به گزارش ایکنا، زیدالکبیسی، استادتمام فلسفه دانشگاه کوفه، 5 شهریور ماه در نشست علمی «گفتمان اخلاقی نهضت امام حسین(ع)» که از سوی انجمن معارف دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد با بیان اینکه تخصص بنده در علم فلسفه و فلسفه اخلاق است در فلسفه، سخن از ماورای اخلاق و اخلاق تحلیلی است، گفت: اخلاق تحلیلی شاخهای از علم اخلاق است که از خصائص اخلاقی و صفات اخلاق سخن میگوید به عبارت دیگر ماورای اخلاق از چیزهایی سخن میگوید که در پشت پرده مباحث اخلاقی قرار دارد.
استاد دانشگاه کوفه با بیان اینکه ماورای اخلاق یکی از سه رشته علم اخلاق است و به ویژه فلاسفه روی آن تمرکز زیادی دارند، تصریح کرد: رشتههای دیگر هم بحث اخلاق تطبیقی و نظریات اخلاقی است. مهمترین سؤالاتی که قرار است در این بحث به آن بپردازیم این است که ببینیم چه چیزی از لحاظ اخلاقی خوب است و راه تشخیص آن و اصولا تشخیص خوبی و بدی چیست و چگونه در کارها به اخلاقیشدن تاکید کنیم و یا مبدا ارزشهای اخلاقی چیست؟ سؤالات زیاد دیگری هم وجود دارد.
وی افزود: مضامین اخلاقی در قیام امام حسین(ع) برای همه آشناست و همه میدانند ایشان برای صلح، محبت، صداقت، حفظ دین و سایر ارزشهای اخلاقی قیام کردند ولی جهت بحث بنده این نیست بلکه بحث من تحلیل دیدگاه اخلاقی در عاشورا است.
الکبیسی اضافه کرد: در عنوان بحث ما نهضت آمده است که از آن به قیام و انقلاب هم تعبیر میشود و البته اینها کلماتی کاملاً سیاسی هستند، از این رو این پرسش پیش میآید که چه مجوزی وجود دارد که ما اینها را در زمره علم اخلاق بحث میکنیم. براساس تاریخ علم اخلاق یعنی دوره یونان، سیاست جزئی جدانشدنی از علم اخلاق و رشته و فرع آن بوده است و افلاطون و ارسطو در مورد مسائل اخلاقی سخن گفتند و ارتباط تنگاتنگ بین این دو از گذشته وجود داشته است.
وی افزود: در مجامع علمی کتاب الامیر اثر نیکلا ویلی هم به این موضوع پرداخته است و این دو را به هم مرتبط میداند؛ ما معتقدیم یزید بن معاویه بین سیاست و اخلاق جدایی ایجاد کرد؛ اگر کمی عقبتر برویم معاویه و پدر او یعنی ابوسفیان نیز میان اخلاق و سیاست جدایی ایجاد کردند.
استاد دانشگاه کوفه اظهار کرد: دلیل این ادعا وصیتی است که امام حسین(ع) به محمدبن حنفیه کردند و فرمودند که قیام من برای کسب قدرت و طغیان و قصد ظلم نیست بلکه قیام کردم تا دین جدم را اصلاح کنم. وقتی به کلمه اصلاح دقت کنیم، خواهیم دید وقتی ما دست به اصلاح میزنیم که اشکال جزئی وجود داشته باشد و اگر اشکال، کلی باشد سراغ تغییر باید رفت بنابراین وقتی امام(ع) فرمودند من قصد اصلاح دارم در واقع ایشان اشکال جزئی را تشخیص دادند وگرنه به سمت تغییر میرفتند.
وی ادامه داد: نظام اخلاقی که در امت اسلامی در آن زمان وجود داشت، کاملاً دچار فساد نشده بود بلکه یکسری ارزشهای اخلاقی بین اعراب وجود داشت و الان هم هست لذا پیامبر(ص) فرمودند من برای اتمام مکارم اخلاقی مبعوث شدم و نفرمودند که من برای ایجاد مکارم اخلاقی مبعوث شدم و بر اتمام و اکمال آن تأکید فرمودند.
استاد دانشگاه کوفه با بیان اینکه ما از طریق تحلیل عبارات امام و ربطدادن واژه قیام و اصلاح میتوانیم به خلل اخلاقی آن دوره پی ببریم و اینکه این خلل اخلاقی در کدام لایه جامعه وجود داشته است، اظهار کرد: اشاره شد که علم اخلاق در یونان باستان ارتباط تنگاتنگ با علم سیاست داشته است و این تا زمان مبعوث پیامبر(ص) تداوم داشت و در دوره پیامبر(ص) با رنگ و بوی دینی که پیدا کرد عمیقتر و وثیقتر شد. آنچه را که امام حسین(ع) به عنوان مشکل درک کرد و دنبال اصلاح آن رفت، این بود که یزید کاملاً سیاست را از اخلاق جدا کرده است؛ به این صورت که برای رسیدن به یک هدف سیاسی هر نوع ظلمی مجاز بود و به راحتی ارزشهای اخلاقی را زیر پا میگذاشت.
الکبیسی بیان کرد: جدایی سیاست از اخلاق موضوع جدیدی نیست و معاویه در حکمیت این کار را با فریب و نیرنگ انجام داد و قبل از آن هم ابوسفیان بعد از فتح مکه به ظاهر اسلام را پذیرفت تا هم جانش سالم بماند و هم مالش از این رو به نظر بنده ابوجهل با اینکه او هم، جهنمی است ولی از ابوسفیان بیشتر پایبند به اخلاق بوده است.
وی ادامه داد: بنابراین ما در برابر دو نظام اخلاقی یکی سفیانی و دیگری نظام اخلاقی محمدی(ص) هستیم که بین سیاست و اخلاق ارتباط تنگاتنگی قائل است و این ارتباط را هم به واسطه دین تعریف میکند ولی نظام اخلاقی اموی و سفیانی همه اخلاقیات را فدای سیاست ننگین خود میکنند.
الکبیسی اضافه کرد: با توجه به این دو جبهه میتوانیم به سؤالاتی که ارائه شد جواب دهیم؛ امام حسین(ع) در واقع برای پست و مقام و سلطه قیام نکردند زیرا ایشان فرمودند من دنبال امر به معروف و نهی از منکر هستم و مفهوم این دو هم در جایی صدق میکند که شخص سلطه داشته باشد ولی کسی که سلطه نداشته باشد، نمیتواند نهی کند، پس معلوم میشود امام حسین(ع) گرچه خلیفه نبود ولی آنقدر نفوذ اجتماعی و سلطه داشت که یزید از او احساس هراس داشت.
الکبیسی تصریح کرد: البته امر به معروف و نهی از منکر مختص امام نبوده است و وظیفه هر مسلمانی است. حال میخواهیم بدانیم سلطهای که به هر مسلمان برای این کار داده شده، چه سلطهای است؟ به صورت کلی یک مسلمان نمیتواند امر به معروف و نهی از منکر کند مگر اینکه خود فرد نیت اخلاقی داشته باشد و ملتزم به خوبی و پرهیز از منکرات باشد، به تعبیر دیگر زمانی میتواند امر به معروف کند که خود فرد توان اخلاقی داشته باشد تا دیگران حرف او را بپذیرند.
استاد دانشگاه کوفه افزود: بنابراین اصلأ نمیتوانیم بپذیریم امام حسین(ع) دنیاطلب و دنیاخواه بوده است؛ در وصیت ایشان به ابن حنفیه شاهد عباراتی هستیم که گویی از منظر ایشان دنیا وجود نداشته و آخرت ازلی و ابدی است و این نگاه برگرفته از قرآن کریم است که دنیا را در برابر آخرت قلیل و اندک میداند.
وی افزود: در نهضت حسینی هم هدف این بوده است که سیاست به جایگاه اصلی خود برگردد یعنی با اخلاق پیوند بخورد زیرا بدون این پیوند، جامعه اسلامی نخواهد توانست مسیر درست خود را طی کند. در نامه حضرت به اهل بصره میبینیم ایشان فرمودند من شما را به کتاب خدا و سنت نبی خدا دعوت میکنم زیرا عروة الوثقی است؛ از منظر ایشان سنت از بین رفته و بدعت جایگزین آن شده، از این رو ایشان از تعبیر «الرشاد» استفاده کرده است، به تعبیر دیگر ایشان از کلمه رشد استفاده فرمودند و نفرمودند من میخواهم شما را به بهشت دعوت کنم بلکه فرمودند من شما را به رشد و سبیل الرشاد دعوت میکنم.
الکبیسی با بیان اینکه الرشاد در اینجا به معنای حقیقت و درستی، سداد و حسن تصرف در اشیاء و امور و حسن سلوک است، تأکید کرد: امام حسین(ع) خواستند با نهضت خودشان تا امت را در رفتار و گرایش به حقیقت و درستی اصلاح کند.
وی ادامه داد: آخرین سؤالی که در اینجا مطرح میشود، این است که آیا امام حسین(ع) توانست به هدف خودش برسد؟ حضرت فرمودند اگر دین جدم محمد(ص) با خون من اصلاح خواهد شد پس ای شمشیرها مرا در بر بگیرید و امروز این خون سبب شده است تا با گذشت 1400 سال این همه مجلس عزاداری برپا شود و بسیاری از این قیام الگو بگیرند بنابراین امام حسین(ع) توانسته است به هدف خود برسد.
انتهای پیام