به گزارش ایکنا، 6 تیرماه اولین روز از هفته «بازخوانی و افشای حقوق بشر آمریکایی» و سالروز ترور رهبر انقلاب اسلامی در سال 1360 در مسجد ابوذر توسط باقیماندههای گروهک فرقان است که به مجروح و جانباز شدن ایشان انجامید که این اتفاق پس از ترور اکبر گودرزی، سرکرده این گروهک در سال 1359 رخ داد.
پس از اعدام سران فرقان، محمد متحدی که از اصلیترین عناصر فرقان بود گروه کوچکی را که در تبریز شکل داده و ترور آیتالله قاضی طباطبایی توسط این گروه شکل گرفته بود، به تهران منتقل کرد و کوشید تا انتقام اعدامشدگان گروه فرقان را بگیرد. محمد متحدی با همکاری امیر مسعود تقیزاده که قاتل شهید آیتالله قاضی طباطبایی بود، نقشه ترور عبدالمجید معادیخواه، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، آیتالله ربانی شیرازی و آیتالله سید علی خامنهای را طراحی و اجرا کردند که دو عملیات اول با ناکامی کامل مواجه شد و عملیاتهای بعدی با مجروحشدن آیتالله ربانی و آیتالله خامنهای به اتمام رسید.
امیر مسعود تقیزاده در اعترافاتش درباره نحوه ترور آیتالله خامنهای در 6 تیر 1360 در مسجد ابوذر میگوید: «طرح استفاده از ضبط صوت برای عملیات از قبل توسط مهدی [محمد متحدی] مطرح شده بود، چون من برای یک خبرنگار ژاپنی کار میکردم، از طریق ترمه او و چند بار برای مصاحبه مطبوعاتی پیش بهشتی هم میرفتند و معمولاً خبرنگارها ضبط صوت را روی میز میگذاردند. این فکر به نظر مهدی [محمد متحدی] رسیده بود... ولی این طرح مخصوصاً بعد از عدم موفقیت در کارهای معادیخواه یا موسوی اردبیلی خیلی فکر مهدی را مشغول کرده بود.
یک طرحی را برای من کشیده بود که از روی آن یکی را درست کنم و آن یک مکعب مستطیل بود که در آن چند سوراخ به نظر 9 میلیمتری با فواصل مساوی تعبیه شده بود و سپس بعد از تهیه آن که من به یک تراشکاری دادم و حتی وی مشکوک شده بود و اوستایش گفته بود که این برای اسلحه است و من با هزار مکافات و توجیه بالاخره گرفتم و مهدی بعد از چند روز کار روی آن چیزی درست کرده بود به قرار زیر که چهارتا فشنگ در سوراخها قرار میداد (در هر سوراخ یک عدد) و سپس یک صفحه را که چهار میخ به آن وصل کرده بود و توسط یک محور وسط این صفحه را به سمت مکعب مستطیل میکشید که اگر ضامن را کشیده و صفحه را به عقب برده و رها میکردیم، میخها بر روی فشنگها خورده و آنها هم عمل میکردند. البته به نظر درست بود ولی وقتی من و رضا در جاده سولقون آن را هرچه امتحان کردیم عمل نکرد. اولین دفعه با ماشین رفتیم، حسین هم بود که عمل نکرد. وقتی دفعه دوم که مهدی میگفت حتماً ضامنش را نکشیدهاید، با رضا رفتیم باز هم نتیجه نداد. به این ترتیب مسئله مانده بود تا اينکه مهدی طرحش را تغییر داده و این بار به جای چهار سوراخ یک سوراخ گذاشته بود. قسمتی با قطر بزرگ و این همان طرحی بود که در ضبط [ترور آیتالله] خامنهای استفاده شد. البته این را امتحان کرده بودم و خوب هم عمل کرده بود. البته به غیر از من مهدی خودش امتحان کرده بود و این دفعه در انتهای آن سوراخ که قطرش حدود 1سانتیمتر بود یک سوراخ که [...] منتهی میشد، آن سیم چاشنی برق از آنجا خارج میشد و سپس مقداری باروت روی چاشنی ریخته و سپس هم تعدادی ساچمه بلبرینگ روی آن ریخته و با یک [...] دایره پلاستیکی و چسب روی آنها گذاشته و ثابت میکردند!
این ضبط در مرحله اول برای موسوی اردبیلی در نظر گرفته شده بود که هر شب جمعه در مسجد کنار خانهاش سخنرانی و تفسیر داشت و [...] مهدی به حسن گفته بود که چون او تفسیر قرآن میکند کار در آن زمان از نظر بیرونی خیلی تبلیغ بدی میشود، به همین دلیل دفعه بعد من رفتم و دیدم که امکان دارد که کار با ضبط انجام دهیم، بنابراین برای هفته بعد مهدی ضبط را تهیه کرده بود ولی درست همان هفته وی بنا بر یک عزا یا عیدی به مشهد رفته بود و نشد.
تا اينکه مطلع شدیم [آیتالله] خامنهای در محل یک برنامه پرسش و پاسخ دارد. من روز قبل برای شناسایی مسجد رفته و فردایش با ضبط به محل رفتم. قبلاً مهدی آن را با چراغ امتحان میکرد و خوب عمل میکرد ولی روز عمل صبحش که من چند دفعه آزمایش کردم، متوجه شدم که زیاد هم قابل اعتماد نیست و با کمی تکان از حالت معمولش بیرون میآید.
به هر حال من ظهر به مسجد رفتم و دیدم که یک نماز به امامت خود [آیتالله] خامنهای خواندهاند و نماز بعدی را هم من شرکت کردم و سپس وقتی وی برای سخنرانی به پشت میز بزرگی که قرار داشت رفت من بعد از یکی دو دقیقه ضبط را به کار انداخته و جلوی وی گذاشتم. البته چون میز بزرگ بود او برای برداشتن کاغذ سؤالها به آن طرف و این طرف خم میشد، من امکان اينکه به هدف بخورد را زیاد نداشتم و دیگر اينکه چون ترس داشتم، قبل از رسیدن نوار به آخر بمب عمل کند هر چه سریعتر به کناری رفته و جورابهایم را پوشیدم و سپس به توالت رفته و از آنجا خارج شدم و از کوچه پشتی به میدان ابوذر که فولکس را آنجا گذاشته بودم رفتم و از محل دور شدم.» (کتاب التقاط و ترور، مرکز اسناد انقلاب اسلامی)
پس از این انفجار که به مجروحیت آیتالله خامنهای منجر شد، محافظ بیسیم را برداشت، کُدشان «حافظِ هفت» بود. «مرکز ۵۰- ۵۰»؛ این رمزِ آماده باش بود، یعنی حافظ هفت مجروح شده است. کسی که پشت دستگاه بود، بلند زد زیر گریه. محافظ یک دفعه توی بیسیم گفت: «با مجلس تماس بگیر.» اسم دکتر فیاضبخش و چند نفر دیگر از پزشکهای مجلس را هم گفت؛ «منافی، زرگر، ... بگو بیایند بیمارستان بهارلو.»
بیرون از مسجد، آیتالله خامنهای لحظاتی به هوش آمدند، اما بلافاصله از هوش رفتند. در بین راه بیمارستان هم، چند باری به هوش آمدند و دوباره از هوش رفتند؛ ایشان هر وقت به هوش میآمدند، شهادتین میگفتند. لبها و چشمها تکان میخوردند؛ خیلی کم البته. ابتدا ایشان را به درمانگاهی در همان نزدیکیها در خیابان قزوین بردند. اما کاری از دست کسی بر نمیآمد و باید ایشان را به جای دیگر میبردند. وضعیت آیتالله خامنهای با تلاش پزشکان و بعد از انجام عمل جراحی و تزریق ۳۷ واحد خون تثبیت شد و ایشان را برای ادامه درمان و تأمین امنیت بیشتر به بیمارستان قلب شهید رجایی انتقال دادند.
آیتالله بهشتی از نخستین افرادی بود که برای بررسی اوضاع و خبرگیری از احوال آیتالله خامنهای، از اعضای مؤسس حزب جمهوری اسلامی، به بیمارستان بهارلو رفت.
مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی نیز در خاطرات 6 تیر 1360 آورده است: «برای دیدن معادن ذغال سنگ، عازم زرند شدیم ... سروان سجادی فرمانده ژاندارمری، خبر سوء قصد به جان آقای خامنهای را همراه با بشارت نجات ایشان داد. گفت: بمبی در ضبط صوت کار گذاشته و در مسجد اباذر روی میز خطابه ایشان گذاشتهاند. یک لحظه دنیا در نظرم تاریک شد. همراهان متوجه از دست رفتن تعادل من شدند و شاید به همین جهت، سروان سجادی توضیحات امیدوارکنندهای داد و به خود آمدم که پس از عزل بنیصدر، ما بایستی ضوابط امنیتی را بهتر مراعات کنیم. همین نحوه سفر من و حضور غیر محتاطانه آقای خامنهای در مسجد اباذر، از این بیاحتیاطیها است... ساعت هشت شب به تهران رسیدیم. مستقیماً به بیمارستان قلب رفتم و از آقای خامنهای عیادت کردم.»
برابر اخبار منتشره در همان زمان، آیتالله خامنهای «از نقطه بالای کتف راست و بالای ران سمت راست» مجروح شد و «استخوان ترقوه» او شکست و چند رگ و عصب دست راست وی نیز قطع شده بود.
مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی در این باره نوشته است: «دکترها گفتند هفتاد درصد خطر رفع شده، خونریزی زیاد شده، دست راست ایشان با قطع عصب از کار افتاده است، بعداً باید پیوند شود. عروق و اعصاب ناحیه راست سینه قطع شده، برای قطع خونریزی، ایشان را به اتاق عمل بردند.»
روز بعد، روزنامهها اخبار تکمیلی درباره این حادثه تروریستی را منعکس کردند. کیهان فاش کرد که بمب، داخل ضبط صوت تعبیه شده بود که روی آن عبارت «هدیه گروه فرقان» دیده میشد. این روزنامه نوشت: «این حادثه پس از برگزاری نماز ظهر در مسجد ابوذر واقع در خیابان ابوذر (12 متری فلاح) اتفاق افتاد.»
حجتالاسلام علیاکبر ناطقنوری نیز که بلافاصله بعد از اطلاع از این واقعه خود را به بیمارستان رسانده بود، در رابطه با حوادث آن روز میگوید: «آقا كه در مسجد ابوذر ترور شد، در مجلس بودم. وقتي كه خبردار شدم بلافاصله خودم را به بيمارستان بهارلو در ميدان راهآهن رساندم. وقتی به بيمارستان رفتم، آقا را برده بودند اتاق عمل، خانمشان هم تشريف آورده بودند. محافظين هم حضور داشتند. آقای جباری راننده آقا بود. او در سرعت عمل و رساندن آقا به بيمارستان خيلی نقش اساسی داشت.»
ايشان نقل میكرد كه «اول آقا را آوردم درمانگاه عباسی آنجا امكانات نداشتند و نپذيرفتند. سريع به بيمارستان بهارلو آمديم. پزشكان معتقد بودند اگر آقا پنج دقيقه ديرتر به بيمارستان میرسيد كار تمام بود و همچنين انفجار اگر سمت چپ ايشان را گرفته بود قطعاً به قلب ايشان آسيب جدی میرسيد اما خداوند خواست اين قلب تپنده نظام از كار نيفتد و خداوند ايشان را به عنوان ذخيره انقلاب نگه داشت و حضرت امام هم پيامی درباره ترور آقا دادند كه بسيار از ايشان تجليل كردند.»
در پیام امام خمینی(ره) خطاب به آیتالله خامنهای آمده بود: «...اکنون دشمنان انقلاب با سوءقصد به شما که از سلالۀ رسول اکرم و خاندان حسین بن علی(ع) هستید و جرمی جز خدمت به اسلام و کشور اسلامی ندارید و سربازی فداکار در جبهۀ جنگ و معلمی آموزنده در محراب و خطیبی توانا در جمعه و جماعات و راهنمایی دلسوز در صحنۀ انقلاب میباشید، میزان تفکر سیاسی خود و طرفداری از خلق و مخالفت با ستمگران را به ثبت رساندند. اینان با سوءقصد به شما عواطف میلیونها انسان متعهد را در سراسر کشور بلکه جهان جریحهدار نمودند. اینان آنقدر از بینش سیاسی بی نصیباند که بیدرنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پیشگاه ملت به این جنایات دست زدند، و به کسی سوءقصد کردند که آوای دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنینانداز است.»
امام در ادامه برای امام جمعه تهران آرزوی سلامتی کردند و فرمودند: «من به شما خامنهای عزیز، تبریک میگویم که در جبهههای نبرد با لباس سربازی و در پشت جبهه با لباس روحانی به این ملت مظلوم خدمت نموده و از خداوند تعالی سلامت شما را برای ادامه خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم.»
آیتالله شهید بهشتی نیز که یک روز بعد از سوءقصد به جان آیتالله خامنهای، به همراه گروهی از یارانش به شهادت رسید، طی پیامی خطاب به نماینده امام در شورای عالی دفاع بیان کرد: «سوءقصد نافرجام دشمنان اسلام و انقلاب و میهن اسلامی به آن برادر بار دیگر نشان داد که این دشمنان قسمخورده اسلام و ملت در راه مقاصد شوم خود از هیچ جنایتی خودداری نمیکنند. این تلاشهای ددمنشانه خشم ملت به پاخاسته را نسبت به این خود فروختگان روزبروز برافروختهتر و آنها را در جامعه منزویتر خواهد ساخت. از خدای متعال خواستارم که نعمت سلامت را هرچه زودتر به آن برادر عزیز و مجاهد بازگرداند و به جهاد خود در سنگر اسلام همچنان ادامه دهید.»
حجتالاسلام ناطق نوری نیز در بخش دیگری از خاطرات خود میگوید: «روزی برای عيادت خدمتشان [آیتالله خامنهای] شرفياب شدم. ايشان فرمودند: اين حادثه علیالقاعده بايد مرا میبرد اما نمیدانم خدا با من چه كار دارد كه مرا نگه داشت.» چهار سال پيش كه خدمتشان رسيدم به يک مناسبت بحثی پيش آمد، به آقا عرض كردم: «آن روز يادتان است كه فرموديد نميدانم خدا چه كارم دارد؟ اين كار را داشت كه شما را برای انقلاب نگه داشت.» والّا بايد در اثر قطع شدن رگها و خونريزی در فاصله مسجد ابوذر تا بيمارستان بهارلو، قطعاً ايشان به شهادت میرسيد. خداوند برای اسلام و انقلاب ايشان را حفظ كرد.
پس از این جنایت تروریستی، نیروهای دادستانی انقلاب توانستند ردهایی از گروه رهروان فرقان را در مشهد بیابند و در شهریور 1360 محمد متحدی و مسعود تقیزاده دستگیر شدند. مسعود تقیزاده در بازجوییها به تفصیل سخن گفت اما محمد متحدی به جز چند خط سخنی نگفت و در دادگاه نیز حاضر به دفاع از خود نشد. دادگاه انقلاب تهران نیز به ریاست آیتالله محمدی گیلانی این دو را پس از محاکمه به اعدام محکوم کرد و حکم اعدام در تاريخ 8 بهمن 1360 در محل برگزاری نماز جمعه تبريز به اجرا درآمد. بعدها اسنادی به دست آمد که نشان میداد محمد متحدی پس از اعدام اکبر گودرزی با اعضای سازمان مجاهدین خلق در تماس بوده و به سفارش آنها دست به ترور میزده است.
انتهای پیام