برداشتی آزاد از کتاب «حج» دکتر شریعتی
کد خبر: 4065254
تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۶:۱۲

برداشتی آزاد از کتاب «حج» دکتر شریعتی

در بیان دکتر علی شریعتی، توحيد، جهاد و حج، مترقي‌ترين ابعاد اعتقادی يا عملی اسلام بوده كه آگاهی، آزادی، حركت و عزّت پيروان خويش را تضمين و بيش از همه، قدرت و مسئوليت اجتماعی ايجاد می‌كند.

29مناسک حج از نگاه دکتر شریعتی خرداد سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی دین‌شناس برجسته این سرزمین است و امسال این روز مصادف شده با ایام تشرف حاجیان به سرزمین وحی و چه نیک‌یادی است که مناسک آیین حج براهیمی را از نگاه این بزرگ اندیشمند مرور کنیم؛ بر این اساس به مناسک حج از کتاب گرانقدر «حج» از دکتر علی شریعتی پرداخته شده است.

 کتاب «حج» اثر دکتر شریعتی در سه بخش تدوین شده است. بخش نخست، حج عمره که شریعتی از آن به عنوان سفر به کعبه یاد می‌کند، بخش دوم حج بزرگ‌تر که شریعتی آن را سفر از کعبه نام می‌نهد و معتقد است حج بزرگ‌تر با ترک کعبه آغاز می‌شود و فصل سوم بزرگ‌تر از حج است که همانا آن را شهادت می‌داند و این بخش اشاره مستقیمی به ناتمام ماندن سفر حج امام حسین (ع) و حرکت او به سمت کربلاست.

دکتر علی شریعتی در مقدمه کتاب حج، به عنوان یک «دین شناس»، در ارزیابی ادیان، از نظر رسالتی كه در رستگاری انسان به عهده دارند، آگاه تر و نیرومندتر از مكتب توحید ابراهیمی، در رسالت محمد (ص) اسلام نمی‌شناسد و در عین حال، هیچ رسالتی را نمی‌شناسد كه به اندازه اسلام میان «آنچه بوده است»، با «آنچه شده است»، فاصله‌ای را تا حد تناقض، طی كرده باشد. به عقیده وی در اسلام، آنچه روی داده است، «وارونگی» است. به فهم شریعتی مترقی‌ترین ابعاد اعتقادی یا عملی اسلام كه آگاهی، آزادی، حركت و عزّت پیروان خویش را تضمین می‌كند و بیش از همه، قدرت و مسئولیت اجتماعی ایجاد می‌كند، عبارتند از: توحید، جهاد و حج. اینك، حج، حجی در جهان‌بینی توحید است!

این کتاب حرف‌هایی كه درباره حج دارد و عصاره تأمل‌‏ها و تجربه‌هایش در سه حج و یك سفر، در سه جلد تدوین شده است: جلد اول: بیست و سه سال، در بیست و سه روز! تو «حج‌كننده ایرانی» در این بیست و سه روز، می‌توانی همه جا با پیغمبر همراه باشی، سیزده روز در مكه بمانی به نشانه سیزده سالی كه او در مكه بود و در مدینه ده روز، با پیغمبر زندگی كنی و هر جا كه او رفته است بروی و همه جا، علی را نیز ببینی و بیابی و یكایك اصحاب را، حتی خانه‌های اصحاب را وهمه جا، در مدینه حال، گذشته مدینه را.

جلد دوم: میعاد با ابراهیم که در آن به ترسیم خطوط اصلی سیمای حج و فلسفه حج پرداخته است و جلد سوم، كتاب حاضر مناسک حج است که به این بهانه مفاهیمی از آن برای مخاطبان ایکنا به اشتراک گذاشته می‌شود.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: اگر آن‌ها كه مسئول‌اند، در آموزش بیش از یك میلیون مسلمانی كه از سراسر جهان و از دورترین روستاها و عقب مانده‌ترین قبائل به حج می‌آیند، دقت می‌شد و یك هزارم تعصب و تكیه و موشكافی و وسواسی كه در فرم انجام اعمال می‌شود، در فهم معنی و محتوای آن به عمل می‌آمد، حج، می‌توانست، هر سال، دوره درسی باشد كه صدها هزار نماینده آزاد و مشتاق را، طی یک ماه اسلام‌شناسی عملی و نظری، با روح حج و رسالت اسلام و مكتب توحید و سرنوشت ملت‌های مسلمان، آشنا كند.

حج چیست؟ حج به هرمعنائی كه فهمیده شود، حركتی است از «خود» به سوی «خد»، همگام با«خلق» و آنچه فهم حج را دشوارتر كرده است این است كه زبانی كه برای بیان آن انتخاب شده است، یك «زبان رمزی» و به اصطلاح امروز، سمبلیك است. و آنچه بر دشواری آن باز هم افزوده است، این است كه این «زبان رمزی»، «لفظ» نیست، «حركت» است!

اساساً از حج چه می‌توان فهمید؟ حج، در یك نگرش كلی، سیر وجودی انسان است به سوی خدا، نمایش رمزی فلسفه خلقت بنی‌آدم است و تجسم عینی آنچه در این فلسفه مطرح است و در یك كلمه، حج «شبیه یک آفرینش» است، من از حج چه فهمیده‌ام؟ لایتناهی است، «بی‌نهایت بزرگ» و یك فرد، این «بی‌نهایت كوچك»، از آن چه می‌تواند فهمید؟ در آن چه می‌تواند دید؟ چگونه؟ تا كجا؟ و اگر تنها می‌خواهی كه ببینی من حج را چگونه فهمیده‌ام؟ این نوشته را بخوان. شاید خواندن آن تو را در فهمیدن حج و لااقل در اندیشیدن به حج، اندكی بر انگیزد.

حج: آهنگ، قصد، یعنی حركت و جهت حركت نیز هم. همه چیز با كندن تو از خودت، از زندگی‌ات و از همه علقه‌هایت آغاز می‌شود. مگر نه در شهرت ساكنی؟ سكونت، سكون؟ حج، نفی سكون، زندگی چیزی كه هدفش خوهش هجرت از «خانه خویش» به «خانة خدا». لحظه دیدار است. ذی‌حجه است، ماه حج، ماه حرمت، شمشیرها آرام گرفته‌اند و شیهه اسبان جنگی و نعره جنگجویان و قداره‌بندان در صحرا خاموش شده است.

احرام در میقات

میقات، لحظه شروع نمایش و تو كه آهنگ خدا كرده‌ای و اكنون به میقات آمده‌ای، باید لباس عوض كنی. لباس یك فریب است، یک «كفر» است. كفر پوشیدن حقیقت است. در میقات بریز كفن بپوش. رنگها را همه بشوی، سپید بپوش، سپید كن، به رنگ همه شو، جامه احرام پوشیده‌اید، با هم اشتباه می‌شوید.

همه این‌ها كه سال‌ها است انسان بودن خود را از یاد برده بودند... اكنون همه خودشان شده‌اند، خود انسانیشان، همه یك نفر، انسان و دگر هیچ، همه یك صفت: حاج قصدكننده - و همین!

نیت

پیش از هر چیز، باید نیت كنی. نیت ؟ نماز در میقات، در كفن سپید احرام، در آستانه میعاد، معنی دیگری دارد! نماز میقات! هر قیامش و هر قعودش، پیامی است و پیمانی كه ازین پس، ای خدای توحید! هیچ قیامی و هیچ قعودی، جز برای تو و جز به روی تو نخواهد بود.

محرّمات

هر چه تو را به یاد میآورد، هر چه دیگران را از تو جدا می‌كند و هر چه نشان می‌دهد كه تو در زندگی كه‌ای؟ چه كاره‌ای؟ و بالاخره هر چه نشانی از تو است. حج آغاز شده است، حركت به سوی كعبه، در جامه احرام، در حریمی از محرمات، و شتابان روی به خدا، فریاد لبیک! لبیک! یعنی كه خدا تو را دعوت كرده است، ندا داده است، كه بیا، اینک تو آمده‌ای، اینك پاسخش را می‌دهی: لبیک!

کعبه

در آستانه مسجدالحرامی، اینك، كعبه در برابرت! یك صحن وسیع، و در وسط، یك مكعب خالی و دگر هیچ! ناگهان بر خود می‌لرزی! حیرت، شگفتی! اینجا... هیچكس نیست، اینجا... هیچ‌چیز نیست... حتی چیزی برای تماشا!

طواف

اینك كعبه است، در میانه گردابی، گردابی خروشان كه چرخ می‌خورد و كعبه را طواف می‌كند.كعبه ایستاده و بر گردش؟ سیل سپیدی، یك دست، یک رنگ، یک طرح، بی‌هیچ تشخصی، بی‌هیچ نشانی و نشان‌هایی كه فردیتی را ممتاز كند، هیچ‌كس را نمی‌توان باز شناخت، تنها اینجا است كه می‌توانی «كلی» را به چشم ببینی.

حجرالاسود، بیعت

از«ركن حجرالاسود» باید داخل مطاف شوی، از اینجا است كه وارد منظومه جهان می‌شوی، خدا دست راست خویش را پیش تو آورده است، دست راستت را پیش آر، در بیعت او قرار گیر، با او هم‌پیمان شو، همه پیمان‌ها و پیوندهای پیشینت را بگسل، باطل كن، از طواف خارج می‌شوی، در پایان هفتمین دور. هفت؟ آری و اینک مقام ابراھیم است از گرداب طواف سر بر آور.

سعی

نماز طواف را، در مقام ابراهیم، پایان می‌دهی و آهنگ «مسعی» می‌كنی. میان دو كوه صفا و مروه، به فاصله سیصد و اند متر هفت بار فاصله دو كوه را «سعی» می‌كنی، سعی، تلاش است، حركتی جستجوگر، دارای هدف، شتافتن، دویدن.در طواف، در نقش هاجر بودی و در مقام، در نقش ابراهیم و اسماعیل، هر دو و در پایان هفتمین سعی، بر بلندای مروه، از احرام بیرون آی، اصلاح كن، جامه زندگی بپوش، آزادشو، از مروه، مسعی را ترک كن، تنها، تشنه، و با دست‌های خالی، به سراغ اسماعیلت...!

روز نهم ذی حجه است، اكنون حج آغاز شده است، حج اكبر! كجائی؟ هر كجا كه خواهی باش، مسجدالحرام، كنار كعبه، كوچه، خیابان، بازار، هتل...در آغاز چنین می‌پنداشتی، این خطا است، اكنون بیاموز كه حج،«به كعبه رفتن» نیست، «از كعبه رفتن» است.

و اینک در عرفات احرام می‌پوشی و از مكه بیرون می‌آیی، به سوی «شرق» در بازگشتن از عرفات به كعبه، باید در مشعر بایستی و سپس در منی. پس عرفات، آغاز است، آغاز آفرینش ما در این جهان. «جمره» سنگریزه است اما، نه هر سنگریزه‌ای، دقت كن! تاریك است و یافتنش دشوار، اما،باید جست، باید درست جست، باید نگریست، دقیق نگریست، سنجید.

منی

طولانی‌ترین وقوف، آخرین وقوف و آخرین منزل! یعنی: آرزو، آرمان، ایده آل، و... منی، منیه، امانی، تمنا، عشق! آخرین مرحله، پس از مرحله شناخت و شعور! اكنون، آغاز بزرگی است، حج، به اوج خود نزدیک می‌شود.امروز، دهم ذی حجه است، روز عید، عید قربان!

رمی جمرات

سه پایگاه پشت سر هم، هر یک به فاصله چند صد متری، در طول یک خط مستقیم، یک مسیر، و امروز، «شارع ملك» هر كدام یک ستون یادبود. یک «مجسمه»، یک بنای سمبلیك، یک «بت». آخرین پایگاه كه سقوط كرد، پیروزی، جشن پیروزی بگیر، از احرام بیرون آی، لباس زندگی بپوش.

قربانی

حج معانی كن، نه حج مناسک، اینجا، همه چیز به «نیت» وابسته است كه حج، همه «نیت» است. كسی كه نفهمد در این مناسك چه میكند؟ از مكه فقط «سوغات» آورده است. چمدانش پر است و خودش خالی! در حج، تو «توحید» را، عمل می‌كنی، با طواف؛ آوارگی و تلاش هاجر را بیان می‌كنی، با سعی از كعبه تا عرفات، هبوط آدم را و از عرفات تا منی، تاریخ را، فلسفة خلقت انسان را و سیر اندیشه از علم تا عشق را، و معراج روح، از خاك تا خدا را و در منی، آخرین مرحله كمال را و ایده آل را، آزادی مطلق را، بندگی مطلق را، ابراهیم را و اكنون در منی یی، ابراهیمی، و اسماعیلت را به قربانگاه آوردهای، اسماعیل تو كیست؟ چیست؟ نیازی نیست كه كسی بداند، باید خود بدانی و خدا.

عید

اكنون همه چیز پایان یافته است، حج به نهایت رسیده است. كجا؟ در منی! شگفتا! پشت دیوار مكه! تكیه حج بر جمع است ... مردمی كه از همه نقاط زمین به این جا آمده‌اند، مردمی با رنگ‌های مختلف، ملیت‌های مختلف، زبان‌های مختلف، كشورها و نظام‌های مختلف، اما همه با یک فرهنگ، یک ایمان، یک تاریخ، یک آرمان و یک عشق. دو روز، وقوف پس از عید نشستی برای ایدئولوژی و نشستی برای عمل و در پایان عظیم‌ترین سفر روحانی و بلندترین معراج انسانی و گذر از خطیرترین مهلكه‌ها و معركه‌های خلقت، توحید، ایثار، جهاد، شهادت و نبرد با ابلیس و فتح سرمنزل عشق، به كجا می‌رسی؟ چه می‌كنی؟

ذبح، ذبح یك «گوسفند!»، چرا؟ «فکلوا منھا، و اطعموا البائس الفقیر!».تا از آن بخورید و بخورانید قربانی محتاج زمانه را! یعنی جنگ با فقر.

و حسین(ع) یك درس بزرگتر از شهادتش به ما داده است، و آن «نیمه تمام گذاشتن حج!» و به سوی شهادت رفتن است. در آن لحظه كه حسین حج را نیمه تمام گذاشت و آهنگ كربلا كرد، كسانی كه به طواف، همچنان در غیبت حسین، ادامه دادند، مساوی هستند با كسانی كه در همان حال، بر گرد كاخ سبز معاویه در طواف بودند.

انتهای پیام
captcha