۳۶۵ روز در صحبت قرآن نوشته استاد حسین محیالدین الهی قمشهای، کتاب چهارم از مجموعه کتابهای جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین منتشر شده است.
کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.
این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.
گروه اندیشه ایکنا به منظور بهرهمندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعههایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. یکصد و بیست و هفتمین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «در ضرورت هلاکت مسرفان و گناهکاران» تقدیم مخاطبان گرامی میشود.
وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا ﴿۱۶اسراء﴾
و ما هرگاه اراده کنیم شهر و دیاری را هلاک گردانیم، متنعّمان و ثروتمندان آن شهر را فرمان دهیم که راه گناه و تبه کاری پیش گیرند پس(به جرم این اعمال) فرمان عذاب ما بر آنها مقرر خواهد شد و آن شهر و دیار را به کلی به هلاکت خواهیم سپرد(16).
شگفت آیتی است که بسیاری را به حیرت واداشته است: خداوند چرا اراده کند که دهی را، کشوری را، سرزمینی را نابود کند و بعد برای این کار نقشهای فراهم آورد و آن این است که به افراد اسرافکار و متنعّم آن مردم فرمان دهد که در آن قریه فساد کنند و آنگاه عذاب الهی بر آن محقّق و مسلّم گردد و سپس آن دیار را به کلی زیر و زبر کند و مردمش را هلاک گرداند.
البته از ظاهر آیه همین معانی برمیآید، اما داستان این است که خداوند در این آیه یکی از قوانین کلی عالم را بیان میکند و رابطه میان دو پدیده را اعلام میدارد و آن این است که هر بلا و سختی که بر قومی پیش میآید علل و اسبابی دارد و از جمله فساد و تباهی و ظلم و تعدّی ثروتمندان به بینوایان و ظلم پذیری و همراهی بینوایان با ظالمان در جهان بیجزا نمیماند. این خداوند نیست که قومی را نابود میکند بلکه فسادی است که در میان آن قوم به دلایل گوناگون پدید میآید.
میتوان گفت تعبیر کامل این آیه را باید در کتاب افول و سقوط رُم به قلم ادوارد گیبون مطالعه کرد یا در فیلم ستیریکون از فلینی در همین موضوع دید. آنچه خداوند اراده کرده است این است که اگر به راه کج روی به سختی خواهی فتاد و اگر در حدیث آمده است که قلم خداوند خشک شده و قضای الهی چنین و چنان رفته است باز معنی جبر و اکراه ندارد بلکه بدین معناست که قوانین عالم تغییر ناپذیر است. هر چه آنها را بیشتر بشناسیم و بهتر رعایت کنیم به سعات نزدیکتریم.
مولانا در تفسیر معنی جف القلم در مثنوی گوید:
کجروی «جف القلم» کج آیدت
راستی آری سعادت زایدت
ظلم آری، مدبری:جفت القلم
عدل آری، برخوری: جف القلم
معنی جف القلم کی این بود
که جفاها با وفا یکسان شود
این آیه و بسیاری آیات دیگر را در قرآن میتوان آیات علامت شناسی یاsymptomology دانست. بدین معنی که خداوند در این گونه آیات نشانههای هلاکت و سقوط را بیان میدارد تا مردم به سوی آن نشانهها نروند و اگر آن نشانهها را دیدند هشیار شوند و چارهاندیشی کنند. اگر کسی را گویند غرور و تکبر کن تا خوار و خفیف شوی مقصود این است که خواری و خفت بلایی است که حتما به دنبال تکبر و رعونت خواهد آمد. آن تکبر نشانه و پیشرو سقوط است. در جامعهای که مهمترین ارزشهای آن درهم و دینار و مقام و منصب باشد این نشانه بیماری مهلکی است که به زودی گریبان جامعه را خواهد گرفت. اگر موسیقی و تئاتر و معماری و نقاشی و کتاب خوب در جامعه رو به کاهش رود خودخواهی و حرص و تجاوز و جرم و خیانت و خشونت در آن افزایش خواهد یافت و ادبیات و هنر محصول چاره جویی طبیبان معنوی است.
انتهای پیام