مردی بود در مدینه، او را عبدالله خواندندی و لقبش «حمار» بود. هروقت پیشِ رسول آمدی و نوبری که رسیده بودی، چون پنیرِتَر و جز آن، بیاوردی و گفتی:«پدر و مادر من فدای تو باد یا رسوالالله! این نوباوه اول در مدینه آوردهاند. من به هَدِیَّت پیش تو آوردم.»
رسول بفرمودی تا بگرفتندی.
چون نماز دیگ بودی – که وقت آن باشد که صحرانشینان بازگردند – بیامدی و خداوند متاع را با خود بیاوردی و گفتی...
انتهای پیام