سرّ شراکت سیدالشهداء(ع) با قرآن
کد خبر: 3991993
تاریخ انتشار : ۳۰ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۹:۲۰

سرّ شراکت سیدالشهداء(ع) با قرآن

امام جمعه ابهر گفت: تعبیر شریک‌ القرآن، اشاره‌ اکید بر حدیث‌ متواتر‌ ثقلین و تبیین‌کننده قرین بودن اهل‌بیت(ع) با قرآن است، زیرا هدایت کامل و نجات از ضلالت در تمسّک به‌هر دو است و با بهره‌گیری از هدایت ‌هر دو می‌توان به‌رستگاری و سعادت کامل دست یافت.

سرّ شراکت سیدالشهداء(ع) با قرآندر زیارت حضرت سیدالشهداء(ع) آمده است: «السَّلَامُ عَلَیكَ یا شَرِیكَ‌ الْقُرْآنِ‌» (اقبال‌الاعمال، ج3، ص341). تعبیر شریک‌ القرآن، اشاره‌ اکید بر حدیث‌ متواتر‌ ثقلین و تبیین‌کننده عِدل و قرین بودن اهل‌بیت(ع) با قرآن است، زیرا که هدایت کامل و نجات از ضلالت در تمسّک به‌هر دو است و با تمسک به‌هر دو و بهره‌گیری از هدایت هر دو می‌توان به‌رستگاری و سعادت کامل دست یافت. لذا همانطور که قرآن انحراف و اعوجاج ندارد: «وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً»(کهف: 1)؛ درباره سیدالشهداء هم آمده است: «وَ لَمْ تَمِلْ مِنْ حَقٍّ إِلَى بَاطِلٍ»(تهذیب‌ الأحکام، ج‌6، ص‌60)- یک لحظه هم گرایش به‌باطل پیدا نکردی.

همانطور که قرآن جامع تورات، انجیل و زبور است؛ در خصوص امام حسین(ع) نیز داریم: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الزَّبُورِ»(إقبال‌الأعمال، ج3، ص341). این عبارت گویای این است که حضرت سیدالشهداء(ع) عصاره همه حقایق الهی است و از این جهت وجود مبارک ایشان تنها متعلق به‌شیعیان و مسلمانان نیست بلکه متعلق به‌همه انسان‌ها است.

علاوه بر این وجود مبارک پیغمبر درباره امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‌ مِنْ‌ مُوسَی»(الکافی، ج8، ص107) و موسای کلیم به‌خدای سبحان عرض کرد: «وَ أَشْرِکْهُ فی‌ أَمْری»(طه: 32)؛ یعنی هارون را شریک امر من قرار بده و خدای سبحان هم به ‌سؤال‌های موسای کلیم پاسخ مثبت داد و فرمود: «قَدْ أُوتیتَ سُؤْلَکَ یا مُوسی»(طه: 36)، پس هارون -به استثنای مسئله نبوّت، رسالت، وحی تشریعی- می‌شود شریک وحی و نبوّت در مقام عصمت و آگاهی از علوم غیب و.... امیرالمؤمنین هم در همین امور شریک پیامبر است. در این مقام انسان کاملی که امام معصوم است او شریک است و به‌منزله هارون نسبت به‌موسای کلیم است؛ لذا در این جهت دوازده امام یک حکم دارند اینکه فرمود: یا علی! «أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‌ مِنْ‌ مُوسَی»؛ مثل اینکه فرموده باشد این دوازده امام نسبت به‌من «بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‌ مِنْ‌ مُوسَی» هستند و چون هارون شریک امر موسای کلیم است و امر پیامبر(ص) همان قرآن کریم است؛ لذا در زیارت‌ها به‌ذوات قدسی ائمه(ع) عموماً عرض می‌کنیم «شُرَكَاءَ الْفُرْقَان‌»(بحارالانوار، ج97، ص207) و خصوصاً در زیارت مخصوص سالار شهیدان(ع) به‌آن حضرت عرض می‌کنیم «شَرِیکَ‌ الْقُرْآنِ»

مهجوریّت قرآن با شهادت سیدالشهداء(ع)

بعد در همان زیارت آمده است که «وَ أَصْبَحَ كِتَابُ اللَّهِ بِفَقْدِكَ‌ مَهْجُوراً»؛ «لَقَدْ أَصْبَحَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مِنْ أَجْلِكَ مَوْتُوراً، وَ عَادَ كِتَابُ اللَّهِ مَهْجُوراً». همان‌طوری که با فقدان پیامبر، قرآن مهجور می‌شود، با فقدان امام معصوم هم قرآن مهجور می‌شود.

مهجوریّت قرآن که در آیه «اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً»(فرقان: 30) تنها به‌معنای متروک و دور نگه داشتن و مفارقت از آن نیست، زیرا این آیه در مکه نازل شد و در مکه توقّع نبود که مردم در خدمت قرآن و محشور با قرآن باشند؛ بلکه همان‌طوری که در آن قصّه معروف که «إنَّ الرَّجُلَ لِیَهجُرُ»(بحارالانوار، ج30، ص535) [«هُجر» به‌معنای هذیان و حرف ناصواب است]، عرب جاهلی در مکه، قرآن را مهجور کردند؛ یعنی می‌گفتند «هُجر» و «هذیان» است؛ گاهی می‌گفتند این «کهانت» یا «شعر» است، گاهی می‌گفتند این «افترا» و «دروغ» است، گاهی هم می‌گفتند که قصص و افسانه‌های سایر ملت‌ها است که به‌آن حضرت تعلیم داده شد؛ همین حرف‌ها باعث مهجور شدن قرآن است.

البته مسلمان‌هایی هم که اعتقاد دارند که قرآن حق است؛ ولی به‌قرآن عمل نمی‌کنند، در این‌جا صادق است که «اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً». در واقعه شهادت سیدالشهداء که «وَ أَصْبَحَ کِتَابُ اللَّهِ بِفَقْدِکَ‌ مَهْجُوراً»؛ هم قرآن مهجور شد و هم مسئله امامت، اگر درباره قرآن می‌گفتند «سِحر» و «شعبده» و «جادو» است، درباره امام معصوم که «وَ حُجَّتَهُ الْبَالِغَةَ عَلَی مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَی»(الکافی، ج1، ص96) است، گفتند او خارجی است؛ یعنی خروج کرده و آشوب‌گر و فتنه‌گر است.

مهجوریت قرآن با شهادت امام حسین(ع)، یعنی هم قرآن را عملاً ترک کردند و هم اهانت‌هایی که عرب جاهلی مشرک درباره قرآن روا می‌داشت، اینها هم روا داشتند؛ و حقانیّت و وحیانیّت او را انکار کردند، همانطور که درباره خود حسین‌بن‌علی(ع) حقانیّت او، عصمت او، حجّت بالغه الهی بودن او و امامت او را انکار کردند.

همانطور که «وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ»(فصلت: 26)- و كسانى كه كافر شدند گفتند به‌این قرآن گوش مدهید و سخن لغو در آن اندازید شاید شما پیروز شوید-. درباره امام حسین(ع) هم آمده است: «و أحاطوا بالحسین من كل جانب حتى جعلوه فی مثل الحلقة فخرج علیه السلام حتى أتى الناس فاستَنصَتهُم فأبوا أن ینصتوا حتى قال لهم وَیْلَكُمْ مَا عَلَیْكُمْ أَنْ تُنْصِتُوا إِلَیَّ فَتَسْمَعُوا قَوْلِی‌...»(بحارالانوار، ج45، ص8).

تلاوت سر مبارک سیدالشهداء(ع) بر نیزه

از بزرگترین جلوه‌های شریک القرآنی حضرت سیدالشهداء(ع)، قرآن خواندن سر مبارک آن حضرت بر سر نیزه‌ها است. اینکه سر امام حسین (ع) بر سر نیزه قرآن خوانده است، از ضروریات تاریخ است و مدارک معتبری دال بر این مطلب موجود است همچنین علمای شیعه و علمای اهل سنت آن را به‌سند صحیح نقل کرده‌اند. به‌عنوان نمونه: «عَنْ زَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ أَنَّهُ قَالَ مُرَّ بِهِ عَلَیَّ وَ هُوَ عَلَى رُمْحٍ وَ أَنَا فِی غُرْفَةٍ فَلَمَّا حَاذَانِی‌ سَمِعْتُهُ‌ یَقْرَأُ «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِیمِ كانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً»(الارشاد، ج2، ص117).

فلسفه این معجزه این است که:

اولا، نشانه حقانیت و الهی بودن قیام ایشان است؛ هچنان‌که قرآن هم چنین است: «لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ»(فصلت: 42): هیچ‌گونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به‌سراغ آن نمی‌آید.

ثانیا، همانطور که قرآن همیشگی و در تمام زمان‌ها نو و جدید است: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمْ یَجْعَلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِی کُلِّ زَمَانٍ جَدِیدٌ وَ عِنْدَ کُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ»(عیون‌أخبارالرضا، ج‌2، ص‌87)؛ درباره سیدالشهداء(ع) هم داریم: «لَا یَدْرُسُ أَثَرُهُ وَ لَا یَعْفُو رَسْمُهُ عَلَى كُرُورِ اللَّیَالِی وَ الْأَیَّامِ وَ لَیَجْتَهِدَنَّ أَئِمَّةُ الْكُفْرِ وَ أَشْیَاعُ الضَّلَالَةِ فِی مَحْوِهِ وَ تَطْمِیسِهِ فَلَا یَزْدَادُ أَثَرُهُ إِلَّا ظُهُوراً وَ أَمْرُهُ إِلَّا عُلُوّاً»(كامل الزیارات، ص262).

ثالثا، گواهی بر حیات حقیقی آن حضرت است. اینکه هر چند سر از بدن جدا کردند و بالای نیزه قرار دادند اما هنوز زنده است و حیاتی جاودانگی و همیشگی دارد: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»(آل‌عمران: 169). حارث بن وکیدة می‌گوید: من همراه با کسانی بودم که سر مبارک را حمل می‌کردند شنیدم که قرآن می‌خواند. من شک کردم که آیا من دارم صدای ابی‌عبدالله(ع) را می‌شنوم؟ سر مبارک حضرت به‌من فرمود: ای فرزند وکیده! آیا نمی‌دانی که ما ائمه نزد پروردگارمان زنده هستیم؟(یَا بْنَ وَکِیدَةَ! أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّا مَعْشَرَ الْأَئِمَّهِ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّنَا نُرْزَقُ؟(دلائل الامامه، ص۱۸۸)).

رابعا، این معجزه می‌خواهد این نکته را برساند که شهادت من به‌دست مسلمانان در حالی‌که هنوز از رحلت جدم بیش از پنجاه سال نگذشته است، بسیار عجیب‌تر از داستان اصحاب کهف است. منهال بن عمرو می‌گوید: سر امام حسین (ع) را در دمشق دیدم که این سخن را گفت: «أَعْجَبُ مِنْ أَصْحَابِ الْكَهْفِ قَتْلِی وَ حَمْلِی‌»(بحارالانوار، ج45، ص188): شهادت و بر نیزه کردن سر من، از امر اصحاب کهف عجیب‌تر و شگفت‌انگیزتر است.

عقلانیت و عدالت، محور و مدار قیام کربلا

نهضت عاشورای سالار شهیدان در مدار عقل و عدل خلاصه می‌شود؛ همانطور که در هندسه ربوبیت الهی، جامعه باید عاقل و اندیشمند از نظر علمی و عادل و وارسته از نظر عملی باشد تا چنین جامعه‌ای طیّب و طاهر باشد.

در هندسه خلقت و ربوبیت جهان که همه خطوط و اضلاع آن حق است، جز عقل و عدل چیز دیگر نیست و امام حسین(ع) در این هندسه در مدار عقل و عدل حرکت می‌کند تا جامعه را طاهر کند. در فرهنگ قرآن اگر فرمود: «إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ»(توبه: 28) بخش وسیعی از علما فرمودند منظور از این «نَجَس» همان «قذارت» معنوی است. جامعه‌ای که موحّد نیست آلوده است، جامعه‌ای که عادل نیست آلوده است، جامعه‌ای که عاقل نیست آلوده است، جامعه‌ توحیدی و عقل و عدل‌محور، جامعه پاک و طیّب و طاهر است و امام حسین(ع) آمده است که این جامعه را پاک کند.

اینکه در زیارت‌ها فراوان آمده شما پاک هستید: «لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجَاهِلِیَّةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْكَ مِنْ مُدْلَهِمَّاتِ ثِیَابِهَا»، برای اینکه پاک می‌تواند جامعه را پاک نگه بدارد؛ حقیقتاً جهل و ظلم آلوده است و این آلودگی در معاد روشن می‌شود. وجود مبارک امام حسین(ع) طیّب و طاهر است که می‌تواند جامعه را عاقل کند، یعنی تطهیر کند؛ جامعه را عادل کند، یعنی تطهیر کند. لذا در زیارت‌های این ذوات قدسی می‌خوانیم: «طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِی فِیهَا دُفِنْتُمْ»(زیارت روز عرفه امام حسین(ع))؛ شما تاریخ را پاک کردید، جامعه را پاک کردید، سرزمین زیست‌تان را پاک کردید و قرآن حُکم سرزمینِ پاک، تاریخِ پاک و ملتِ پاک را در بخشی از آیات قرآ‌ن روشن می‌کند.

آرامش و حزن هنگام تلاوت قرآن و زیارت سیدالشهداء(ع)

اینکه امام صادق(ع) در آداب تلاوت قرآن می‌فرماید: «إِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ بِالْحُزْنِ فَاقْرَءُوهُ بِالْحُزْن‌»(الكافی، ج2، ص614) در مورد زیارت سیدالشهداء(ع) هم فرمود: «إِذَا أَرَدْتَ زِیَارَةَ الْحُسَیْنِ ع فَزُرْهُ وَ أَنْتَ حَزِین‌»(کافی، ج‌4، ص‌587)؛ این نکته در زیارت خانه خدا و سایر مشاهد معصومین(ع) نیامده است. همچنین اینکه در آداب زیارت سیدالشهداء(ع) می‌فرماید: «... وَ امْشِ‌ حَافِیاً وَ امْشِ‌ مَشْیَ‌ الْعَبْدِ الذَّلِیلِ»(كامل الزیارات، ص221) یادآور این نکته «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتیلاً»(مزمل: 4) درباره قرآن است. آرامش و حزن در هنگام برقراری ارتباط معنوی با حقایق الهی (تلاوت قرآن و زیارت)، هر دو مقدمه دریافت نورانیت و معنویت است.

یادداشت از حجت‌الاسلام جعفر رحیمی، امام جمعه ابهر

انتهای پیام
captcha