به گزارش خبرگزاری بينالمللی قرآن(ايكنا)، محسن محمدی، برادر شهيد حسين محمدی، صبح ديروز با حضور در خبرگزاری ايكنا ياد شهيد قاری، حسين محمدی را زنده كرد. وی در بيان خصوصيات بارز شهيد حسين محمدی گفت: يك هيئت قرآنی نقطه آغاز و نقطه پرواز شهيد حسين محمدی و يارانش بود.
وی ادامه داد: جمعی از از اهالی محل در سال 67 كه اواخر جنگ بود دور هم جمع شدند و با محوريت قرآن و فعاليتهای قرآنی با كمك استاد موسوی كلاسهای قرآنی را تشكيل دادند.
برادر شهيد گفت: حسين خيلی علاقهمند به قرآن بود، شيفته و ذوب در قرآن بود، عاشق به تمام معنای قرآن بود و امروز حسرت اين هست كه به آن معنی كه آنها رفتند و قرآن را شناختند ما نشناختيم و نتوانستيم شهيد شويم.
محمدی گفت: حسين خيلی علاقهمند به نظم بود اگر میخواست كاری انجام دهد يا جايی برود هميشه منظم بود آداب ظاهری و رفتاری معاشرتهايش خيلی به نظم اهميت میداد و به اعتقاداتش خيلی حساس بود.
وی اظهار كرد: يك بار يكی از همسايهها به پدرم گفته بود كه به پسرتون بگوئيد با اين پسر ما دوست شود و رفت و آمد كند بلكه جذب ايشان و اسلام شود. پدر به حسين گفته بود و حسين در جواب گفته بود من رفيقم را در مسجد پيدا میكنم. مگر ايشان مسجد میآيد. ايشان به بحث تجمع در مسجد خيلی اهميت میداد.
محسن محمدی گفت: جوانان امروز كمتر با آرمانهايشان زندگی و به آنها عمل میكنند. آن دوره زمان عمل بود. من صاحب دو فرزند و خودم قاری قرآن هستم و در مقطعی كه حسين كوچك بود و به كلاس قرآن میرفت من هم يك سال بعد با او به كلاس قرآن رفتم. خيلی از جاها، مثل نماز جمعه را با هم میرفتيم.
وی بيان كرد: يكی از چيزهايی كه حسين خيلی علاقه داشت سقايی بود، در همين حين بغض ديگر اجازه حرف زدن به او نداد و اشك از چشمان همه كسانی كه حاضر بودند. جاری شد. آری ياد حضرت ابالفضل(ع)، ساقی دشت كربلا خون به دل انسان میكند.
برادر شهيد ادامه داد: به پدرم فشار آورده بود كه يك كوزه برايش بخرد كه بعد از هر نماز جمعه به ميان مردم رود و آنان را سيراب كند. با اين حركتش عشق میكرد و كسی جلودار او نبود. تابستانها هم اين كار را میكرد.
وی درباره فعاليتهای قرآنی شهيد گفت: ماهی يك دفعه و دو هفته يك دفعه اساتيد را دعوت میكرد شهيد آن موقع هم رده آنان بود. استاد زكیلو، استاد پرهيزگار و استاد محمديون از كسانی بودند كه شهيد با آنها رفت و آمد میكرد و آنان را به هيئت قرآنی دعوت میكرد تا از تجربه و خاطرات آنها استفاده كند.
محسن محمدی در پاسخ به اينكه برای موفقيت در عرصه عمل چه بايد كرد، گفت: يك چارچوبی برای همه وجود دارد كه قواعد دين است كه بايد به آن تكيه كرد كه ترك محرمات و عمل به واجبات يكی از چارچوبهای اصلی و كلی است. جوانان امروز سنگ محك ندارند و گويی اين فرهنگ سنجيدن اعمال وجود ندارد.
وی افزود: بهترين محك ما سيره ائمه(ع)، علما و عرفا هستند كه نبايد از اين موضوع غافل شد. توجه داشتن به محك و اصول خيلی از چيزها را تغيير میدهد. قيمت و رنگ و بوی همه چيز را عوض میكند. رمز موفق شهدا اين بود كه خيلی دقيق محك زدند و خيلی دقيق عمل كردند.
محمدی اذعان كرد: فرهنگی كه آن روز منجر به وقوع وقايع باورنكردنی شد بايد سريع گسترش دهند تا گوشه گوشه اين فرهنگ شناسايی شود و عمق آن درآيد و آن را به كارهای ديگر تعميق دهند و افراد خبره آن را شناسايی كنند، جامعهشناسی و روانشناسی شود و بعد آن را تعميم دهند، همانطور كه سبك زندگی غربی در فيلمها و كليپها و همين دستگاههای رسانهای گسترش يافت اين فرهنگ نيز چنان بايد رشد يابد تا دوباره شاهد سبك زندگی اسلامی در جامعه باشيم.
وی ادامه داد: موقعی كه حسين شهيد شد ما با هم بوديم، در ارتفاعات شيخ محمد عراق كه حالتی داشت كه اكثر ديوارههای كوه صخره بود و تردد روی ديواره غيرممكن بود. اصل درگيری در بالای كوه در يك خط افقی بود، بخشی از خط در دست عراق و قسمتی در خدمت ما بود و قرار بود ما يك قسمتی را آزاد كنيم.
محمدی با حالت حزنی ابراز كرد: وقتی حسين میخواست برود با همه خداحافظی كرد. هرچه نگاه میكردم ديدم حسين اصلا اينجا نيست و اصلا نگاهش به زمين نيست. مثل هميشه بشاش بود و با هر كه صحبت میكرد لبخندی بر لب داشت.
وی ادامه داد: وقتی حسين خداحافظی كرد من او را در هالهای از نور میديم. وقت عمليات رسيده بود و همه به بالای كوه رفتند، خورشيد هم آمده بود. خشابهای حسين خالی شده بود. برايش خشابها را پر كردم، به حسين گفتم خشابها را بگير و رفت و اين آخرين صحنهای بود كه از او به ياد دارم.
برادر شهيد محمدی گفت: وقتی همرزمانمان به من خبر زخمی شدن حسين را دادند من باور نكردم، وقتی متوجه شدم شهيد شده كه من برگشته بودم. حسين تير قناسه خورده بود و عراق زمانی كه نتوانسته بود ارتفاعات بالا را بگيرد كلا همه جا را شيميايی كرده بود و برادرم سه روز در ارتفاعات مانده بود. مادرم شهادتش را سخت پذيرفت ولی پدرم صبورتر بود.
وی تصريح كرد: آنچه در تربيت فرزندان مهم است، اين است كه به شيوه آنچه پيامبر(ص) فرمودند عمل كنيم. اينكه 7 سال اول كودك را رها كنيد، 7 سال دوم به او بياموزيد، 7 سال سوم از او بخواهيد. ما هم همين راه رفتيم.
محسن محمدی در پايان اظهار كرد: من دو فرزند دختر دارم، درباره دختر بزرگم حجاب را به عهده خودش گذاشتم. شرط و فايده و راه و رسم و فلسفه آن و تفاوت يك خانم با مردان را به او گفتم و بعد همه چيز را به خودش سپردم.