به گزارش ایکنا، نشست «ما و فلسفه علم»، شب گذشته با سخنرانی موسی اکرمی، استاد فلسفه علم دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران، برگزار شد که در ادامه متن آن را میخوانید؛
در نگاه اول ممکن است مراد از ما در عبارت «ما و فلسفه علم»، جامعه خواص اهل فلسفه علم یا اهالی علم باشند، یا به طور کلی تمام جامعه ایرانی مراد باشد که در یک برهه خاص قرار گرفته و درگیر بحرانهای مختلفی است و تلقیهای مختلفی از دین و فلسفه و .... دارد. همچنین در کشور ما نیز بازتابهایی از اندیشههای مختلفی که در غرب شکل گرفته است، مورد توجه قرار گرفته و در پیوند با دغدغههای ما هستند. جامعه ما بسته نیست و در پیوند با جامعه جهانی است، بنابراین وقتی میگوییم ما، ممکن است کسانی که در بحث شرکت میکنند خواص باشند اما اینها موضوع را در افق وسیعتری نگاه میکنند و میخواهند در سطح کلان به مباحث بپردازند.
فلسفه علم؛ کارش علمشناسی است. به تعبیری فلسفه علم یک فلسفه است که میخواهد در مورد هست و باید علم سخن بگوید. پنج دستگاه مدعی شناخت داریم که فلسفه، علم، عرفان، اسطوره و دین هستند. این دستگاهها هرکدام موضوع، روش و اهداف خاص خود را دارند و برای خود تعاریف خود را نیز دارند. علم در فلسفه علم، بررسی میشود و هست و بایدش مورد بحث قرار میگیرد. این در یک معرفت درجه دوم نسبت به علم قرار میگیرد که تلاش بر این است که بنیادها و یا روششناسیهای گوناگون علم را بررسی کند.
در این چارچوب، روش و تبیین علمی از اهمیت برخوردار هستند و داد و ستد علم با فلسفه و دستگاههای باور مدعی شناخت دیگر نیز مهم است و دستاوردهای اینها میتواند روی یکدیگر تاثیر داشته باشند. اینها یا در فلسفه علم بررسی میشوند یا بین فلسفه علم و فلسفه دستگاههای باور مدعی شناخت دیگر بررسی میشوند.
بنابراین تلقی من از فلسفه علم اینچنین است و علم را نیز معادل ساینس میشناسم که یک دانش تجربی است که در درجه اول حسبنیاد است اما دستاوردهای تجربی این قابلیت را دارند که در چارچوب یک نوع تحلیل عقلی گسترش یابند و تبدیل به قوانینی شوند که میتوانند نزدیک به قوانین طبیعت باشند یا به سمت قوانین طبیعت گرایش یابند. من از رئالیسم علمی پیروی میکنم و در چارچوب هستیشناسی، شناختشناسی، معناشناسی، روششناسی و ارزششناسی علم، مسئله را میبینیم.
فلسفه علم با یونانیان آغاز میشود. هم در افلاطون و هم در ارسطو فلسفه علم داریم و نزد فارابی و ابنسینا این بازتاب را میبینیم و همانطور که در غرب هم گرایشهای مختلفی را در فلسفه علم میبینیم، در جهان اسلام نیز این طور بوده است، اما فلسفه علم در معنای جدیدش زاییده علم جدید است. اوج پدیداری فلسفه علم با جریانی در قرن بیستم همراه است که با درخشش فیزیک و ریاضیات و منطق همراه است و فلسفه علم در قالب پوزیتیویسم منطقی شکل گرفت.
یک جریانی هم در غرب وجود داشته که ماتریالیستی و بعد مارکسیستی بوده است و نمیتوان در تاریخ فلسفه علم، برخی آثار مارکس را نادیده گرفت. اما در ایران باید به دو جریان اشاره کرد؛ قبل از انقلاب کسانی که روایت رایج را دارند، فکر میکنند فلسفه علم با دکتر نصر شروع شده اما این طور نیست. دکتر نصر جایگاه مهمی دارند اما فلسفه علم را در ایران در درجه اول دو جریان لیبرالی و مارکسیستی وارد کشور کردند. از یکسو فروغی را داریم که در دارالفنون رشته را پزشکی شروع میکند، اما به دنبال فلسفه و ادبیات میرود، اما همین فرد فیزیک مدرن را مینویسد. این یک جریان است. جریان دوم نیز جریان مارکسیستی است که برای دکتر تقی آرانی است. آرانی به آلمان رفت و شیمی و فیزیک خواند و اندک اندک به سمت مارکسیسم گرایش یافت اما وقتی وارد ایران شد متوجه گسترش دانش علم مدرن شد.
آرانی نوشتههایی دارد که کمنظیر است. در سال 1312 که مجله دنیا را تاسیس میکند، در مورد نظریه تکامل داروین مطلب مفصلی منتشر کرده است. آن زمان فضایی در کشور ایجاد شد که بحثهای فلسفه علمی مطرح شود. سپس دکتر یحیی مهدوی در سال 1323 کتاب روش علمی یا فلسفه علمی را ترجمه کرد تا در دبیرستان خوانده شود. این کتاب مباحث عمومی مباحث فلسفه علم را برای خودش دارد.
اما باید به دهه چهل رسید که برای برخیها اهمیت ندارد. در سال 1348 انتشارات امیرکبیر کتاب مهمی به نام فلسفه علوم توسط علی اکبر ترابی استاد دانشگاه تبریز، در 480 صفحه منتشر میکند که این کتاب در زمان خودش بی نظیر است و تا امروز هنوز هم مهمترین کتاب تالیفی در ایران است، اما چرا کسی به این کتاب توجه نمیکند؟
در اوایل 1350 دکتر اسماعیل خویی در دانشسرای عالی، متدلوژی علمی تدریس کرده است و در دانشگاه شریف فعلی نیز همین بحث را تدریس کرده و نگاهش نیز مارکسیستی بوده است.
همچنین، کتابی که در جامعهشناسی مانند یک کتاب مقدس بود، کتاب دکتر آریانپور بود که بیش از بیست بار این کتاب چاپ شد و تمام روشنفکران ما این را میخواندند و فضای روشنفکری ما ولو فضای مذهبی، متاثر از مارکسیسم بوده است. برخی اینها را نمیبینند و میگویند دکتر نصر چیزهایی گفت و سپس وارد بعد از انقلاب شدیم. در مورد پس از انقلاب نیز روایت ناقص است. دکتری فلسفه علم را چه کسی تاسیس کرد؟ هنوز هم میگویند دکتر گلشنی در دانشگاه شریف تاسیس کرد اما سال 1383 با دکتر فعالی، رئیس دانشکده الهیات دانشگاه آزاد واحد علوم تحقیقات، خدمت دکتر گلشنی رفتیم و گفتیم میخواهیم رشته فلسفه علم تاسیس کنیم، ایشان برافروخته شدند و گفتند این کار درست نیست و ما در مقابل بچههای مردم مسئول هستیم. ما گفتیم اگر بنا بود بچههای مردم منحرف شوند با فلسفه غرب که بیشتر منحرف میشوند و فلسفه علم نیز نیاز کشور است.
ما عزممان جزم شد تا این رشته را تاسیس کنیم. برنامه دکتری را نوشتم اما کسی واکنشی نداشت و من برنامه را به وزارت علوم بردم. شروع کردند به مانع تراشی و بعد من فهمیدم دستی در کار است که این رشته حداقل در دانشگاه آزاد تاسیس نشود، اما دوندگیهای من پاسخ داد و برنامهای در 58 صفحه نوشتم که بهترین برنامه دوره دکتری است و در سال 1385، این برنامه تصویب شد و به ما اجازه دادند در هر سال دانشجوی دکتری بگیریم. دکتر گلشنی وقتی فهمیدند، تلاش کردند برای شریف هم مجوز بگیرند و با سه صفحه برنامه دستنویس، برای بهمن ماه مجوز گرفتند. بنابراین اولین دوره دکتری را ما تاسیس کردیم و برنامه ما به نام وزارت علوم ثبت شد، و تمام آن را من نوشتم. اینجا بحث روی تاریخ این جریان است که دکتر گلشنی به شدت مخالف بودند و برخی از افراد کارشکنی میکردند و نمیگذاشتند دکتری در دانشگاه آزاد تصویب شود.
انتهای پیام