به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین احمد واعظی، رئیس دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، 15 تیرماه در پیش نشست اولین کنگره جهانی فارابی، فرهنگ و تمدن اسلامی، گفت: بدون تردید ابونصر فارابی از بزرگترین فلاسفه اسلامی و فیلسوفی است که دامنه تاملات علمی و فلسفی او بسیار گسترده است و شاید از نظر برخی در راس فلاسفه اسلامی و حتی بالاتر از ابن سینا و ملاصدرا باشد.
وی با اشاره به این نکته که بارها از آیتالله جوادی آملی شنیدم علامه طباطبایی معتقد بود که ابن سینا به علاوه صدرالمتالهین میشود، فارابی، افزود: احاطه علمی او به شاخههای دانشی و نوآوری و ابتکاراتی که داشته آنقدر زیاد است که صدرا و ابن سینا با همدیگر میشوند فارابی.
واعظی بیان کرد: تاملات علمی و حکمی فارابی بسیار متنوع و گسترده است و به علوم زمانه خود نظم بخشیده و میان دانشهای زمانه انسجام ایجاد کرده است. اقسام علوم را به هشت قسم تقسیم کرده و بر خلاف فلاسفه یونان که حکمت را عملی و نظری قرار داده بودند در ذیل حکمت نظری، مابعدالطبیعه، ریاضیات و طبیعیات را قرار میدادند و در ذیل حکمت عملی، سیاست مدن و تدبیر منزل و اخلاق و ...؛ یکی از ابتکارات فارابی این بود که علم فقه و کلام را هم داخل در اقسام علوم قرار داد و نقش مدنی را وارد حریم علوم میکند.
رئیس دفتر تبلیغات اسلامی حوزه با بیان اینکه او فقه را به عنوان یک علم هنجاری قرار داد، اظهار کرد: یکی از آوردههای فارابی ایجاد هماهنگی میان عقل و ایمان و فلسفه و شریعت است که در اندیشه ایشان خاستگاه و منشا وحی و حکمت حقیقی یکی میشود، یعنی حکمت عملی و عقل فعال سبب میشود تا افاضات وحیانی بر انسان نازل شود. در واقع کمال یافتگی نفس نبی هم در بعد عقلانی و هم در کمال متخیله او را به جایگاهی میرساند که حقایق جزئیه درباره احوالات معاد و معاش به او افاضه میشود.
استاد سطح خارج حوزه علمیه تصریح کرد: در اندیشه فارابی میان حکیم حقیقی و نبی یک فرق وجود دارد و آن اینکه حکیم حقیقی به عقل مستفاد، حقایق عقلی و کلی را از مفیض حقایق که عقل فعال باشد درک میکند و نبی کسی است که افزون بر کمال عقلانی به کمال متخیله هم دست یافته و هم حقایق کلی و هم جزئی را درک میکند. بنابراین در اندیشه وی نبی مقابل حکیم نیست و نبی حکیم دستیافته به حقایق جزئی است و نبی بالاتر از حکیم قرار میگیرد.
واعظی بیان کرد: در تفکر فارابی عقل و ایمان آبشخور واحدی دارند که همان افاضات عقل فعال است ولی فرق نبی با حکیم در این است که حکیم فقط به دست عقل، حقایق را میگیرد ولی نبی حقایق را به دست متخیله هم میگیرد.
استاد سطح خارج حوزه علمیه تصریح کرد: در میان تمامی این عرصههای متنوع علمی که او کار کرده است، سیاست مدن و توجه به امر سیاست و حکومت برجستگی خاصی دارد و مدعی هستم فارابی در هیچ امری به این اندازه تاملات علمی و فلسفی نکرده است. حتی در کتبی مانند فصول المدنی که محوریت سیاسی ندارد هم به سیاست پرداخته است و ترکیب کتب فارابی به گونهای است که به خواننده تداعی میکند بحثهای هستیشناسانه و انسانشناسانه ایشان مقدمه برای پرداختن به سیاست و حکومت است.
واعظی با طرح این پرسش که رویکرد کلان ایشان یا اصلیترین مؤلفه تاملات فلسفی ایشان در زمینه سیاست و حکومت چیست، اضافه کرد: به اعتقاد بنده برجستهترین مؤلفه اصلی در اندیشه سیاسی فارابی، مبناگرایی فلسفی و معرفتی است یعنی ایشان عمیقا یک متفکر مبناگرا در حوزه سیاست است.
وی افزود: هیچ فیلسوفی را در گذشته و حال نمییابیم که برای جامعه، ارزشهای سیاسی ذکر نکرده باشد، حتی فاشیست هم یکسری مطلوبیتهایی برای زندگی اجتماعی قائل است؛ در اندیشه سیاسی فارابی، این واقعیت را در مییابیم که مطلوبیت مدینه فاضله به سعادت فردی گره میخورد یعنی اصالت با فرد است و نه جامعه.
وی ادامه داد: به تعبیری فضائل جامعه سیاسی منهای غایات و کمالات فردی نیست یعنی فارابی در ارزشهای اجتماعی و سیاسی ساختارگرا نیست و آن را به غایت فرد گره میزند. به تعبیری سعادت امری عینی و در ارتباط با ذات و سرشت انسان است.
واعظی بیان کرد: جامعه خوب از منظر فارابی این است که آحاد مردم بتوانند به شکوفایی فضائل فردی برسند؛ او نوشته است حکومتی که بتواند افعال، سنن و ملکات ارادی را در مردم جایگزین کند آن را ریاست فاضله گویند، شهرها و مردمی که تابع چنین حکومتی باشند شهرها و مدینههای فاضله خواهند شد. یعنی آنچه مهم است افعال و سنن ارادی بتوانند در مردم شکوفا شود.
استاد حوزه علمیه با بیان اینکه سعادت آحاد علت غایی تشکیل جامعه سیاسی از منظر فارابی است، تصریح کرد: یعنی اصلا جامعه سیاسی تشکیل میشود تا افراد به سعادت برسند و نقش رئیس اول، نقش فاعلی است و او باید از طریق اقناع، تعلیم و تادیب وتربیت مردم را به ارزشهای جامعه پایبند کند.
واعظی اضافه کرد: بنابراین فارابی، فضیلتگرا و سعادتمحور است و غایت جامعه سیاسی را حصول افراد به خیر میداند. وصف فاضله و عادله وقتی میآید که آحاد به خیر و سعادت برسند، همین وصف سبب شده تا فارابی و افراد متاثر از ایشان مانند خواجه نصیر، در بحث عدالت، تلقی اخلاقی سیاسی از آن داشته باشند.
استاد سطح خارج حوزه علمیه افزود: در دوره مدرن همه نظریات عدالتی که عرضه میشود، تلقیهای سیاسی اجتماعی از عدالت هستند ولی نظریات فارابی و افلاطون و .. تلقی اخلاقی سیاسی است. نظریات مدرن به دنبال ایجاد رفاه، توزیع عادلانه منابع طبیعی، مالکیت، رفاه، ثروت و دستمزد عادلانه است و در دایره خیرات، بحث آزادی هم قرار میگیرد. در تلقیهای مدرن از عدالت، سعادت، خیر وکمال معنوی و غایات مشترک ذات انسانی نقش ندارد و منهای اینها، عدالت تعریف میشود ولی در اندیشه فارابی و خواجه نصیر، ارسطو و ... عدالت منهای سعادت و خیر انسان نیست زیرا عدالت در درجه اول یک فضیلت اخلاقی تلقی میشود.
واعظی بیان کرد: عدالت در نظر فارابی، جمع همه فضائل رئیسی انسان است و نام دیگر مدینه فاضله میشود جامعه عادله. مسئله رسیدن انسان به غایات خود است و منهای وجود رئیس اول و مدینه عادله، شریعت و قوانین وتقسیم کار اجتماعی عادلانه و اینکه هر صنف و گروهی مشغول حرفه خود شوند انسان به سعادت نمیرسد.
وی افزود: از منظر وی درست است که سعادت، فردی است و غایات انسان وصف به حال فرد هستند ولی تا این فرد وارد جامعه نشده و سیاستورزی نکند و مدینه عادله شکل نگیرد، جامعه هم به عدالت و کمال و سعادت نخواهد رسید و این رویکرد در نظریات مدرن به هیچ وجه وجود ندارد.
انتهای پیام