در بیان آنکه خلقت آدمی بیهوده نیست
کد خبر: 4146325
تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۲:۰۲
در صحبت قرآن/ 151

در بیان آنکه خلقت آدمی بیهوده نیست

عالم را آفریدگاری است. این صدای خود اوست که با ما سخن می‌گوید و چه برهانی بر وجود او از این بهتر که صدای گرم و مهربان او را می‌شنویم. اوست که با پرسشی عتاب‌آمیز ما را شراب امید می‌د‌هد.

۳۶۵ روز در صحبت قرآن نوشته استاد حسین محی‌الدین الهی قمشه‌ای، کتاب چهارم از مجموعه کتاب‌های جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین منتشر شده است.

کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.

این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.

گروه اندیشه ایکنا به منظور بهره‌مندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعه‌‎هایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. یکصد پنجاه و یکمین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «در بیان آنکه خلقت آدمی بیهوده نیست» تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.

 

أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ ﴿۱۱۵مومنون﴾

آیا گمان کرده‌اید که ما شما را بر باطل و بیهوده آفریدیم و شما به سوی ما باز نخواهید گشت؟(115) . 

این آیه حامل دو پیام از پیام‌های سه گانه قرآن به بشریت است: نخست اینکه عالم را آفریدگاری است. این صدای خود اوست که با ما سخن می‌گوید و چه برهانی بر وجود او از این بهتر که صدای گرم و مهربان او را می‌شنویم. اوست که با پرسشی عتاب آمیز ما را شراب امید می‌د‌هد. دوم اینکه آن پروردگار دانا و حکیم و رحیم ما را برای یک دوره کوتاه زندگی که منتهی به مرگ می‌شود نیافریده، زیرا این کاری عبث و بیهوده خواهد بود و حاصلی از وجود ما برنخواهد خاست، بلکه خداوند به ما مژده داده است که من شما را برای خود آفریدم، پس نگران کوتاهی عمر نباشید، زیرا به سوی من باز می‌گردید و نزد من جایی برای فنا و نیستی نیست. 

این آیت نسخه کوتاهی از آن طبیب الهی است که بر شفای جسم و جان ما فرستاده‌اند. ژان پل سارتر، فیلسوف فرانسوی، بر آن است که همه روان‌پریشی‌ها از همین تصور پریشانی و بیهودگی و مرگ بی‌مقصود که چون شبحی شوم بر سر مردمان افتاده است پدید می‌آید، زیرا در فقدان هدف و مقصود و پوچ و تهی بودن عالم تمامی زندگی از معنی می‌افتد و چنان بلاهت و سفاهتی بر کل کائنات حاکم می‌شود که هیچ چیز را قدر و منزلتی نمی‌ماند و آدمی هیچ پناهگاهی و پایانی نمی‌یابد تا خود را از غرق شدن در طوفان بیهودگی برهاند. امروز در جهان به سبب غلبه اندیشه پوچ گرایی و عبث انگاری چه سقوطی در عالم هنر و اخلاق پدید آمده است و این آیه چون شیپوری حیات‌بخش همچون صور اسرافیل می‌تواند همه مرده‌دلان را حیات نو بخشد و شادی حقیقی و شور و نشاط زندگی را که مایه صلح و دوستی و سعادت همه بشر است به آدمیان بازگرداند. این آیه یک صیحه قدسی است مانند رعد که رهنوردان بیان زندگی را باران رحمت و بشارت وصال با همه آرزوهای در پی دارد. 

مولانا در فیه ما فیه گوید: «وقتی قافله در بیان حرکت می‌کند در آن تاریکی فراگیر که همه در هراسند اگر صدای پهلوانی که پاسبان قافله است به گوش رسد همه آرام می‌گیرند» مولانا خاطب به پیامبر اکرم می‌گوید: «ای محمد، قل: سخن بگو تا دلها آرام گیرد» و آن سخن دلارام همین است که در آیه فوق آمده است. 

اما پیام سوم که کار نیکو کردن است از ذوق همین بشارت جاودانگی نشات می‌گیرد. کانت که نخست تیغ برکشید و همه برهان‌ها را باطل خواند و گردن زد، در پایان، صدای متین و مطمئن درون انسانها را که چون پادشاهی مقتدر فرمان به انجام کار نیک و پرهیز از کار بد می‌دهد بهترین دلیل بر وجود جاودانگی می‌شناسد که اگر زندگی جاوید در پیش نبود همه ارزشهای اخلاقی از اعتبار فرو می‌افتاد. 

دوست علمی من، شریف‌ترین زنی که دوست من بود، شبی پس از بحث طولانی با این سخن به گفتگوی ما پایان داد که: چکیده و نتیجه آنچه ما از علوم کهنه و نو، و مکاشفات عمیق و زمین شناسی‌ها و تاریخ‌ها و ستاره شناس‌ها، نظریه تکامل و اصول ماوراء الطبیعه و هم معارف دیگر می‌دانیم، این است که ما و کائنات همه به پیش می‌رویم، آهسته می‌تازیم و بی‌شک روی به بهترین داریم، و زندگی، این راه بی‌پایان و این سپاه بی‌انتها بی‌ هیچ درنگ به پیش می‌رود و به هنگام به انتها می‌رسد و جهان ما و نژاد آدمیان و روح و کیهان‌های بیشمار که در زمان و مکان گسترده‌اند همه به فراخور حال خود دربند مقصودی هستند، همه بی‌شبهه به جایی می‌روند. (والت ویتمان، خوشه‌های علف)

انتهای پیام
مطالب مرتبط
captcha