استاد قیم عشق به تلاوت قرآن را در دل‌ها می‌کاشت/ پایه‌گذاری تواشیح در ایران
کد خبر: 1460243
تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱۳۹۳ - ۲۰:۰۱
در نشست «ظهر دلنشین استاد قیم» مطرح شد؛

استاد قیم عشق به تلاوت قرآن را در دل‌ها می‌کاشت/ پایه‌گذاری تواشیح در ایران

کانون خبرنگاران نبأ: یکی از شاگردان استاد قیم در نشست «ظهر دلنشین استاد قیم» با اشاره به پایه‌گذاری تواشیح توسط استاد در ایران، گفت: ایشان قبل از اینکه آموزش لحن، صوت، تجوید و... را بیان کنند، عشق به تلاوت قرآن را در دل‌ها می‌کاشت.

به گزارش کانون خبرنگاران نبأ وابسته به خبرگزاری ایکنا، نشست «ظهر دلنشین استاد قیم» در راستای بزرگداشت و ذکر خاطره این استاد قرآنی با حضور اساتید قرآن: حبیب مهکام، قاری و داور بین‌المللی، جهانبخش فرجی، قاری بین‌المللی و محسن بادپا، قاری ممتاز قرآن و همچنین داریوش قیم، فرزند استاد قیم و محمود قیم و فریدون قیم، از بستگان این استاد در سالن اجتماعات سازمان فعالیت‌های قرآنی دانشجویان به همت کانون خبرنگاران نبأ برگزار شد.

در ابتدای جلسه جهانبخش فرجی این محفل صمیمی را با تلاوتی از آیاتی از کلام‌الله مجید مزین کرد؛ مصطفی اجرلو، معاون خبرگزاری ایکنا ضمن خیرمقدم به میهمانان و شاگردان استاد قیم به تشریح اهداف برگزاری این نشست پرداخت. وی با تاکید بر ضرورت بزرگداشت اساتید قرآنی و لزوم الگوگیری از این بزرگان در تربیت نسل قرآن گفت: امثال استاد قیم در طول سالیان گذشته بدون دریافت بودجه‌های دولتی و با اتکا به نیروهای مردی در زمینه آموزش و گسترش فعالیت قرآنی عمر خود را صرف کرد. خدمات ایشان در مقایسه با سازمان‌ها و نهادهای قرآنی اصلا قابل قیاس نیست؛ امیدوارم راه این استاد و اساتید مانند ایشان با سرمشق‌گیری از وی تداوم داشته باشد.

زندگی استاد قیم قبل از انقلاب
در ادامه این جلسه محمود قیم به تشریح زندگی استاد قیم در شهر خوزستان و نسب وی پرداخت و اظهار کرد: بیش از دو سوم مردم استان خوزستان عرب هستند و بقیه فارس هستند. در شمال و جنوب خوزستان ایل‌های مختلفی سکونت دارند. عشیره قیم یکی از 35 طایفه ایل محسین از ایلات آبادان است. طایفه قیم از 300 سال پیش ساکن قلعه خضر نبی است.

وی افزود: استاد قیم از هشت سالگی آموزش قرآن را نزد حاج عبدالعلی از مدرسین قرآن شروع کرد. برادر وی نیز از همزمان با استاد قرائت قرآن را پیش حاج عبدالعلی خواند. وی بعداً به دلیل شغل پدرش در شرکت نفت، به شهر می‌آید و در شهر آبادان تحصیل می‌کند و در همانجا آموزش قرآن را ادامه می‌دهد. پس از پایان تحصیلات ابتدا در همان آبادان جلسه تدرس تجوید برگزار می‌کرد تا اینکه به تهران می‌آید. فکر می‌کنم در حوالی سال 1338 بود که به تهران آمدند.

برادرزاده استاد قیم که مدت زیادی با وی در آبادان مأنوس بوده است، تصریح کرد: از آنجا که بنده قرار است درباره بخش اولیه زندگی ایشان صحبت کنم درباره این دوران می‌توانم بگویم که انسان بسیار فعالی بود. مخصوصا اینکه از حیث فعالیت ورزشی علاوه بر اینکه فوتبالیست قوی‌ای بود، باشگاه دوچرخه‌سواران در آبادان را تاسیس کرد. در بحث شنا فعال بود و در دوران جوانی به موسیقی علاقه‌ داشت و نی و ویالون نیز می‌زد.

آشنایی دقیق استاد قیم با قرائت‌ها

استاد حبیب مهکام در ابتدای این جلسه با تشکر از برگزاری چنین جلساتی در بزرگداشت اساتید قرآن عنوان کرد: بنده از فعالیت‌های استاد قیم تا قبل از سال 61 هیچ اطلاعی ندارم. آشنایی من با ایشان به سال 1361 بازمی‌گردد که در محل سازمان اوقاف و امور خیریه بود. زمانی که وارد شدم حاج آقای اعتمادیان سخنرانی می‌کردند. بنده پس از سخنرانی رفتم و آیاتی از قرآن مجید را خواندم. بعد از قرائت آمدم نشستم، کنارم دست من استاد نشسته بودند که تا آن زمان هیچ‌گونه آشنایی با ایشان نداشتم.

وی با اشاره به دقت استاد قیم در قرائت عاصم گفت: ایشان به خاطر نحوه قرائت من در ادای «فیه» در آیه «تخلد فیه مهانا» (فرقان، ۶۸)، در قرائت عاصم به روایت حفص، با اشباع و صله‌ یایی خوانده‌ می‌شود از من پرسیدند که شما بغدادی هستید؟ گفتم: نه. با تعجب پرسیدند که واقعا؟ گفتم چطور؟ من فارس هم نیستم من آذری هستم. ایشان تعجب کردند. بعد این نکته را به من یادآوری کردند که من تا آن موقع نشنیده بودم. من چون می‌خواستم بهره بیشتری از این موضوع ببرم به ایشان گفتم که بیرون در این مورد صحبت می‌کنیم که ایشان فکر کردند به حالت تهدید گفتم. ایشان نیز گفتند نیازی نیست، صرفا برای تذکر گفتم، بعد از جلسه به حالت شوخی با ایشان بحث کردم. بعد از آن روز جهت با هم آشنا شدیم.

وی با اشاره به خاطرات خود در داوری مسابقات قرآن با استاد قیم تصریح کرد: از سال 1361 تا سال‌های بعد من و استاد در زمینه صوت و لحن نمره می‌دادیم. آن زمان آیین‌نامه مختصری وجود داشت؛ البته جمع نمرات از صد بود و تقسیم‌بندی هم شده بود ولی توضیح بیشتری وجود نداشت. من هم کم‌تجربه یا اصلا بی‌تجربه بودم؛ صرفا به قرائت قاری گوش می‌دادم و بر حسب تجربه شخصی خودم نمره می‌دادم؛ یکبار یادم هست از  نمره کل 45، 32 امیتاز دادم استاد نیز کلی جمع و تفریق کردند و در پایان نمره 32 را دادند. ایشان گفتند: از کجا نمره می‌دهی؟ گفتم: خُب بر اساس تشخیص خودم نمره می‌دهم. ایشان تعجب کردند و گفتند: نباید تشخیصی نمره داد بلکه باید بر اساس استدلال نمره داد.

اولین نفری که در زمینه صوت و لحن نمره استدلالی می‌داد

وی با تأکید بر اینکه استاد قیم اولین نفری بودند که در زمینه صوت و لحن استدلالی نمره می‌دادند، عنوان کرد: تشخیص من هم در محدوده استدلال استاد قیم درست بود اما ایشان دائم جمع و تفریق می‌کرد و استدلالی نمره می‌دادند که ما زیاد سر در نمی‌آوردیم. اساسا ایشان نوآوری‌های زیادی داشت؛ مثل اینکه ایشان پایه‌گذار تواشیح در ایران هستند. جوانانی را دور خود جمع کردند و اصول را پیاده‌سازی کردند.
استاد مهکام در بیان خاطره‌ای دیگر گفت: به یاد دارم یکی از قاریان قرآن، شدیدا سرما خورده بودند بعد از قرائت، من به این قاری 26 دادم و استاد 37 دادند ولی آن قدر ایشان قائل به تصمیم بودند که از نمره 37 پائین‌تر نیامدند. استاد گفتند: ما باید در شرایط حاضر نمره بدهیم. ایشان قرائت خوبی دارد ولی چون سرما خورده است نباید نمره را کم کرد. البته این امر اخلاقی امروزه در بین بسیاری از داوران پذیرفته شده است.

تواضع و برخورد دوستانه؛ عامل جذب همگان

جهانبخش فرجی، در ادامه این برنامه با بیان اینکه در بحث ابعاد شخصیتی استاد قیم نکات ظریف بسیاری وجود دارد، تصریح کرد: از سال 61 با استاد قیم آشنا شدم اما به دلیل فضای جنگ و جبهه ارتباطم با ایشان پیوسته نبود. وقتی هم به هم می‌رسیدیم دیدارمان با اشک چشم همراه بود.

وی افزود: نکته مهم در مورد استاد قیم، به تعبیر عام مشتی بودن و خاکی بودن استاد بود. اصلاً آدم احساس نمی‌کرد ایشان داور است و فاصله‌ای احساس نمی‌شد. ما به خودمان اجازه می‌دادیم با ایشان شوخی کنیم. امکان نداشت متسابقی پیش ایشان برود و با ناراحتی برگردد. استاد قیم از من و مرحوم عبدالله، یکی از شاگردان که به سبک مصطفی می‌خواندیم، بسیار خوشش آمد و کمک‌مان می‌کرد. بعضی اوقات که عبدالله ادای استاد را در می‌آورد، استاد از شدت خنده روی زمین می‌افتاد. برخورد بسیاری خوبی داشت که همه را جذب می‌کرد.

پایه‌گذاری اولین گروه تواشیح در ایران

این قاری بین‌المللی با بیان اینکه آغاز اولین تواشیح در ایران با استاد قیم در سال 61 بود، اظهار کرد: ایشان با بنده و آقای حمیدی که از قاریان کرمانشاه بود، تواشیح را شروع کرد. البته تواشیح در مصر بیشتر با یک تک‌خوان و همراهی تعدادی دیگر بود ولی از آنجا که ما در تک‌خوانی همانند مصری‌ها چندان قوی نبودیم استاد کار تک‌خوانی را بین گروه پخش کرده بود و به گروه اهمیت بیشتری می‌یافت.

فرجی ادامه داد: استاد قیم گوهرشناس بود و شاگردان خوب را تمیز می‌داد و تقویت می‌کرد. همچنین استاد قیم همواره تاکید داشت که اگر قاری وارد فضای تلاوت شد، نباید با او بازی کرد. نباید یک قاری مطرح را با وارد کردن در صحنه مسابقات خراب کرد.

ظرافت و جامعه‌شناسی استاد قیم

وی با بیان اینکه نکته مهم دیگر در مورد استاد قیم، جامعه‌شناسی ایشان بود گفت: در سال 1364 در مدینه بعد از جلسات قرآن برای اینکه دستگیر نشویم، ایشان به ما می‌گفت دو نفر، دو نفر بیرون بروید. من هم چون یار غار استاد بودم با ایشان بیرون رفتم. کمی که گذشت متوجه شدم شخصی از مأموران مخفی عربستان، درشت‌اندام، با چهره سیاه و چفیه قرمز به دنبال ماست. استاد به من گفت تو که می‌توانی خاکش کنی؟ من هم آن زمان رزمنده بودم و سرحال، گفتم بله. گفتم استاد اجازه دهید به داخل کوچه‌ای برویم تا این کار را انجام بدهم، اما استاد گفت صبر کن. ایشان مرا با خود به داخل یک طلافروشی در آن نزدیکی برد. استاد ابتدا با آن شخص طلافروش که یک شیخی بود برد.

این شاگرد استاد قیم افزود: ایشان به زبان فصیح عربی گفت: می‌دانی ما کجایی هستیم؟ شیخ به دلیل فصاحت زبان استاد، حدس زد مصری باشیم. استاد به آن شیخ گفت: نه بلکه ما از نسل سلمان فارسی، یعنی ایرانی هستیم. همان‌طور که می‌دانی ما در حال جنگ هستیم و جهادگریم(یعنی از چیزی ترس نداریم). در حالی که شیخ هنوز از فصاحت زبانی استاد متعجب بود، استاد ادامه داد: یکی از همشهری‌های تو به دنبال ماست. به او بگو اگر ما را دنبال کند ما جهادگر هستیم و از چیزی نمی‌ترسیم. همین شد و آن شیخ رفت و با آن مامور صحبت کرد و آن مامور نیز سریعا رفت.

نگاه عاشقانه به قرآن
فرجی ادامه داد: زمانی که کسی نمی‌دانست تواشیح چیست استاد از این موضوع صحبت کرد؛ استاد یک زمان درباره آکوستیک صوت صحبت می‌کرد؛ کسی تا آن زمان با این مباحث آشنایی نداشت. استاد صدای خسته و گرفته‌ای داشت اما ایشان ژوست[just به زبان فرانسوی و در مقابل فالش] می‌خواند و در این فن، علم داشت. استاد قیم از عاشقان تلاوت بود اما متاسفانه همچنین شخصیتی در حاشیه قرار گرفت. البته اساتید بزرگوار دیگری نیز داریم که این چنین هستند.

وی با اشاره به علاقه خالصانه استاد قیم به قرآن کریم گفت: گاهی اوقات نگاه به قرآن عاشقانه است و اصلاً حاضر نیستید خودتان را مطرح کنید. استاد قیم واقعاً این گونه بود. هرکسی را یک‌جور تشویق می‌کرد و به همه روحیه می‌داد. در بین داوران تنها کسی که می‌شد به او پناه برد استاد قیم بود. دل نترسی داشت و با صفا، صمیمی و خاکی بود. همه را تشویق می‌کرد؛ چه افرادی که صدای خوبی داشتند و چه افراد بد صدا را. به همه روحیه می‌داد و به سمت قرآ« تشویق می‌کرد.

فرجی در انتهای سخنان خود بیان کرد: خدا شاکرم که چنین استادی داشتم. هرچند روابط کم می‌شد اما همیشه جویای احوال استاد بودم. اواخر بعضی مواقع تا جلوی در منزل استاد می‌رفتم اما داخل نمی‌رفتم نکند که استاد به سختی بیفتد.

استاد مهکام در تایید سخنان این شاگرد استاد قیم گفت: ایشان از مصادیق «هیهات، هیهات ان یاتی الزمان بمثله ان الزمان بمثله لعقیم» است. انسان بسیار باصفا به تمام معنا بود. شاید هم برخی از دوستان از باصفایی و صداقت ایشان به‌نوعی سوء استفاده می‌کردند. یادم هست یک شب ساعت 10 بود که استاد خوابیده بودند. ما به منزل ایشان رفتیم. با اینکه به شدت در بستر مریض بود که با ما صحبت کرد و این قدر با دوستی و اخلاص پذیرایی کرد که در هنگام رفتن خود ما را بدرقه کرد. به قدری در دوستی با اخلاص بود که همه چیز را در طبق اخلاص می‌گذاشت.

استاد پیش از آموزش، عشق به تلاوت قرآن را در دل‌ها می‌کاشت

استاد محسن بادپا در تشریح نخستین آشنایی خود با استاد قیم اظهار کرد: آشنایی بنده با ایشان در مسابقات و تواشیح بود؛ پیش از آن یک نکته عرض کنم و آنم اینکه خداوند متعال در آیه شریفه 21 سوره مبارکه احزاب می‌فرماید: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ». بنده نیتی که از حضور در این جلسه داشتم ان‌شاءالله این است که یک اسوه و الگو از مجموع تمامی این خاطرات ترسیم شود؛ آن هم شخصیتی همانند استاد قیم. در جامعه ما دیگر از این نوع شخصیت‌ها بسیار نادر شده است؛ اساتیدی مانند استاد مولایی، استاد قیم و استاد مروت. بنده به شخصه دیگر از این سه نفر مانندی سراغ ندارم. البته افرادی هم‌اکنون هستند که ویژگی‌های بسیاری خوبی دارند.


وی افزود: در مورد استاد قیم یک ویژگی که همیشه حس می‌کردم این بود که با شنیدن اسم استاد قیم ذوق می‌کردیم و این خیلی جالب بود. تا می‌شنیدیم که فلان جا، مسابقه قرآن با حضور استاد قیم است با عشق  می‌رفتیم. واقعا علت این اتفاق چی بود؟ استاد قبل از اینکه آموزش لحن، صوت، تجوید و... را بیان کنند، عشق به تلاوت قرآن را در دلها می‌کاشت.

بادپا عنوان کرد: حتی کسی هم که اهل قرآن نبود به خاطر ذوق و صفای استاد و جلسه ایشان علاقه‌مند می‌شد. این خیلی خوب است که تلاوت قرآن را جدا از جایگاه والا و برکات آن، مانند یک کار لذت‌بخش و فرح‌بخش در بین جوانان رواج بدیم. ایشان می‌گفت علاوه بر اینها تواشیح هم بخوانید، ابتهال هم بخوانید. بعدها نیز که محضر مقام معظم رهبری رسیدیم، شعری که ایشان به عنوان تواشیح 15 سال پیش مطرح کردن، خوانده شد. دیدیم حضرت آقا همین طور اشک می‌ریزند و اطرافیان نیز هکذا. استاد قیم 15 سال قبل چه شعری رو مطرح کردن! نه ما قدر این شعر رو می‌دانستیم و نه بزرگانی که در آن زمان مسئولیتش رو داشتند، درک کرده بودند.

تربیت گروه همخوان توسط استاد قیم
وی با بیان اینکه استاد قیم دو کار مهم انجام دادند، تصریح کرد: یکی این بود که گروه بطانه[تواشیح دارای تک‌خوان و گروهی که با آن همراهی می‌کنند بطانه است] یا هم‌خوان تربیت کردند؛ دوم اینکه خودشان هم تک‌خوانی می‌کردند؛ البته من نیز سعادتی داشتم که تک‌خوانی می‌کردم و ایشان بنده را به عنوان تک‌خوان انتخاب کردند. تواشیح هم تعریفش همین است؛ عده‌ای می‌خواهند خوش‌صدا باشند و بقیه نیز هم‌نوا باشند؛ ایشان برای اولین‌بار این کار را در ایران انجام دادند. فکر کنم اکنون آثارشان در سازمان اوقاف موجود باشد.
وی با بیان اینکه در مصر هنگامی که کودکان تمرین می‌کنند، صدایشان را ضبط می‌کنند، گفت: ولی متأسفانه به دلیل فقر فرهنگی مسئولان آن زمان، اثری از تواشیح استاد قیم نداریم. ایشان در تواشیح هم‌سفره‌ای ساخته بود و بنده در محضر استاد قیم واقعا بهره‌مند می‌شدم. کم کم تواشیح در ایران جای خود را باز کرد، اما آن زمان که اصلا گروهی در ایران نبود، اولین گروه تواشیح به نام استاد قیم در ایران شکل گرفت.

استاد مهکام با اشاره به سخنان محسن بادپا گفت: یکی از ویژگی‌های استاد قیم این بود که دلش می‌خواست از باب «زکاة العلم نشره» هرچه را که یاد گرفته بود به دیگران انتقال دهد؛ خیلی حالت روحی عجیبی داشت و اصلا مضایقه نمی‌کرد.

منزل استاد قیم باشگاه قاریان قرآن بود
استاد بادپا با تایید سخنان استاد محکام بیان کرد: پیغمبر اکرم(ص) نیز در گفتن غیب هم بخیل نبودن و به تعبیر قرآنی «وَمَا هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ». حالا ما مثلا چهارتا اثر داریم، دوست نداریم به دیگری بدهیم زیرا این یک مزیت نسبی است. استاد به واقع این گونه نبودند. دوست داشتند هرچه که دارند در اختیار دیگران بگذارند تا اینکه به نوعی منزل استاد قیم باشگاه قاریان قرآن در یک دهه شد. این ویژگی مهم استاد بود که تاکنون مثل ایشان نداریم. ایشان یک بار به مشهد آمدند و ده روز متوالی سخنرانی آموزشی داشتند. با انرژی فراوان با حالت ایستاده در خصوص تعبیرات ده‌گانه توضیح دادند.

ابداع تعبیرات ده‌گانه توسط استاد قیم

حبیب مهکام با اشاره به ابداع تعبیرات ده‌گانه توسط استاد قیم، گفت: یکی از این تعبیرات تعبیر تمنایی است؛ ایشان یک‌بار که داشتند این تعابیر را توضیح می‌دادند، این قسمت از آیه را که «یَا لَیْتَنِی کُنتُ تُرَابًا» را با حالت تمنایی گفتند که دیگر هیچ‌وقت تکرار نمی‌شود. ای کاش تلاوت ایشان ضبط شده بود. این نکته را نیز باید اضافه کنم که استاد قیم خستگی نداشت.
داریوش قیم، فرزند استاد قیم که در اسکندریه مصر رشته دندانپزشکی را خوانده است، در این نشست گفت: استاد قیم با قراء مصر در دانشگاه الازهر مصر در ارتباط بود؛ البته بعضا ارتباط ایشان به صورت مستمع آزاد در ارتباط بودند. یادم هست سری اول با عبدالصمد آشنا شدم، با پدر به منزل ایشان می‌رفتیم. ایشان برای ما چایی آورد و پذیرایی کرد که دیدم استاد عبدالباسط رفتند و اذان گفتند و چه اذان زیبایی بود.

وی افزود: در طول سکونتم در مصر استاد ابوالعینع شعیشع نگذاشتند در جای دیگری اقامت کنم و روزهایی که در محضر ایشان بودم، همسر این بزرگوار از من پذیرایی می‌کردند. یادم هست نزدیک دانشگاه قاهره، مسجدی بود که پدر در مواقعی که در مصر بود به آنجا رفت‌وآمد می‌کرد. از همین طریق با بسیاری از اساتید در آنجا آشنا شدند. همچنین ایشان به دانشگاه الاظهر می‌رفتند و با دکتر خباجی درباره تاریخ ادبیات عرب بحث می‌کردند. ایشان اساسا وقتی با کسی آشنا می‌شد، از طریق او با بقیه ارتباط برقرار می‌کرد.

ترجیح ابوالعینیع شعیشع در دیدار استاد قیم بر رئیس‌جمهور

بادپا عنوان کرد: استاد قیم یکبار در جلسه‌ای به ما گفتند که به منزل عبدالباسط رفته بودیم که ایشان برای من چای آوردند. ما باورمان نمی‌شد یا می‌گفتند که پسر من در منزل ابوالعینع شعیشع هستند، باز هم ما باورمان نمی‌شد. آن قدر آن مقام‌ها برای ما بزرگ بود که این رابطه نزدیک را باور نمی‌کردیم. تا اینکه یک روز «شحات انور» و «ابوالعینع شعیشع» به ایران آمدند. ابوالعینع یک روز وقت داشت به دیدار رئیس جمهور وقت برود، گفتن که شیخ، رئیس‌جمهور منتظر شما هستند. ایشان گفتند که که نه نمی‌توانم باید به جای دیگری بروم، رئیس‌جمهور من استاد قیم هستند. دیدیم که ماشین آمد و شیخ دست شحات انور را گرفت و سوار ماشین شدند و رفتند. وقتی که به محضر استاد قیم رسیدند به‌گرمی از یکدیگر استقبال کردند.

استاد مهکام گفت: استاد قیم بنا به دلایلی ناشناخته باقی مانده است. البته یکی از علت‌هایش طبق نهج‌البلاغه که معیارهایی بیان شده است، این است که انسان‌ها را به اندازه‌ای که استحقاق دارند تعریف کنید نه کمتر نه بیشتر؛ اگر بیشتر تعریف کنید نشانه چاپلوسی است اگر کمتر باشد یا ضعف بیان است و یا حسودی. بنابراین باید دقت داشت. اما نباید تصور کرد که استاد قیم از طریق این اساتید کسب فیض کرده باشد. ایشان از اهل بیت(ع) بالاترین فیوض را دریافت کرده‌اند. به تعبیر سعدی: به زیورها بیارایند وقتی خوبرویان را// تو سیمین تن چنان خوبی که زیورها بیارایی.

برای مشاهده گزارش تصویری اینجا کلیک کنید!

captcha