حسین روحانی صدر، کارشناس ارشد تاریخ ایران دوره اسلامی ،کارشناس گروه ایران شناسی و اسلام شناسی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران در یادداشتی که در اختیار ایکنا قرار داد نوشته است؛
سید ابراهیم حسین شاذلی قطب مشهور به سید قطب، نویسنده و نظریهپرداز اسلامگرای مصری بود. قطب در روستای موشه در استان اسیوط مصر به دنیا آمد. پدرش حاج قطب ابراهیم، از محترمان و فعالان اجتماعی محل خود بود. دوران ابتدایی را در همان روستا گذراند. از کودکی به آموختن قرآن پرداخت و در سن ۱۰ سالگی حافظ کل قرآن کریم شد. از آنجا که پدرش عضو حزب وطنی اللواء بود، هر هفته جلسات بحث و بررسی مسائل مهم مصر و جهان اسلام در منزلش برگزار میگردید که وی نیز در آنها بهطور فعال شرکت داشت. در انقلاب ۱۹۱۹ مصر، در حالی که بیش از ۱۳ سال نداشت، همراه پدرش برای مردم سخنرانی میکرد و آنها را به جهاد و مقاومت ترغیب مینمود. در سال ۱۹۲۰ برای ادامه تحصیل به قاهره رفت. در ۱۶ سالگی وارد دانشگاه عبدالعزیز شد، پس از آن به دانشگاه دارالعلوم راه یافت. وی در دوران دانشجویی، از دانشجویان مستعد و با پشتکار بود و توجه استادانش را به خود جلب کرد. با پایان دوران دانشجویی، به استخدام وزارت تعلیم و تربیت مصر درآمد.
سید قطب در واقع، به عنوان یک منتقد ادبی در دارالعلوم قاهره آموزش دید، در حالی که هیچ آموزش دینی خاص و عالمانهای نداشته است. در سال ۱۹۳۹ کارمند وزارت معارف مصر شد. برای تحصیل درباره سیستمهای آموزشی بین سالهای ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۰ با بورسیه تحصیلی به ایالات متحده رفت و مدرک کارشناسی ارشد خود را از کالج آموزشی ایالت کلرادو (نام فعلیاش دانشگاه شمال کلورادو است) دریافت کرد . عدالت اجتماعی در اسلام را که اولین اثر نظری مهمش در حوزه نقد اجتماعی مذهبی است، در خارج از کشور در سال ۱۹۴۹ منتشر کرد.
به گفته وی، در خلال سفرش به ایالات متحده در دهه 1940م به علت موج تفکر مادی و اخلاق بیبند و باری، نژادپرستی، مادیگرایی، آزادی فردی، سیستم اقتصادی، ابتذال، ممنوعیت طلاق، هیجانات ورزشی و اختلاط حیوانی جنسیتها مواجه و دچار یک نوع دگرگونی در افکارش شده است. به همان اندازه نژادپرستی را به طور مستقیم تجربه کرده است. قطب پس از بازگشت به مصر در سال ۱۹۵۳ از خدمات دولتی استعفا داد تا به اخوانالمسلمین بپیوندد و به یک منتقد سریع و پرآوازه از دولت مصر و سیاستهای سکولار آن تبدیل گردید و مکتب فکری او به عنوان قطبیگری شناخته شد.
هم اخوانالمسلمین و هم قطب از ارتباط نزدیکشان با جنبش افسران آزاد در زمان کودتای ۱۹۵۲ و پس از آن راضی بودند. بسیاری از اعضای اخوانالمسلمین انتظار داشتند که جمال عبدالناصر، دولتی اسلامی تشکیل دهد؛ دست کم یک دموکراسی اسلامی. اما خیلی زود رابطه میان اخوانالمسلمین و افسران آزاد که موفقیتهایی در انقلاب کسب کرده بودند، تیره شد. افسران آزاد نه انتخابات برگزار میکردند و نه حاضر بودند مصرف الکل را ممنوع کنند. خیلی زود معلوم شد که اصول اسلامی اخوانالمسلمین و ایدئولوژی سکولار ناصریسم با هم سازگار نیستند.
پس از تلاش برای ترور جمال عبدالناصر در سال ۱۹۵۴، دولت مصر به تأدیب اخوانالمسلمین پرداخت و قطب و بسیاری دیگر از اعضای اخوانالمسلمین را به خاطر مخالفتهای شفاهی با سیاستهای دولت حبس کرد و مورد شکنجه قرار داد. مسألهای که باعث شد وی بیشتر به فکر یک حرکت نظامی بیفتد. قطب زمانی که در زندان بود دو اثر بسیار مهم نگاشت. رسالهای انقلابی و آتشین با عنوان معالم فیالطریق و نیز تفسیر قرآن با عنوان فیالظلالالقرآن نگاشت تا دیدگاههای خود را درباره یک جامعه کامل اسلامی مطرح میکند.
قطب با وساطت نخستوزیر وقت عراق، عبدالسلام عارف، از زندان آزاد شد، اما هشت ماه بعد در اوت ۱۹۶۵ دوباره بازداشت شد. او متهم به طراحی برای سرنگونی دولت بود و به دادگاهی فرستاده شد که عدهای آن را دادگاهی نمایشی مینامند. اغلب اتهامات او مستقیماً برگرفته از کتاب معالم فی الطریق بود. او در دادگاه سرسختانه از عقایدش دفاع کرد. دادگاه، قطب و شش عضو دیگر اخوانالمسلمین را به اشد مجازات یعنی اعدام محکوم کرد ولی وی به دلیل بازنگری در تأثیر برخی از مفاهیم اسلامی بر تحولات اجتماعی و سیاسی نظیر جهاد، میان پژوهشگران اسلام سیاسی، مشهور و آثارش تا به امروز پیوسته در محافل اسلامی رادیکال، مورد مطالعه قرار میگیرد و تبلیغ میگردد.
آثار سید قطب بعدها یکی از منابع مطالعات شرقشناسان بوده و در حوزه نظری صلح و همزیستی مسالمتآمیز نیز مورد توجه قرار گرفته تا آنجا که عبدالعزیز ساشادینا استاد مطالعات اسلامی در دانشگاه جورج میسون آمریکا در مجموعه مقالات «ادیان جهان و رفع منازعات و کشمکشها» و در مقاله «عفو، حرکت به سوی انسانیت» هشتمین مقاله از مجموعه «عذر و عفو، نگاهی تطبیقی» در شرح دیدگاههای سید قطب چنین آورده: هرگز بازگشت به سوی خداوند و تسلیم شدن در برابر او را به تأخیر نیندازید؛ زیرا دروازههای رحمت و آمرزش الهی همواره به روی کسانی که در آشتی با خویشتن و دیگران در جامعه هستند، باز است.
محمد هادی طلعتی مترجم مقاله «مباحث جدید درباره جهاد و شهادت» نوشته اسماءافسرالدین در فصل هشتم و نهم کتاب striving in the path of god (تلاش در راه خدا) دیدگاههای جهادی سید قطب را چنین توصیف نموده است: در فصلی با عنوان «الجهاد فی سبیلالله» در کتاب معالم فیالطریق، سید قطب به شدت نسبت به کسانی که معتقدند «اسلام جهاد را جز در حالت دفاع واجب نمیداند» اعتراض میکند. او با حالتی طعنهآمیز میگوید: «این شعار کسانی است که به لحاظ روحی و عقلی دچار شکست و هزیمت شدهاند و به اشتباه باور داشتند که با عاری ساختن اسلام از برنامههایش، میتوانند چهره خوبی از اسلام ارائه دهند. برنامهای جهادی او برنامهای بود که همه نظامهای استبدادی و ستمگر (طواغیت) را از روی زمین محو می-نماید. هدف از این برنامه آن است که همه انسانها تنها خدای واحد را بپرستند البته نه از روی اجبار بلکه با پایان بخشیدن به نظامهای سلطه یا مطیع ساختن آنها. بدین ترتیب که این نظامها، یا بپذیرند که جزیه بدهند، یا صریحا اعلام پیروی و تبعیت نمایند. گرچه عموم مردم آزادند که این عقیده را بپذیرند یا رد نمایند. به اعتقاد وی هدف اسلام مبنی بر جلب نظر همه نوع بشر، برای پرستش خدای یگانه، تغییرناپذیر است و این حرکت و جنبش پیوسته باید این هدف را دنبال نماید. او میگوید این امر، هدف پیامبر اسلام از روز نخست بود و راجع به سه اصل بنیادین دین نمیتوان مذاکره کرد و نمیتوان انعطافی به خرج داد. طبق برداشت سید قطب، باید با کسی که در برابر این پیام برتریجویانه اسلام ایستادگی کند به شدت مبارزه کرد تا «بمیرد یا تسلیم شود».
این هدف بنیادین جهاد در اسلام است. جهادی که عمدتا تهاجمی است و آنگونه که سید قطب طراحی میکند، این هدف هماهنگ است با «آزادسازی انسانهای روی زمین از پرستش دیگر انسانها». او بار دیگر تاکید کرده، میگوید: اسلام فقط یک «عقیده» نیست بلکه یک بیانیه عمومی است راجع به «آزادی انسانها از پرستش انسانها». اسلام با این کار، به حاکمیت و فرمانروایی انسان پایان میدهد و پرستش حقیقی خدای یگانه را جایگزین آن میکند. با تثبیت «قانون خدا و فرمانروایی خدا»، این هدف بر روی زمین آشکار میشود و تحقق مییابد. نتیجه آنکه انسانها «آزاد» از پرستش یا بردگی سایر انسانها میشوند.
طبق برداشت سید قطب، انجام جهاد، امری پایانناپذیر و سرسختانه است. هم «جهاد با شمشیر» و هم «جهاد با دلیل و برهان». سید قطب بلافاصله میگوید که منظور از «جهاد به بیان» جهاد دفاعی نیست؛ هر چند یک چنین برداشتی، از سوی افراد ناامید مسلمان همواره فریاد زده میشود؛ افرادی که خود را در برابر یورش حیلهگران از مستشرقان، خوار و خفیف میسازند. جهاد را تنها از آن جهت میتوان دفاعی به شمار آورد که در پی دفاع از انسانهایی باشد که خودشان نمیتوانند در برابر تمام عواملی که آزادیشان را محدود میسازد و جلوی آزادی و نجات آنها را میگیرد، پیکار کنند. از جمله نظامهای سیاسی مبتنی بر استثمار اقتصادی، نژادپرستی و تافتههای جدابافتهای که پیش از ظهور اسلام وجود داشتند و هنوز اشکالی از آن در دوره جاهلیت مدرن و معاصر وجود دارد و از خود مقاومت نشان میدهند. تمام این موانع در راه آزادی انسانها و پیشرفتهای انسانها، باید با قدرت و زور از بین برود.
سید قطب میگوید افراد بیشعور تصور میکنند که چنین محدودیتها و موانع در برابر آزادی انسانی، ممکن است تنها به واسطه جهاد زبانی و بیانی از بین برود. در حالی که جهاد از طریق دلیل و برهان، تنها در میان افرادی میتواند صورت بگیرد که تحت حکومت یک دولت عادل و درستکار که از قانون خدا حمایت میکند، زندگی میکنند. درباره این مطلب، میتوان به این آیه استناد کرد که میفرماید: «هیچ اکراه و اجباری در دین نیست» (بقره، 256). هیچ فردی را نباید وادار کرد که به زور دین و عقیدهای را بپذیرد. اما جوامع و ملل جهان، بالاخره باید تسلیم یک اسلام جهانی شوند تا اینکه «دین تنها برای خدا باشد». این مطلب روشن میسازد که اسلام صرفا یک عقیده یا کیش و آیین نیست؛ بلکه یک برنامه جامع مشتمل بر برنامههای اجتماعی و سیاسی است که باید تمام شیوههای مختلف زندگی و انواع دولتها را محو نماید، زیرا همه آن شیوهها و دولتها معتقد به آزادی کامل بشر هستند.
کاملا روشن است که ناقدان نظریه وی، او را به این نکته توجه دادهاند که قرآن کریم به نحوی خاص هر گونه اکراه و اجبار در دین را نفی میکند؛ در حالی که طبق برداشت وی، دین چیزی است که باید به زور به تمام مردم جهان تحمیل شود! هر چند وی با زحمت میخواهد میان «دین» و «عقیده» فرق گذارد.
در مورد «جهاد اکبر» سید قطب اعتقاد به جهاد اکبر دارد. جهادی که اشاره به تلاش علیه نفس اماره دارد. این جهاد مستلزم پیکار علیه خواستهها و تمایلات نفسانی است. تمایلات نفسانی که توسط شیطان برانگیخته میشود. هم چنین مبارزه علیه خواهشها و هواهای نفسانی نزدیکان و خویشان (چه افراد خانواده و چه از افراد جامعه) تا بالاخره حاکمیت خداوند بر روی زمین تثبیت گردد و تمام اشکال حاکمیت و اقتدار- که حاکمیت خداوند را غصب کرده است- از روی زمین محو شود. در نظریهپردازی سید قطب جهاد با نفس، صرفا نقشی ابزاری مییابد بدین صورت که جهاد با نفس، مسلمانانی را که به نحوی شایسته ساخته شدهاند، آماده میسازد که به جهاد با شمشیر بپردازند. گرچه سید قطب این مطلب را به صراحت نمیگوید اما این مطلب کاملا از کتاب معالم وی روشن و پیداست؛ در آنجا که وی تمام سلسله مراتب و ریاستهای سنتی و دنیوی را تخریب میکند و جهاد اصغر را مهمترین جهاد میداند.
به طور قطع طبق اسناد، کتابها و مقالههای منتشر شده، سید قطب جایگاه عمیقی در میان مبارزان دهه 1340 و 1350 خورشیدی ایران علیه حکومت پهلوی داشته و در همان زمان بخشهایی از آثار وی را ترجمه و به طور غیررسمی منتشر می-کردند. بعد از انقلاب نیز، محمود محمودی «معالم فیالطریق» را با عنوان نشانههای راه و آقای مصطفی خرمدل «فی الضلال-القران» را در 15 جلد به فارسی برگرداند.