تقریب مذاهب اسلامی، اندیشه و رویکردی است که بر مبنای گفتوگوی علمی میان مذاهب اسلامی با تکیه بر اشتراکات دینی و در عین پایبندی به مبانی اعتقادی هر یک از مذاهب و احترام به دیدگاههای آنها، سعی در همزیستی مسالمتآمیز و نزدیک کردن پیروان مذاهب اسلامی به یکدیگر، بهخصوص شیعیان و اهل سنت دارد. چنین رویکردی در دورههای مختلف تاریخ اسلام و بهخصوص در دوره معاصر، از سوی نواندیشان و مصلحان دینی دنبال شده است. با پیروزی انقلاب اسلامی، این موضوع بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت و از مهمترین اقدامات نظام جمهوری اسلامی در این خصوص میتوان به نامگذاری ایام ولادت پیامبر اسلام(ص) بهعنوان هفته وحدت، تشکیل مجمع جهانی تقریب و تأسیس دانشگاه مذاهب اسلامی در تهران اشاره کرد. بهمناسبت هفته وحدت، خبرنگار ایکنا در اصفهان گفتوگویی با حسین خسروی، از دانشآموختگان دانشگاه مذاهب اسلامی و پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و فعال حوزه کارآفرینی و اقتصاد فرهنگ درباره تجربه وی از تحصیل در دانشگاه مذاهب اسلامی و موضوع تقریب انجام داده است که متن آن را در ادامه میخوانید:
ایکنا ـ دانشگاه مذاهب اسلامی تهران در چه سالی و با چه اهداف و رویکردهایی تأسیس شد؟
دانشگاه در نیمه دهه ۷۰، با چند هدف تأسیس شد که شاید مهمترین آنها این بود که در رشتههای حوزه الهیات بتواند نسل جدیدی با نگاه تقریب مذاهب و وحدت مسلمانان جهان با تمرکز بر ایران تربیت کند، البته بعداً در حوزه بینالملل نیز وارد شد. برای این منظور، طبیعتاً در رشتههای الهیات دانشجو جذب میشد و تمام گرایشها نیز موجود بود. در حوزه فقه نیز فقه شافعی و حنفی وجود داشت و بعداً شنیدم که سایر حوزههای فقهی نیز اضافه شده است. در همه این رشتهها، هم از شیعه و هم از اهل تسنن، دانشجو جذب میشد. دانشگاه ذیل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی و در راستای اهداف کلان این مجمع تأسیس شده بود و هیئت امنای منصوب داشت.
ایکنا ـ شما در چه سالی و در چه رشتهای وارد دانشگاه مذاهب اسلامی شدید؟
من ورودی سال ۸۱ این دانشگاه هستم و در رشته ادیان و مذاهب در مقطع کارشناسی تحصیل کردم. بعد از فراغت از تحصیل نیز در دورهای دوساله، یعنی از سال ۸۵ تا ۸۷، مدیر روابط عمومی دانشگاه بودم.
ایکنا ـ استقبال دانشجویان غیرشیعه از تحصیل و حضور در دانشگاه مذاهب اسلامی چگونه بود؟
من این استقبال را خوب ارزیابی میکنم، بهخصوص در رشتههای تخصصی اهل سنت مثل فقه شافعی و حنفی، درخواستها همیشه بیشتر از ظرفیت بود. حتی اگر در رشتههای دیگر مثل تاریخ تمدن یا علوم قرآن و حدیث درخواستها کمتر بود، از رشتههای تخصصی خودشان بسیار استقبال میکردند، ولی در مجموع، دانشجویان اهل سنت به نسبت زیادی وارد دانشگاه میشدند و تحصیل میکردند. خصوصاً اینکه دانشگاه ویژگیهایی هم داشت؛ در آن مقطع دولتی و تحصیل در آن رایگان بود و از لحاظ آموزشی، کیفیت بسیار بالایی داشت. در مقطع کارشناسی، کلاسها با کمتر از ۱۰ نفر تشکیل میشد و پذیرش در هر رشته با همین تعداد صورت میگرفت. یعنی آنچه در دوره دکترا کمتر اتفاق میافتد، بعضاً در یک رشته، پنج یا شش یا هفت نفر پذیرفته میشدند. بنابراین، کلاسها از تمرکز و کیفیت بسیار بالایی برخوردار بود و اساتید بسیار عالی در رشتههای مختلف تدریس میکردند. همه اینها باعث شده بود که استقبال بسیار خوبی وجود داشته باشد، ضمن اینکه فضای بسیار سازنده و مثبتی نیز وجود داشت. البته من ۱۵ سال پیش از دانشگاه مذاهب اسلامی فارغالتحصیل شدم و در حال حاضر، ارتباطی با دانشگاه ندارم. بنابراین، نمیدانم اکنون وضعیت چگونه است، ولی دورهای که در دانشگاه حضور داشتم، بسیار دلچسب بود و خاطرات بسیار خوبی از آن دوره دارم.
ایکنا ـ جذب دانشجو در دانشگاه مذاهب اسلامی از چه طریقی انجام میشد؟ چه معیارهایی برای پذیرش دانشجو وجود داشت؟
دانشگاه نیمه متمرکز بود و از تمامی رشتهها میتوانست پذیرش داشته باشد. بعد از اینکه داوطلبان در انتخاب رشته، این دانشگاه را انتخاب میکردند، مصاحبههای تخصصی و اخلاقی با آنها انجام میشد و بهطور کلی، صلاحیت شخصیتی و یادگیرندگی افراد و اینکه چقدر با فضای تقریب آشنا بودند، یا میتوانستند آشنایی پیدا کنند، مدنظر قرار میگرفت و سنجیده میشد.
ایکنا ـ در دورهای که شما در دانشگاه حضور داشتید، دانشجویان غیرایرانی نیز در آنجا تحصیل میکردند؟
نه، تقریباً از سالهای ۸۵ و ۸۶ دانشجویان غیرایرانی وارد دانشگاه شدند و کمکم معاونت بینالملل تأسیس شد. شنیدهام که جذب دانشجویان خارجی رشد زیادی داشته است، ولی در دوره تحصیل ما این فرایند هنوز شکل نگرفته بود.
ایکنا ـ اساتید بنامی که در دانشگاه تدریس میکردند، چه کسانی بودند؟
در رشتههای مختلف و در مقطع کارشناسی اساتیدی تدریس میکردند که معمولاً در دانشگاههای معتبر کشور در مقطع دکترا به تدریس میپرداختند. در رشته ادیان و مذاهب، بسیاری از کلاسها با رشته فلسفه و عرفان اسلامی مشترک بود. از اساتید بنام میتوانم از دکتر دینانی که فلسفه اشراق تدریس میکرد، مرحوم دکتر احمد احمدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی که فلسفه غرب تدریس میکرد، دکتر شمس، از اساتید بنام حوزه ادیان و دکتر خسروپناه که کلام تدریس میکرد، نام ببرم. در واقع، اکثر اساتید دانشگاه از استادان درجه یک کشور بودند که هم از نظر حوزوی و هم از نظر دانشگاهی، در مدارج عالی قرار داشتند.
ایکنا ـ فضای تقریب در دانشگاه چگونه شکل میگرفت؟ بر اساس چه رویکردهایی تلاش میشد تا میان مذاهب اسلامی تقریب بهوجود بیاید؟ برخورد دانشجویان مذاهب مختلف با یکدیگر و اساتید با دانشجویان چگونه بود؟
با توجه به اینکه دانشجویان در سنین اوایل جوانی پذیرفته میشدند، فضای دلچسب و دوستانهای وجود داشت. از طرف دیگر، واحدهای درسی دانشگاه با دانشگاههای دیگر تفاوتهایی داشت. یعنی از جنبه آموزشی تغییراتی در بعضی از واحدهای درسی داده شده بود که اهداف تقریبی را دنبال میکرد، واحدهایی مثل جهان اسلام در عصر حاضر، مبانی تقریب، آشنایی با فقه سایر مذاهب. در واقع، دانشجویان به لحاظ علمی با مبانی تقریب آشنا میشدند و اینکه آنچه باعث اختلاف شده، چقدر مبنای علمی دارد یا فاقد آن است. علاوه بر این، نشستهای تخصصی زیادی برگزار میشد. در فضای خوابگاه نیز دانشجویان این فرصت را داشتند که بر مبنای یک رویکرد و تعامل سازنده و مثبت با هم بحث و گفتوگو کنند. در پایان دوره تحصیل، اینگونه بود که دانشجویان اهل سنت چندین دوست شیعه بسیار نزدیک داشتند و بالعکس و همچنان نیز این رابطه ادامه دارد. در واقع، بافت دانشگاه بسیار سالم، دوستداشتنی و بر مبنای گفتوگو و تعامل بود. بعضاً این تصور وجود دارد که در دانشگاه از دانشجویان شیعه و اهل سنت خواسته میشود که در مقابل هم کوتاه بیایند، در صورتی که اصلاً اینطور نبود و در عین حال که مبانی علمی و اعتقادی هر مذهب تقویت میشد و قرار نبود کسی تغییر مسلک یا مذهب بدهد، دانشجویان یاد میگرفتند که گفتوگو کنند، تعامل داشته باشند و از فضای تخریب فاصله بگیرند و به سمت فضای تقریب حرکت کنند. در عمل، دانشجویان تقریب را زندگی میکردند و این بهترین تعبیری است که میتوانم بهکار ببرم. دانشجویان تمام روز را با هم بودند و عملاً زندگی مسالمتآمیز را تجربه کردند و یاد گرفتند که در عین اختلاف نظر فکری، میتوانند با یکدیگر تعامل نیز داشته باشند. این رویکرد مثبت و سازندهای بود و فارغ از مسائل اعتقادی، این نوع زیست در زندگی شخصی و کاری نیز به ما کمک کرد که با وجود اختلاف نظر میتوان نوع دیگری هم زندگی کرد، از فضای تخریب و عصبیت فاصله گرفت و با منطق و استدلال و گفتوگو کار را پیش برد.
ایکنا ـ اگر راجع به مسئله یا موضوعی اختلافی بروز میکرد، چگونه مدیریت میشد؟
بهعنوان یک دانشجو شاهد بروز اختلافات اساسی نبودم، به این معنا که مثلاً زمانی بحثی درگرفت و اتفاقاتی افتاد، اینطور نبود. در کلاسها مسائل نظری مطرح میشد و بحث جدی راجع به آنها شکل میگرفت، منتها با روش علمی ادامه پیدا میکرد، مثلاً استاد میگفت حال که این اختلاف پیش آمده، موافق و مخالف باید در این خصوص تحقیق کنند و هفته بعد گزارش آن را ارائه دهند، یا حتی به این منجر میشد که یک نشست تخصصی راجع به آن موضوع خاص برگزار شود. این موضوع را زیاد شاهد بودم که مثلاً راجع به یک مسئله اختلافی میان شیعه و سنی در کلاس بحث میشد، به نتیجه نمیرسید و این جمعبندی شکل میگرفت که یک نشست تخصصی با حضور اساتید دیگر برگزار شود، موافق و مخالف در قالب مناظره و گفتوگو مسئله را مطرح کنند، یا با معرفی منابع، گفتوگویی شکل بگیرد. در بسیاری از مواقع طرفین حتی قانع نمیشدند، ولی همین که یاد میگرفتیم گفتوگو کنیم و رویکرد سازنده داشته باشیم، بهترین روش بود و باعث میشد آگاهیها افزایش پیدا کند.
ایکنا ـ اساتید اهل سنت هم در دانشگاه تدریس میکردند؟
در رشتههای تخصصی، همه بزرگان اهل سنت که سابقه آکادمیک داشتند، به همان تعداد اساتید شیعه که نام بردم، تدریس میکردند، مثلاً تدریس فقه شافعی و حنفی به عهده اساتید بزرگ این رشتهها بود. حتی بسیاری از کسانی که در حوزه مذاهب مسئولیتهای رده بالای کشوری داشتند، مثلاً مشاور رئیسجمهور بودند، یا در منطقه خودشان، «ماموستا» یا «مولوی» شناخته شدهای بودند، در دانشگاه تدریس میکردند. دانشجوی اهل سنت از استاد اهل سنت معتقد درس میگرفت، به همان میزان که دانشجوی شیعه نزد استاد شیعه معتقد تلمذ میکرد. در عین حال، شاهد تعامل سازنده این اساتید با یکدیگر بودیم و دانشجویان از این تعامل الگو میگرفتند.
ایکنا ـ بهعنوان کسی که به تعبیر خودتان فضای تقریب را زندگی کردهاید، در شرایط امروز جهان اسلام چه راهکارهایی برای تقریب مذاهب اسلامی وجود دارد؟
زمانی که من وارد دانشگاه شدم، دقیقاً دورهای بود که پروژه اسلامهراسی بهطور جدی شروع شده و نمود آن در جنگهای منطقهای در حال پدیدار شدن بود. چند سال بعد از آن نیز شاهد شکلگیری جریان تکفیری در جهان اسلام بودیم. زمانی که داعش و جریانهای تکفیری شکل گرفتند، به راحتی میتوانستیم تحلیل کنیم و میان اهل سنت و جریان تکفیری تفاوت قائل شویم و این میسر نبود، جز از طریق آموزش، آگاهی و گفتوگوهایی که در دوران تحصیل داشتیم. در واقع، متوجه میشدیم که اهل سنت با جریان وهابیت و تکفیری، از زمین تا آسمان فاصله دارند. شاید اگر وارد این دانشگاه نمیشدیم و این فضا را تجربه نمیکردیم، این نگاه نیز به ما داده نمیشد. البته که در ایران همیشه زیست مسالمتآمیز میان شیعه و اهل سنت وجود داشته است، ولی آن نوع زیست در دانشگاه باعث شد که ما این درک را پیدا کنیم. در مناطقی که شیعه و اهل سنت در کنار هم زندگی میکنند، میبینیم چنین اختلافاتی وجود ندارد، یا حداقلی است و اگر هم کسی دست به شیطنت میزند، کاملاً مشخص است که یا بومی نیست، یا وابسته به گروهک خاصی است. در مناطقی که اهل سنت یا شیعیان غلبه جدی دارند، باید همین نوع زیست ترویج شود، یعنی آموزش و گفتوگو از طریق رسانهها و ابزارهای فرهنگی شکل بگیرد. اگر به نقطه مقابل این زیست توجه کنیم، آن وقت متوجه میشویم که این درک و آگاهی بسیار پسندیده است، مثلاً در کشوری که جریان تکفیری اوضاع را بهدست گرفت و عموم مردم بر اثر ناآگاهی در دوره کوتاهی از آنها حمایت کردند و بعد متوجه آسیبهای آن شدند، بهترین روش، ترویج زیست مسالمتآمیز و تعاملی است.
دانشگاه در این سالها تلاش کرده که تکثیر شود و شعب مختلفی در اقصی نقاط کشور که غالباً سنینشین است، تأسیس و ظرفیت پذیرش دانشجو چند برابر شده است که همین موضوع قطعاً بیتأثیر نخواهد بود.
حقیقتا خدا را شکر میکنم که در این دانشگاه پذیرفته شدم و تحصیل کردم، خاطرات خوبی از آن دارم و در چهار سال دوره کارشناسی مسیری را تجربه کردم که اگر به دانشگاه دیگری میرفتم، این تجربه را از دست میدادم و واقعاً تجربه منحصربهفردی بود. دوستان بسیار خوبی در دانشگاه پیدا کردم و در آن دوره، چیزهایی آموختم که بعداً در زندگی شخصی بهکار آمد.
ترویج تفکر تقریب با تأکید بر اینکه تقریب به معنای ذوب شدن و اینکه شیعه، سنی شود یا بالعکس و یا هر یک از طرفین از عقاید خود کوتاه بیایند و دست بردارند، نیست. تقریب به این معناست که وجود اختلاف را درک کنیم و بپذیریم، یک سری از این اختلافات مبنا ندارند، این موضوع را نیز بپذیریم و در خصوص آن دسته از اختلافاتی که مبنا دارد و درست است و با استدلال کردن نیز برطرف نمیشود، بدون اینکه از آنها کوتاه بیاییم، زندگی مسالمتآمیزی داشته باشیم، یعنی عقلانیت را در رابطه میان خود حاکم کنیم و بر مبنای گفتوگو پیش برویم. این، رویکردی است که زندگی انسان را در این دنیای متکثر و پر از عقاید و مذاهب میسازد. همه دنیا از فقدان همین فرهنگ رنج میبرند. بنابراین، اگر این فرهنگ توسعه و گسترش پیدا کند، میتواند دنیای بهتری را برای همه انسانها بسازد.
انتهای پیام