نگاه نقادانه کریم مجتهدی به سیدجمال/ استاد به کدام شاگرد اجازه سوال نمی‌داد؟
کد خبر: 4147531
تاریخ انتشار : ۲۳ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۱:۲۹
موسی نجفی بیان کرد:

نگاه نقادانه کریم مجتهدی به سیدجمال/ استاد به کدام شاگرد اجازه سوال نمی‌داد؟

رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ضمن بیان نحوه آشنایی خود با کریم مجتهدی بیان کرد: از نظر دکتر مجتهدی سید جمال اسدآبادی به علل صرفا سیاسی مسائل را در حد احتیاج روز و ضرورت آنی مطرح کرده است و کار او از این لحاظ شبیه کار یک روزنامه‌نگار است، نه متفکر واقعی.

به گزارش ایکنا، همایش علمی «کریم مجتهدی؛ فیلسوف ایرانی» امروز سه‌شنبه ۲۳ خردادماه در پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی با حضور اندیشمندان و صاحب‌نظران برگزار شد.

در این نشست موسی نجفی، رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید؛

من ابتدا از نحوه آشنایی‌ام با ایشان بگویم؛ سال 67 استادی در دانشکده حقوق داشتیم، یکبار فلسفه سیاسی کانت را درس دادند و گفتند منبع من کتاب دکتر مجتهدی است. آنجا من برای اولین بار اسم ایشان را شنیدم و علاقه‌مند شدم ایشان را ببینم. یکبار در کلاس درس ایشان حاضر شدم و در آخر کلاس خواستم سوال بپرسم ولی ایشان گفتند شما حق سوال نداری! پرسیدم چرا؟ ایشان گفت کسی باید پرسش کند که به موضوعی مسلط باشد. بعد از کلاس خدمتشان رفتم، گفتم این چه برخوردی بود داشتید. ایشان گفتند باید مطلب را بلد باشی تا سوال کنی. من گفتم پس من یک ترم سر این کلاس می‌آیم بعد سوال می‌پرسم. ایشان گفتند پس اصلا نیا! پرسیدم چرا؟ گفتند چون بلد نیستی فارسی حرف بزنی. من از روحیه ایشان و تعصبشان به زبان فارسی خیلی خوشم آمد.

موضوع سخن من «سیدجمال الدین اسدآبادی؛ روایت دکتر کریم مجتهدی» است. من با دکتر داوری اردکانی تماس گرفتم و از ایشان پرسیدم آیا برداشتی که من از دیدگاه دکتر مجتهدی داشتم درست است یا خیر. استاد مطهری، دکتر حمید عنایت و دکتر مجتهدی درباره شخصیت سیدجمال صحبت کردند. من از ایشان پرسیدم آیا این سه نفر زلزله انقلاب اسلامی را حس کرده بودند که به سیدجمال توجه کردند؟ ایشان گفتند بله، خود من هم حس کرده بودم و این حس در من به آگاهی رسید. بعد پرسیدم تفاوت دکتر مجتهدی با شهید مطهری و دکتر عنایت چیست؟ چون شهید مطهری سید را بین تجددگرایی افراطی و سلفیت خشونت‌بار قرار داده است و سید را خط وسط می‌داند. دکتر عنایت هم دنبال خط متعادل در اندیشه عرب است و از نوشته‌های سید استفاده کرده و سید را خیلی تجلیل کرده ولی دیدگاه مجتهدی چیست؟ دکتر داوری گفت نگاه آن دو نفر سیاسی بوده است ولی دکتر مجتهدی چطور به این نقطه رسید؟

چطور باید از سیدجمال عبور کنیم؟

ابتدا این نکته را عرض کنم که سیدجمال را نمی‌شود ندید. کسانی که بخواهند وارد عمق مسائل اجتماعی شوند باید سید را ببینند. همینطور نمی‌شود روی شخصیت سیدجمال ایستاد، چون شخصیت سید خیلی شناور است و اگر رویش بایستی ممکن است خودش رکود باشد. پس باید از سید عبور کرد و این خودش رشد است ولی چطور از سید عبور کنیم؟ این کار ساده‌ای نیست چون سیدجمال آدم بزرگی است. پس شناخت سید واجب است ولی روی سید نباید بایستیم. در عین حال سوال این است که عبور از سید چطور باید صورت بگیرد؟ باید معمای سید حل شود. حل این معما می‌تواند برای سیاست امروز ما و شناخت ما از سیاست مغتنم باشد.

دکتر مجتهدی در کتابش از دو مقاله سید استفاده کرده است. سیدجمال دو بعد دارد یک بعد در مقابل متجددین افراطی مثل آخوندزاده و سپهسالار و ...، دکتر مجتهدی در این قسمت از سید تعریف می‌کند ولی نقد ایشان برای من مهم است، نقدی که نه شهید مطهری وارد آن شدند و نه مرحوم عنایت. به نظر من این درکی که ایشان دارند فوق‌العاده است. ایشان می‌گوید در اثر سیدجمال، در میان دانشمندان نام‌های گالیله و کپلر و دیگر متخصصان علوم طبیعی آورده شده ولی صحبتی از دکارت و هگل و کانت و ... به میان نیامده است و ایشان چندان به سهم این افراد در بنیاد دادن به تمدن غرب توجه نکرده است یعنی فلسفه‌های عمیق‌تر غرب را نشناخته است.

از نظر دکتر مجتهدی، سید جمال به علل صرفا سیاسی مسائل را در حد احتیاج روز و ضرورت آنی مطرح کرده است و کار او از این لحاظ شبیه کار یک روزنامه‌نگار است، نه متفکر واقعی. بعد بحثشان این است که برای امروز قابل قبول نیست که کسی فلسفه را اینطور نگاه کند. از نظر ایشان علی‌رغم اینکه مجتهدی در میدان غرب و غرب‌ستیزی حرکت می‌کند ولی تحت تاثیر فلسفه غرب است. آیا در سیاست امروز هم چنین چیزی می‌بینیم؟ کسانی که خیلی غرب‌ستیزی می‌کنند و شعار ضد غربی می‌دهند ولی در مقطعی شدیدا غرب‌زده شدند. علتش همین است، همین فرهنگی که از سیدجمال به ارث بردند. پس در معمای سیدجمال یک طرف غرب‌ستیزی است و یک طرف غربزدگی و جالب اینکه خودش متوجه این پارادوکس نیست.

نکته عالی دیگری که دکتر مجتهدی می‌گوید این است که او عملا هر وسیله‌ای را برای رسیدن به غایت مورد نظر صلاح و صواب می‌دانسته ولی کسی که همه چیز را به عنوان وسیله تلقی می‌کند درباره‌اش این خطر هست که خود نیز وسیله دیگران قرار بگیرد. چقدر این حرف عجیب است. کسانی که هر وسیله را مجاز می‌دانند ممکن است خودشان وسیله قرار بگیرند. این حرف درباره خود سیدجمال صدق می‌کند و ایشان هم در برهه‌هایی وسیله افراد دیگر قرار گرفت.

شگفت‌زدگی دکتر مجتهدی از یک آیه قرآن

در ادامه این نشست حسین کلباسی؛ استاد دانشگاه علامه طباطبایی سخن گفت که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید؛ سلوک و نحوه معاشرت استاد خاص و ممتاز بود و التفات ویژه‌ای به بنده و دکتر نجفی داشتند. این التفات سبب شد برخی مطالب خاص را از ایشان شنیدیم. در عنوان انتخابی بنده آمده است «استاد مجتهدی؛ نشانی از فضیلت‌های بی‌شمار» شاید فکر کنید می‌خواهم تعریف و تمجید کنیم که البته بحث من شامل تعریف از ایشان هست ولی نه به نحو عادی و معمول. اولا فضائلی که بنده از ایشان سراغ دارم یکی دو مورد نیست. بنده در می‌دانم اگر آدمی یک فضیلت را محقق کند خیلی هنر کرده است چون یک فضیلت نمایندگی از فضائل دیگر دارد، حالا اگر در کسی مجموعه فضائل بروز کند کاری کرده کارستان.

از قضا دکتر مجتهدی مردی است که از تعریف و تمجید فوق‌العاده بیزار است و بنده که شاگرد ایشان بودم و هستم اگر بگویم از تعریف آزرده و ناراحت می‌شوند درست گفته‌ام. نکته دیگر اینکه در این همایش بناست در باب آرا و اندیشه‌های استاد سخن گفته شود. توجه کنید در این عبارت «آثارنا تدل علینا» اگر از فضیلت استاد می‌گویم در آثار ایشان منعکس است و آثار دلالت بر صاحب آثار می‌کند. این مطلب، مطلبی است که جنبه علی و معلولی دارد.

ایشان می‌گفتند همه آیات قرآن شگفت‌انگیز است ولی برخی آیات شگفت‌انگیزتر است از جمله این آیه: «أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَی»، معنای سخن این است در این عالم هیچ چیز ضایع نمی‌شود و همه ثبت و ضبط می‌شود. دکتر مجتهدی می‌گفتند وقتی چیزی می‌نویسیم مخاطب ممکن است دریابد ممکن است درنیابد ولی اثر آن می‌ماند. شاید آیندگان دریابند چنانکه افلاطون و ارسطو در زمانه خودشان معروف نبودند، محبوب هم نبودند. افلاطون در سفر سوم به عنوان برده خرید و فروش شد و هنگامی که از دنیا رفت ارسطو از آتن فرار کرد. غرض اینکه شهرت و معروفیت چیز بدی نیست ولی اگر استادان در زمانه خودشان شهرت پیدا نکنند ملالی نیست و اثرشان باقی خواهد ماند.

بنده شاگرد ایشان بوده‌ام و یکی از مهم‌ترین مواردی که لازم است در مورد اخلاقیات ایشان اشاره کنم تأکید بر انضباط و حضور و غیاب مرتب و با کمال دقت و صراحت بود. پیام این رفتار دکتر مجتهدی این بود که اینجا پارک و چایخانه نیست بلکه کلاس درس است و وقتی وارد دانشگاه می‌شوید باید پای لوازم آن بنشینید لذا اهتمام به آموزش در اندیشه ایشان جایگاه والایی داشت. معتقدم دکتر مجتهدی، جامع فلسفه غرب و شرق و اسلامی است. البته وی در اینها محدود نشده بلکه توجه ایشان به ذات و جوهر فلسفه بوده است. وی به سنت ما از جمله ابن سینا، خواجه نصیرالدین طوسی، سهروردی و ملاصدرا توجه زیادی داشته است. کتاب «مغولان و سرنوشت فرهنگی ایران» نیز کتابی درخشان است که دکتر مجتهدی به رشته تحریر درآورده است.

پاسداشت عالم، پاسداشت علم است. کاری که دوستان انجام داده‌اند نیز ارج‌گذاری علم است و ای کاش این سنت و فضیلت ارج‌گذاری پایدار بماند و اهل خود را بیابد و معرفی کند تا نسل جوان ببینند که این افراد چه کرده‌اند. انسان به هوا و طعام زنده است لذا می‌توانم بگویم دکتر مجتهدی بعد از هوا با معلمی و فلسفه، بیش از طعام زنده است. هیچ مبالغه‌ای در این جمله بنده نیست. وی برای همه دقایق زندگی خود حساب و کتاب دارد و وجود چنین افرادی نامکرر است. در پایان این بیت از حافظ را به ایشان تقدیم می‌کند: «حسن تو همیشه در فزون باد / رویت همه‌ساله لاله‌گون باد»

انتهای پیام
captcha