به گزارش ایکنا، نشست «جهان امام حسین(ع) و نسبت آن با کربلای 61 هجری» از سلسله نشستهای حسینیه حکمت، امروز یکشنبه 8 مردادماه از سوی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد.
عبدالله صلواتی، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی تهران، در این نشست به سخنرانی پرداخت که در ادامه گزیده سخنان وی را میخوانید:
همواره برای بنده این سؤال وجود داشت که بعد از عاشورای حسینی و سوگواریها، اینهمه دلدادگان و شیفتگان مکتب امام حسین(ع) کجا میروند و چرا امام حسین(ع) و مکتب ایشان در سازمانها، نهادها و فرآیندهای سیاستگذاری، برنامهریزی، مدیریتها و ... وجود ندارد. آیا این به تنظیمات ذهنی و گرایشات وجودی نادرست ما مربوط است؟ یقینا بخش اعظمی از عزاداران حسینی که بر سر و سینه میزنند و در ذکر مصیبت مولایمان اشک میریزند در این جامعه زندگی کرده و در سازمانی مشغول خدمت و ادای وظیفه هستند لذا باید عشق و شیدایی که نسبت به مکتب امام حسین(ع) وجود دارد در افراد نهادینه شود چون مواردی همانند مبارزه با ظلم و ستم و فساد و قیام علیه ناراستیها در مکتب امام حسین(ع) وجود دارد پس طبیعی است پس از مدتی، کسی که در زیر این بیرق سینه میزند باید به این مکتب باور داشته باشد و چنین رفتارهایی در وی نهادینه شود.
چرا ما در یک فضای نسبتاً سکولار، شاهد یکسری ناهنجاری و نابسامانی در حوزه مدیریتی و برنامهریزی و مسائلی از این دست هستیم.
این سؤالی است که از سنین نوجوانی تا الان ذهن بنده را به خود درگیر کرده و سعی کردهام بر اساس آنچه از فلسفه فهم کردهام بتوانم به این سؤال جواب دهم. یکی از جوابهایی که میتوان به این سؤال وجودی داد این است که ما جهانِ امام حسین(ع) و قیام عاشورا و کربلای 61 هجری را درک نکردهایم بلکه آن را به یک سری نمادها و مراسمات و اشک ریختنها و مسائلی از این دست کاهش دادهایم.
البته همه اینها در جای خود درست هستند چون عزاداری و اشک ریختن از سوی بزرگان دین سفارش شده و حتی گفته شده اگر اشک ندارید حالت تباکی داشته باشید بنابراین نمیتوان چنین مسائلی را نادیده گرفت اما بحث بنده این است که یک حقیقت جامع الاطراف و یک امر هندسی ذواضلاع را به یکی دو ضلع فروکاست دادهام و میخواهیم بر اساس آن امام حسین(ع) را درک کنیم بنابراین بنده از تعبیر جهان امام حسین(ع) استفاده میکنم. در قیام عاشورا فقط بحث خود امام حسین(ع) و فضیلتهای ایشان مطرح نیست بلکه اگر بخواهیم مکتب ایشان را درک کنیم باید به جهان امام حسین(ع) تشرف پیدا کنیم؛ جهانی که در آن یک شخصیت محوری به نام امام حسین(ع) وجود دارد و تردیدی در آن نیست و خدایی در این جهان وجود دارد که دارای بالاترین جلوه و شکوه است.
تعبیری با عنوان «ربّ الحسین» وجود دارد. اما تفاوت این ربّ با ربّهای دیگر چیست؟ تفاوت آن به مضاف الیه آن مربوط است. ربّ الحسین، بزرگترین شکوه و ظهور را به نحو جامع در محور جلال و جمال خود دارد. در این جهانی که من از آن به جهان امام حسین(ع) یاد میکنم امری منفرد و منزوی وجود ندارد بلکه چکیده ملتی در آن، در قالب هفتاد و دو تن به اضافه خاندان و عیال و وابستگان آنها وجود دارد که در حماسه کربلای حسینی حضور داشتند. در چنین فضایی بحث مکتب امام حسین(ع) مطرح میشود. به عبارت دیگر درباره امام حسین(ع) میتوان به دو شیوه صحبت کرد که یکی درباره شضصیت وی به صورت مفرد و دیگری جهان امام حسین(ع) است.
به عبارت دیگر بررسی یک شخصیت از سه راه شامل بررسی عرفی، بررسی منفرد و بررسی تحقیقیِ غیر منفرد امکانپذیر است. در قصایدی که رودکی در رسای شهید بلخی سروده است میگوید «از شمار دو چشم یک تن کم/ وز شمار خرد هزاران بیش» مصرع اول آن میتواند به بررسی عرفیِ شخصیت اشاره داشته باشد اما مصرع دوم، ناظر بر بررسی منفرد و تحقیقی است. امام حسین(ع) را هم میتوان به تنهایی یا ناظر بر جهانی که شکل داده مورد توجه قرار داد. جهانی که امام حسین(ع) در آن قرار دارد جهانی است که خدا، در آن، بالاترین حضور و شکوه و دلربایی را دارد. در این جهان، امام حسین(ع) نه صاحب کَرَم بلکه وی و دیگر ائمه، اصول و ریشههای کرم و ستون ابرار هستند.
جهان امام حسین(ع) جهان عاشقی است اما شاید کسی بگوید عاشق را چه به خون دادن و مبارزه؟ ما همیشه عاشق را در گوشهای تجسم میکنیم که شعر میگوید و از دوری مینالد و از وصال لذت میبرد اما این چه عشقی است که در آن جنگ، خونریزی و اسارت وجود دارد؟ نکته مهم این است که عشق ظاهرا با جنگ میانهای ندارد اما اگر دقیقتر توجه کنیم به این نتیجه میرسیم که عاشقی هم با لطف و هم با قهر سازگار است و اساسا برای عاشق، جنگ و صلح موضوعیت ندارد بلکه آنچه برای وی مهم است میل به محبوب است و هرچه محبوب بخواهد حتی قهر و قیام کردن، این هم به معنای عاشقی است. به تعبیر باباطاهر «یکی درد و یکی درمان پسندد/ یکی وصل و یکی هجران پسندد/ من از درمان و درد و وصل و هجران/ پسندم آنچه را جانان پسندد» بنابراین آنچه موضوعیت دارد پسندِ محبوب و معشوق است لذا در کربلای 61 هجری، امام حسین(ع) آن چیزی را رقم زد که محبوبش از وی خواسته بود که همان جنگ بوده است؛ در حالیکه این محبوب از برادر بزرگوار وی یعنی امام حسن(ع)، صلح خواسته است.
جهان امام حسین(ع) هنوز هم از انسانهای آزاده، اشک میگیرد و هنوز در گوش انسانهای آزاده برای احیای جوانمردی و ماندن در ریل فتوت و بزرگ منشی دعوت میکند. ملاصدرا در شرح «اصول کافی» تعبیری دارد که در آنجا میتوان دوگانه جهانِ متعارف و جهان اصلی را برداشت کرد. جهان متعارف، همان جهانی است که ما در آن به سر میبریم امام جهان اصلی همان جهانی است که چه بخواهیم و چه نخواهیم باید به سمت آن کوچ کنیم. وی میگوید آدمی تا در سن رشد و نمو است به جهان اصلی توجه نمیکند اما وقتی پا به سن میگذارد آن وقت به عالم اصلی خودش توجه میکند و در طلب کمال و خروج به عالم اصلی شتاب میگیرد. این حرکت و شتاب میتواند به سمت تعالی یا قهقرایی باشد. البته ممکن است این حرکت اجابت به فراخوان عقل یا وهم باشد. بنابراین برای اینکه به مکتب امام حسین(ع) تشرف پیدا کنیم باید در زیستِ اخلاقی، ناظر به جهان ایشان باشیم و به یک سری گفتهها و رفتارها اکتفا نکنیم بلکه دقیقاً آن زیستجهانی که امام در آن نفس کشیده را مورد توجه قرار دهیم.
انتهای پیام