در نهی از پیروی آنچه نمی‌دانیم
کد خبر: 4140547
تاریخ انتشار : ۰۳ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۲:۲۱
در صحبت قرآن/ 131

در نهی از پیروی آنچه نمی‌دانیم

آدمی نباید در پی چیزی که به آن علم ندارد چشم بسته حرکت کند. آخر آدمی را چشم و گوش و عقل و هوش داده‌اند و خداوند بدین نعمت‌ها ما را مسئول خواهد دانست.

۳۶۵ روز در صحبت قرآن نوشته استاد حسین محی‌الدین الهی قمشه‌ای، کتاب چهارم از مجموعه کتاب‌های جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین منتشر شده است.

کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.

این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.

گروه اندیشه ایکنا به منظور بهره‌مندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعه‌‎هایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. یکصد و سی‌ و یکمین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «در نهی از پیروی آنچه نمی‌دانیم» تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.

 

وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا ﴿۳۶﴾
وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَنْ تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا ﴿۳۷﴾(اسراء 37-36)

و هرگز پیروی مکن از آنچه تو را بدان علم نیست. همانا که گوش و چشم و دل، همه( هر یک نیست به استعداد خود) نزد خداوند مسئول خواهند بود(36) و در زمین به غرور و تکبر راه مرو که تو نه زمین را توانی شکافت ونه در عظمت و سربلندی به کوه توانی رسید(37).

آن خازن گنج‌های عالم پس از گوهرفشانی در آیات پیشین اینک دو گوهر قیمتی دیگر بر دامن ما می‌فشاند که بازار جواهریان بصره را بی‌اعتبار می‌کند چنانکه سعدی در گلستان از زبان اعرابی حکایتی آورده است که بازار همه گوهر فروشان عالم را از رونق انداخته است.

گوهر نخست این است که آدمی نباید در پی چیزی که به آن علم ندارد چشم بسته حرکت کند. آخر آدمی را چشم و گوش و عقل و هوش داده‌اند و خداوند بدین نعمت‌ها ما را مسئول خواهد دانست.

این دستور اگر پیروی شود همه تبلیغات دروغ اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و تعصبات و تقلید‌های کورانه را در جامعه از میان خواهد برد. در جوامع شرقی این گرایش به پیروی از چیزی که نمی‌دانند بیشتر احساس می‌شود. البته غربیان نیز قرنها گرفتار این مشکل بوده وهستند که سبب تعصبات دینی و نژادی و اغراض اقتصادی و غیره از چیزی پیروی کنند که بدان علم ندارند اما کوشیده‌اند که به تدریج از این صفت لااقل در مسائل دینی بپرهیزند.

خرافاتی که میان همه جوامع رواج دارد همه از جنس همین پیروی از چیزی است که نمی‌دانند. ترس‌های بی‌دلیل مانند هراس از عدد 13 و اعتقادات بی‌منطق مانند آویختن جمجه‌ حمار در مزرعه برای دفع آفات و بسیاری از اعتقاداتی که مردم درباره مردگان دارند و از جمله گویند که اموات شب‌های جمعه و روزهای جمعه آزادند و فکر نمی‌کنند که ارواج زندانی نیستند تا گاهی به مرخصی بروند و این ما هستیم که شب‌ها و روزهای جمعه فراغتی داریم.

عطار این اعتقاد خرافی را که جمجمه خر می‌تواند مزرعه را از آفات مصون دارد در حکایتی استهزا کرده که اگر آن خر زنده بود خود بر این کار جاهلانه بی‌تناسب می‌خندید.

گر آنستی که این خر زنده بودی
بسی زین کار خر را خنده بودی

گوهر دوم نصیحتی است که هر کس به گوش گیرد گویی هزار گوشوار از درّ و لعل بر خود پوشیده است: خداوند کبر و غرور و خودبینی و خودستایی را منع فرموده و آن را بی‌پایه و بی‌منطق دانسته است، زیرا آدمیان به کمترین توفیقی که در خود حس می‌کنند حالت غرور و نوعی شادمانگی خودستایانه به خود می‌گیرند در حالی که اگر نیک بنگرند کار مهمی نکرده‌اند؛ نه آسمان را به زمین آورده‌اند و نه زمین را به اسمان برده‌اند بلکه مهره‌ای بوده‌اند در مسیر تکامل چیزی که هزاران مهره دیگر نیز در آن دخیل بوده است. به همین جهت بزرگان جهان هیچ گاه حتی از کشفیات و خلاقیت‌های شگفت خود به غرور و خودستایی نرسیده‌اند بلکه آن را به پروردگار خویش منسوب داشته‌اند، چنان که اینشتین گفته است: «اندیشه‌ها از پیش خدا می‌آیند» و سعدی شیرین سخن فرموده است:

جهان به تیغ فصاحت گرفتی ای سعدی
به هوش باش که جز فیض آسمانی نیست

غرور و تبختر و فخر فروشی نشان روشن نادانی است. غربیان گفته‌اند اگر آدمی جاهل و نابخرد باشد لزومی ندارد که سند آن جهل و نابخردی را امضا کند و به هر کس می‌رسد نسخه‌ای بدهد، تکبر همان امضا و سند نابخردی را امضا کند و به هر کس می‌رسد نسخه‌ای بدهد، تکبر همان امضا و سند نابخردی و خردی و کوچکی درون آدمی است.
علاوه بر این، تکبر مانند دیگر اوصاف نامطلوب عوارض و زیانهای متعدد به همراه دارد. اول آنکه قیافه انسان متکبر از لطف و جاذبه می‌افتد و انسان مغرور در اولین قدم چهره‌اش ناموزون و نامطبوع می‌شود و به تدریج مُهر و نشان تکبر بر چهره‌اش می‌نشیند چنانکه دروغگویان و حسابگران و اصحاب دیگر ناموزونیها همه پس از مدتی چهره‌شان حال و هوایی نامطلوب پیدا می‌کند و مهرشان از دل مردمان می‌رود. دیگر آنکه به علت استعلا و بلندی طلبی، هیچ آب فیض و برکت که از قله‌های انسانیت جاری است به سوی او حرکت نمی‌کند. سعدی گوید:

افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است

حکایت کوشیار دانشمند و منجم معروف ایرانی و آن مرد مدعی و متکبر در بوستان مثال روشنی از این واقعیت است که انسانها میلی به رساندن خیر به شخص متکبر ندارند:

یکی در نجوم اندکی دست داشت
ولی از تکبر سری مست داشت
بر کوشیار آمد از راه دور
دلی پرارادت، سری پرغرور
خردمند از او دیده بردوختی
یکی حرف در وی نیاموختی
چو بی‌بهره عزم سفر کرد باز
بدو گفت دانای گردن فراز
«تو خود را گمان برده‌ای پرخرد
انائی که پر شد دگر چون بَرَد؟
ز دعوی پر زان تهی می‌روی
تهی آی تا پُر معانی شوی»
زهستی در آفاق سعدی صفت
تهی گرد و باز آی پرمعرفت

 

انتهای پیام
مطالب مرتبط
captcha