ایمان و کفر بدون آگاهی امکان‌پذیر نیست/ ساختار شبکه‌ای ایمان در نگاه علامه طباطبایی
کد خبر: 4155749
تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱۴۰۲ - ۱۵:۵۱
حمید پارسانیا بیان کرد:

ایمان و کفر بدون آگاهی امکان‌پذیر نیست/ ساختار شبکه‌ای ایمان در نگاه علامه طباطبایی

عضو هیئت علمی دانشگاه ضمن اشاره به معنای اسلام، ایمان و معرفت و تفاوت این سه مفهوم تصریح کرد: وقتی اسلام به ایمان دعوت می‌کند توحید در میان این معرفت‌ها نقش مهمی دارد و خیلی معرفت‌های دیگر به آن وابسته است و بقیه به آن شناخته می‌شوند.

به گزارش ایکنا، نشست «کاربست روایات مدارج ایمان در سیاست‌گذاری و حکمرانی فرهنگی» امروز 26 تیرماه در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.

در این نشست حجت‌الاسلام و المسلمین حمید پارسانیا، استاد دانشگاه تهران سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید؛

دوستان راجع به ایمان در آیات و روایات صحبت کردند. تا سخن از ایمان می‌آید بحث‌های مختلف مطرح می‌شود مثلا در حوزه فلسفه دین بحث نسبت ایمان با معرفت و علم مطرح می‌شود و اینکه آیا ایمان همان معرفت است یا ایمان مسیری غیر از معرفت دارد یا جایی که معرفت باشد ایمان نیست و ایمان در جایی است که معرفت و عقل نباشد.

ابتدا باید اتخاذ موضع کنیم موضع اول تعریفی از ایمان، اسلام و علم و معرفت و تفاوت اینها است. معرفت و علم، آگاهی است و الزاما با اسلام و ایمان همراه نیست اما از مقدمات آن است. شرط لازم است ولی شرط کافی نیست. انسان وقتی چیزی را نمی‌داند ایمان به آن ممکن نیست ولی به هر چه دانست ایمان نمی‌آورد بلکه ممکن است متعلق معرفت قابلیت انکار داشته باشد. همانطور که ایمان متوقف بر معرفت است کفر هم متوقف بر معرفت است.

ایمان برساخت است ولی معرفت دریافت است

نکته دیگر اینکه قلمرو معرفت قلمرو اراده و گزینش انسان نیست. انسان در معرفت می‌یابد، نه اینکه بسازد. ایمان برساخت است ولی معرفت دریافت انسان است. دین با معرفت آغاز می‌شود ولی معرفت به تنهایی دین و اسلام و ایمان نیست و اتفاقا بعضی‌ها بعد از اینکه معرفت پیدا کردند توانستند کفر بورزند. رسوخ در کفر مختص به کسانی است که معرفتشان بیشتر و بهتر است. پس بحث ما تفاوت بین معرفت، اسلام و ایمان است.

اگر معرفت ظنی باشد ایمانی که متنبی بر آن است با تزلزل در معرفت، متزلزل می‌شود. اگر کسی معرفتش یقینی باشد کوه‌ها می‌جنبند ولی او از جایش تکان نمی‌خورد. به همین خاطر در روایت آمده است؛ المومن کالجبل الراسخ. اشاره کردم معرفت خودش ارادی نیست ولی ممکن است مقدماتش ارادی باشد یعنی اگر سر کلاس نرویم معرفت به دست نمی‌آوریم. در مراحل سلوک، مقدماتی طی می‌شود ولی آن مقدمات مقوم کشف و معرفت نیست. این بحث نسبت بین علم و ایمان است.

ایمان چیست؟ ایمان همان گرایش وجودی است. ما دو نوع عقد و گره داریم یکی بین محمول و موضوع؛ یک گزاره مثل هوا روشن است. این «است» ربط موضوع و محمول است. از این پیوند اول، یک پیوند دوم به وجود می‌آید که همان گرایش وجودی است.

اسلام چیست؟ اسلام تسلیم شدن است ممکن است با ایمان همراه باشد ممکن است همراه نباشد. این تسلیم شدن سطوح مختلفی دارد. انسان در زندگی فردی ممکن است نسبت به اموری تسلیم شود، در امور اجتماعی هم ممکن است نسبت به اموری تسلیم شود ولی در عین حال ایمان نداشته باشد. اگر ایمان متوجه حقیقت باشد ویژگی‌هایی دارد از جمله اینکه قابل تفکیک نیست و یکپارچه است.

ایمان شبکه‌ای از معانی است

من آیه 136 سوره نساء را که نوعا دوستان شنیده‌اند می‌خوانم و بعد بیان مرحوم علامه طباطبایی ذیل این آیه را بیان می‌کنم؛ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَمَنْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا» اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد به خدا و پيامبر او و كتابى كه بر پيامبرش فرو فرستاد و كتابهايى كه قبلا نازل كرده بگرويد و هر كس به خدا و فرشتگان او و كتابها و پيامبرانش و روز بازپسين كفر ورزد در حقيقت دچار گمراهى دور و درازى شده است.

آیا از این آیه مراتب ایمان برداشت می‌شود؟ علامه چهار قول بیان می‌کند که یک قول، قول مختار ایشان است و سه قول دیگر را نمی‌پذیرد. بیان ایشان این است که معنای آیه این است: ای کسانی که به اجمال ایمان آوردید به تفصیل ایمان بیاورید. ایمان شبکه معناها است که به هم ارتباط دارند. اگر به یک جایی چنگ زدی همه با هم وصل است و اگر یکجا را کنار گذاشتی به بقیه آسیب می‌رساند. پس در این آیه بحث شبکه معناها است که علامه به آن می‌پردازد و انسان باید ایمانش را به حقایقی که در آیه بیان شده است بسط دهد و اینها مجموعه معرفت‌هایی است که هر کدام دیگری را لازم دارد. وقتی برخی افراد بخشی از اینها را نمی‌پذیرند قسمت دیگر را نپذیرفتند. ایمان به این معارف ممکن نیست مگر به همه باشد و اگر به قسمتی آسیب رساندی به همه آسیب رساندی.

این مجموعه معارفی که متعلق ایمان است همه در یک سطح هستند یا خیر؟ اساسا کانون این معرفت چیست؟ وقتی اسلام به ایمان دعوت می‌کند توحید در میان این معرفت‌ها نقش مهمی دارد و خیلی معرفت‌های دیگر به آن وابسته است و بقیه به آن شناخته می‌شوند. توحید در معنابخشی و هویت‌بخشی به دیگر معناها چنین اثری دارد. پس ایمان عبارت است از ایمان به مجموعه معانی که در کانون آنها توحید است. این عقد یک عقد قلبی است.

هویت ایمان با فرد است و فرد است که مواجه با توحید می‌شود و به آن دل می‌دهد ولی ایمان مجموعه‌ای است که با هم پیوند دارد برخی سطوح فردی دارد، برخی سطوح جمعی. گاهی معنا در سطح هویت فرد حضور دارد گاه حضور جمعی پیدا کرده است. وقتی هویت جمعی پیدا کرده است این هویت جمعی یک قدرت و اقتداری دارد و اسلام در مجموعه معانی همانطور که توحید عبادی فردی دارد توحید جمعی هم دارد. حفظ مقررات و زیست جمعی الهی بخشی از ایمان است و این امر قواعد مربوط به خودش را دارد یعنی رعایت شعائر الهی غیر از هویت فردی است. به عبارت دیگر وقتی ایمان در ارتباط با فرد است سخن از گرایش خودش است اما وقتی هویت جمعی را نگاه می‌کنیم فرد در ذیل آن مستهلک است و دیده نمی‌شود.

انتهای پیام
captcha