به گزارش ایکنا از فارس، به نقل از روابط عمومی حرم مطهر حضرت شاهچراغ(ع)، حجتالاسلام والمسلمین ابراهیم کلانتری، تولیت حرم مطهر حضرت شاهچراغ(ع) عصر پنجشنبه، 21 مهرماه در جلسه پانزدهم از سلسله مباحث با موضوع «ولایت فقیه» به تبیین نقش مردم در نظام سیاسی اسلام پرداخت و گفت: در جلسه گذشته، دو پاسخ برای سؤال جایگاه مردم در نظام سیاسی اسلام ارائه شد.
وی در تشریح پاسخ سوم گفت: مطالعه در ساختار سیاسی نظامهای حکومتی رایج در جهان، حقیقت مهمی را در اختیار میگذارد که در جای خود قابل توجه فراوان است. آن حقیقت مهم این است که بیتوجهی کامل، توجه محدود و یا توجه ویژه به نقش مردم در حاکمیت سیاسی، همگی مبتنی بر همان جهانبینی خاصی است که مبنا و اساس رویش یک نظام سیاسی است.
کلانتری بیان کرد: فراموش نکنیم که نظامهای سیاسی از دل جهانبینیها سر برمیآورند؛ یعنی در حقیقت این جهانبینیها هستند که تکلیف و نوع نظامهای سیاسی را در جوامع انسانی مشخص میکنند. چنانکه سایر نظامها و برنامههای اجتماعی، اعم از تعلیمی، تربیتی، اقتصادی، حقوقی، قضایی نیز در هر جامعهای بر آمده از همان جهانبینیهایی است که ابتدا بر هر جامعهای حاکم شده است.
تولیت حرم مطهر شاهچراغ(ع) ادامه داد: در نظامهای استبدادی و یا پادشاهی مطلقه، اعتقاد اساسی این است که تودههای مردم در امر اداره جامعه از آغاز مسلوبالأختیار آفریده شده و محکوم به اطاعت محض از حاکمان خود هستند و حاکمان نیز از آغاز، حاکم و مسلط بر جان و مال مردم آفریده شدهاند و شأن حکمرانی در دستگاه آفرینش فقط در وجود آنان نهادینه شده است.
وی اضافه کرد: بر اساس همین اعتقاد، قدرت، توان و هنرحکومت بر مردم در دستگاه آفرینش به گروه خاصی واگذار شده است و به صورت ارثی و ژنتیکی تا پایان تاریخ در همان گروه تداوم مییابد. اعتقاد به اینکه در دستگاه خلقت، پادشاه از اول پادشاه متولد میشود و رعیّت هم از آغاز رعیت متولد میشود و هیچ عاملی نمیتواند این روند طبیعی را تغییر دهد، یک جهانبینی را پدید میآورد که از درون آن نظام استبدادی و یا پادشاهی مطلقه متولد میشود. تا زمانی که همین جهانبینی غلط بر فکر و ذهن و باور شهروندان یک جامعه حاکم باشد به صورت طبیعی نظام سیاسی آن جامعه نظامی استبدادی و یا پادشاهی مطلقه خواهد بود.
رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی، در پاسخ به این پرسش که آیا در جهان مدرن امروز چنین حکومتهایی وجود دارند؟ بیان کرد: پاسخ مثبت است. با کمال تعجب باید گفت در جهان معاصر حاکمیت سیاسی در بسیاری از کشورها از نوع پادشاهی است. این کشورها عبارتند از آندورا، بحرین، بلژیک، بوتان، برونئی، کامبوج، دانمارک، ژاپن، اردن، کویت، لسوتو، لیختناشتاین، لوکزامبورگ، مالزی، موناکو، مراکش، هلند، نروژ، عمان، قطر، عربستان، اسپانیا، سوئد، تایلند، تونگا، امارات، انگلیس (شامل ۱۶ کشور آنتیگوآ و باربودا؛ استرالیا؛ باهاما؛ باربادوس؛ بلیز؛ کانادا؛ گرانادا؛ جامائیکا؛ نیوزیلند؛ پاپوآ گینه نو؛ سنتکیتس و نویس؛ سنت لوسیا؛ سنت وینسنت و گرنادینها؛ جزایر سلیمان؛ تووالو؛ انگلیس).
وی در پاسخ به پرسش دیگری پیرامون روابط مدعیان لیبرال دموکراسی مانند آمریکا و فرانسه با اینگونه حکومتها گفت: پاسخ این است که روابط مدعیان لیبرال دموکراسی غرب با اینگونه حکومتها نه فقط بسیار حسنه، گرم و بدون هرگونه تنشی است، که بسیاری از این حکومتها تحت الحمایه کامل آمریکا و فرانسه و انگلیس هستند.
کلانتری به تبیین دلیل این موضوع پرداخت و افزود: زیرساخت اصلی لیبرال دموکراسی، سرمایهداری و اصالت سود است و تا زمانی که سران این حکومتها، گاو شیرده خوبی باشند، سردمداران غرب هیچ مشکلی با آنها نخواهند داشت، اگر هم احیاناً مشکلی پیش آید فقط گاو را تغییر میدهند نه ساختار سیاسی را.
وی در مورد جهانبینی نظامهای لیبرال دموکراسی گفت: در نظامهای لیبرال دموکراسی، جهانبینی عمومی اینگونه شکل گرفته است که اولاً انسان با ابزار حس و عقل ابزاری در حوزههای گوناگون و از جمله اقتصاد، سیاست، حقوق و اخلاق، محور و مقیاس نهایی به شمار میآید یعنی اومانیسم، و ثانیاً قلمرو دین، صرفاً به جنبه خصوصی زندگی بشر محدود است و ساحتهای مختلف حیات انسانی از قبیل سیاست، حکومت، علم، اخلاق و حقوق، همگی بر اساس عقل و فهم نسبی بشر سامان مییابند یعنی سکولاریزم و ثالثاً انسان باید از آزادی کامل برخوردار باشد، برای جامعه و سرنوشت خودش تصمیم بگیرد و بر دولت و نهادهای حاکمیتی نظارت داشته باشد یعنی لیبرالیزم.
تولیت حرم مطهر حضرت شاهچراغ(ع) اضافه کرد: اعتقاد به محوریت انسان و نه خدا و بر کنار بودن دین از همه عرصهها و ساحتهای مختلف اجتماعی و قایل شدن حق آزادی کامل برای انسان، به صورت طبیعی به برجسته شدن نقش مردم در نظامِ سیاسیِ مبتنی بر چنین تفکّری میانجامد. براین اساس توجه ویژه به نقش مردم در نظامهای لیبرال دموکرات، بخشی از جهان بینی و تفکّر کلانی است که از درون آن چنین نظامهایی متولد میشوند.
کلانتری در مورد نظامهای کمونیستی، سوسیالیستی و فاشیستی گفت: تأمل در ماهیت این نظامها، این حقیقت را نمایان میسازد که اینگونه نظامها نیز بخشی از جهانبینی کلانی هستند که ابتدا بر ذهن و فکر و فرهنگ مردمان کشورهایی حاکم شده و بدنبال حاکمیت آن جهانبینیها، این نظامهای سیاسی پا به عرصه وجود گذاشتهاند. عکس این قضیه نیز میتواند صادق باشد بدین صورت که هرگاه جهانبینی خاصی از ذهن و فکر و فرهنگ مردمی رخت بربندد به صورت طبیعی نظام سیاسی مبتنی بر آن جهانبینی نیز از صحنه اجتماع منقرض میشود.
وی اظهار کرد: ما وقتی کتاب «نبرد من» هیتلر را مطالعه میکنیم به روشنی بر این مطلب واقف میشویم که هیتلر قبل از آنکه فاشیزم را پایهگذاری کند، به نوعی تبعیض نژادی مفرط در آفرینش اعتقاد پیدا کرده و سپس به دنبال پایهگذاری یک نظام سیاسی بر اساس همان اعتقاد و جهان بینی بر آمده است. هیتلر در کتاب نبرد من این جهانبینی را به روشنی تبیین کرده است و برای تأسیس نظام سیاسی مورد نظر خود جمع بزرگی از مردم آلمان را با جهانبینی خود همراه کرده است.
تولیت حرم مطهر شاهچراغ(ع) ادامه داد: بر همین اساس، هر گاه در میان شهروندان جامعهای اعتقاد و باور عمومی این باشد که خالق، مدبّر و محور هستی خداوند است؛ حق حاکمیت اولاً و بالذات از آن خداوند است؛ حاکمیت هیچ عنصر انسانی جز با اذن خداوند حقّ و مشروع نخواهد بود؛ هیچ قانونی جز دین خدا و شریعت آسمانی نمیتواند در تنظیم روابط اجتماعی آدمیان مبنا قرار گیرد و شهروندان فقط از آزادی خدادادی و حقوق مشروع در چارچوب شریعت اسلامی برخوردارند، بی گمان نظام سیاسی برآمده از چنین جهانبینی و اعتقادی باید مشروعیت خود را از ناحیه خداوند دریافت کند، دین خدا را مبنای اقدامات خود قرار دهد و در چارچوب شریعت اسلامی به برآوردن حقوق مشروع شهروندان اقدام کند. در چنین نظامی نقش مردم پیش از آنکه در انتخاب حاکم دیده شود در انتخاب و پذیرش اصل دین نقشی اساسی به شمار میآید.
رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی در نتیجهگیری آنچه گذشت اظهار کرد: جایگاه و نقش مردم قبل از آنکه در نظامهای سیاسی، مورد مطالعه و تجزیه وتحلیل قرار گیرد باید در انتخاب و پذیرش جهانبینیهای کلانی که از درون آنها نظامهای سیاسی متولّد میشوند مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. از منظر چنین تحلیلی، نقش مردم در تولد، استقرار و کارآمدی نظام سیاسی مورد نظر اسلام، نه فقط با نقش مردم در تولد و به بار نشستن سایر نظامهای سیاسی دنیا کمتر نخواهد بود، بلکه از آنجا که چنین جهانبینی بر پایه عقل و وحی به سامان رسیده و به ایمان و یک باور بنیادی تبدیل شده است نقش مردم در نظام سیاسی آن، از استحکام و قوّت بیشتری برخوردار است.
انتهای پیام