به گزارش ایکنا، نشست معرفتافزایی مهدوی با سخنرانی حجتالاسلام و المسلمین علیرضا نظری خرم؛ نویسنده و پژوهشگر 2 مهر در انجمن علمی دانشجویی علوم قرآن و حدیث دانشگاه الزهرا(س) برگزار شد که گزیده مباحث آن را در ادامه میخوانید؛
امام عسکری(ع) کوتاهترین دوران امامت را در میان ائمه داشتند. ایشان به مدت شش سال امام شیعیان بودند و در دوران حیات ایشان سه خلیفه سر کار آمدند. ایشان در منزل پدری زندگی میکردند. نوشتند ایشان مجبور بودند هفتهای دو مرتبه حضور خود در شهر سامرا را به اطلاع دستگاه حکومت برساند. در این مدت حضرت چند بار روانه زندان شدند. حتی یکبار توطئه کرده بودند حضرت را به قتل برسانند اما اختلافی که میان عباسیان بود منجر به قتل خلیفه شد و این نقشه ناکام ماند. خلیفه بعدی هم قصد قتل امام را داشت ولی او هم کشته شد و نهایتا معتمد عباسی سر کار آمد.
با به قدرت رسیدن معتمد امام از زندان آزاد میشوند. در سال 259 امام دوباره به زندان میافتند. معتمد قصد کشتن امام را داشت چون نمیخواست امام مهدی(عج) به دنیا بیاید. به هر حال این شدت عملها میتواند از حکمت غیبت امام مهدی(عج) برای ما رمزگشایی کند. امام عسکری(ع) برای دیدار با شیعیان خیلی سختی میکشیدند و غیر از چند مورد خاص این امکان را نداشتند شیعیان به منزلشان بیایند و نوعا شیعیان را در معابر عمومی میدیدند و حتی گاهی حضرت همراه خلیفه از دارالاماره خارج میشدند و در فرصتهایی که دست میداد شیعیان نامهای به امام میدادند. به هر حال شرایط بسیار سخت بود و حتی گاهی امام به شیعیان پیام میداد و قرارهای خود را به هم میزند تا شیعیان ایشان شناخته نشوند.
یک شخصیتی در منزل امام کار میکرد به نام ابوالادیان که معتمد امام بود. ابوالادیان نقل میکند دو هفته قبل از شهادت امام، ایشان مرا صدا کرد و فرمود نامهای را به مردم مدائن میرسانی و زمانی که برگردی در حال شستوشوی پیکر من هستند. هر کس سراغ نامهها را از تو گرفت امام بعد از من است. همچنین نگاه کن چه کسی بر من نماز میخواند. نشانه سوم هم این است آن شخص مقدار سکهها را میداند. این در حالی بود که اصلا قرار نبود ابوالادیان سکه ببرد ولی هیبت امام اجازه نداد از ایشان سوال کند ماجرای سکهها چیست.
ابوالادیان نقل میکند به مدائن رفتم، وقتی برگشتم به منزل آن حضرت رفتم و دیدم وضعیت به هم ریخته و مردم عزادار هستند لذا متوجه شدم امام از دنیا رفته است. در آنجا چشمم به جعفر برادر امام عسکری(ع) افتاد. جعفر اهل شراب و قمار و سازوآواز بود و با زنان حشر و نشر داشت و اولاد صالحی برای امام هادی(ع) نبود. ابوالادیان میگوید دیدم شیعیان به جعفر تسلیت میگویند و برخی او را امام بعدی میدانند. وقتی خواستند بر پیکر امام نماز بخوانند جمعیت زیادی جمع شدند و جعفر ایستاد بر امام نماز بخواند. یک موقع دیدم از داخل یکی از اتاقها جوانی بیرون آمد و عموی خودش را کنار کشید و فرمود من سزاوار نماز بر پیکر پدر هستم. پیکر امام را در منزل حضرت دفن کردند و در همین حال امام مهدی(عج) به من فرمودند نامههای اهل مدائن را به من بده. یکی از اطرافیان جعفر به جعفر گفت من میخواهم برای این بچه دلیل بیاورم شما امام هستی، جعفر گفت من اصلا این بچه را تا حالا ندیدم. امام مهدی(عج) وقتی متولد شد امام به برخی وکلا حضرت را نشان داد ولی برادرش را نااهل میدانست و فرزند خود را به او نشان نداد.
همان زمان کاروانی از قم داخل سامرا شد و وجوهاتی را از قم آورده بودند. امام مهدی(عج) وقتی آنها را دید فرمود هزار سکه داخل این کیسه است که ده تا از آنها تقلبی است. شیعیان عمدا سکه تقلبی داخل کیسه میگذاشتند تا ببینند امام تعداد آنها را ذکر میکند یا خیر و از این راه به حقانیت امام پی میبردند. وقتی جعفر شرایط را اینگونه دید نزد خلیفه رفت و گزارش حضور امام را به خلیفه داد. این مطالب در منابع بسیار کهن و معتبر شیعه نقل شده است. ماموران حکومتی میآیند ولی امام را پیدا نمیکنند ولی طبق نقلی مادر امام زمان(عج) را دستگیر میکنند و با خودشان میبرند ولی ایشان انکار میکند و نهایتا خلیفه دستور میدهد ایشان را به منزل قاضی سامرا ببرند تا نگهداری شود و مشخص شود باردار است یا خیر. چند روز بعد، مرگ وزیر خلیفه اتفاق میافتد و رشته افکار خلیفه گسسته میشود و حواس خلیفه از این ماجرا پرت میشود و مادر امام زمان(عج) آزاد میشود.
امام مهدی(عج) در زمان غیبت صغری از طریق عثمان بن سعید با شیعیان ارتباط داشتند. ایشان جواب نامه شیعیان را به خط پدرشان مینوشتند تا اگر عثمان گرفتار شد حکومت متوجه نشود با امام زمان(عج) ارتباط دارد. عثمان بن سعید هفت سال نائب امام بود و پس از ایشان پسرش محمد به عنوان نائب دوم انتخاب میشود. محمد ده نفر دستیار داشت که به کمک آنها سازمان وکالت را اداره میکرد و ماهانه حقوقی به آنها پرداخت میکرد. گاهی شیعیان نزد محمد جمع شدند و ایشان از تجربیات ملاقات خود با امام تعریف میکرد.
پس از ایشان حسین بن روح به عنوان نائب سوم معرفی شد. حسین بن روح از خاندان نوبختی بغداد بود. در خاندان نوبختی دانشمندان بسیاری بودند که یکی از آنها ابوسهل نوبختی است. یکی از خصلتهای خوب حسین این است که اهل قلم بود و حدیث جمعآوری میکرد و نوشتههایی که جمعآوری میکرد نزد فقها و محدثان میفرستاد تا نظرشان را درباره آن مطرح کنند. یکی دیگر از برجستگیها او این بود که عاقل بود و بهانه به دست مخالفان نمیداد. خصوصا با توجه به اینکه بغداد محل اجتماع اهل سنت بوده است. وقتی حسین وفات میکند علی بن محمد سمری نائب امام میشود که اطلاعات زیادی درباره شخصیت او نداریم و در زمان همین نائب، دوران غیبت کبری آغاز میشود.
انتهای پیام