافت ما اعتراض نکند. ترسیدم اگر او را به حال خود واگذاریم در امور حکومت شکاف ایجاد کند که نتوانیم جبران کنیم. حال که مرتکب این اشتباه شدیم باید سهل‌انگاری نکنیم و اندک‌اندک از موقعیت او بکاهیم و او را در نظر مردم چنان نشان دهیم که شایستگی خلافت را ندارد.

اثرات حضور امام رضا (ع) در دربار مأمون

وی با بیان اینکه امام راه خود را پیش گرفته و ولیعهدی را با اکراه پذیرفته بودند، اظهار کرد: حضور امام رضا (ع) در دربار مأمون اثراتی داشت، با توجه به اینکه در بین شیعه افکار غلات و فرقه‌های انشعابی به وجود آمده بود در مرکز خلافت فرصتی فراهم می‌شد تا امام بهتر بتواند عقیده اصیل شیعه و اعتقادات راستین دین اسلام را تبیین کند؛ به ویژه در جلسات مناظره‌ای که مأمون برپا می‌کرد مسیحیان و یهودیان حضور داشتند. امام با استدلال‌های قوی حقیقت دین اسلام، عقیده شیعه و ولایت را بیان کردند. در این مناظرات نیز مأمون در تلاش بود جایگاه علمی امام را تخریب کند ولی ناکام ماند؛ بنابراین وقتی تمام تلاش‌های مأمون برای همسو ساختن امام با حکومت خود بی‌حاصل ماند، در نهایت او تصمیم گرفت امام را از سر راه بردارد.

مسائل فقهی درخصوص همکاری با حکام جور

مهدیخانی تصریح کرد: در فقه شیعه در خصوص جایز بودن یا نبودن همکاری با حکام جور نظری هست که اگر این همکاری برای تبیین اصل اسلام و وحدت بین جامعه اسلامی باشد جایز است؛ حضرت علی (ع) بعد از جریان سقیفه که ستم‌ها بر آن حضرت رفته بود، باز طی 25 سال با خلفای زمان همکاری کردند تا هم وحدت را حفظ کنند و هم جلوی بدعت‌ها و اشتباهات گرفته شود. امام رضا (ع) هم در حقیقت با همین هدف ولیعهدی را پذیرفتند تا حقیقت دین را بیان کنند.

وی مطرح کرد: البته همکاری با حکام جور به این معنا نیست که باید از حق و حقیقت گذشت، امام علی (ع) در کنار همکاری با خلفا خطاها و بدعت‌هایی که از آنان سر می‌زد به صراحت گوشزد می‌کردند. امام رضا (ع) نیز به‌رغم حضور در دربار مأمون و پذیرفتن ولیعهدی با صراحت و شجاعت حق را بیان کردند و به‌ هیچ‌ عنوان از مأمون تمجید نکردند و خلافتش را تایید ننمودند؛ بلکه اصول راستین اسلام و به‌ویژه ولایت و نسبت خود با رسول الله (ص) را بیان کردند.

عضو هیئت علمی گروه معارف اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی قزوین تشریح کرد: مأمون با دسیسه و برای فریب افکار عمومی، امام رضا(ع) را نزد خود آورده بود؛ اما چون نتوانست به اهداف خود برسد، امام رضا (ع) را به شهادت رساند؛ البته تا زمانی که مأمون در مرو بود و از ارادت مردم نسبت به امام آگاه بود از این عمل بیم داشت؛ اما پس از آنکه عمویش، ابراهیم بن مهدی در بغداد مردم را جهت به دست گرفتن خلافت علیه وی شورانید و مأمون مجبور شد به بغداد برگردد، برای دلجویی از عباسیان و اعراب هم وزیر ایرانی خود فضل بن سهل را کشت و هم امام رضا (ع) را از سر راه برداشت و با این عمل، باطن خود را برای مردم مشخص ساخت.

وی اضافه کرد: مأمون در ظاهر خود را علاقه‌مند به خاندان اهل بیت نشان می‌داد و ادعای شیعی بودن داشت، اما به گفته استاد مطهری شیعه امام کش بود. امام رضا (ع) از آنجا که از ابتدا با تهدید مامون مواجه شده بودند می‌دانستند به شهادت خواهند رسید و برای اینکه چهره مأمون برای مردم شناخته شود ولیعهدی را پذیرفتند. همانطور که امام حسن (ع) نیز برای نمایاندن چهره واقعی معاویه به مردم فریب خورده با او صلح کردند.

مهدیخانی در پایان بیان کرد: درگذشته بیشتر به فضایل اهل‌بیت (ع) توجه شده و کمتر به معارف اهل‌بیت پرداخته شده است؛ باید تلاش کنیم تا معارف اهل‌بیت (ع) را توسط اساتید و علما ترویج شود و مکتب اهل‌بیت (ع) بیشتر معرفی و از آن بهره‌‌گیری شود.

انتهای پیام
captcha